پنجشیر یک نشانه است!

گروه سیاسی: اخبار پیرامون پنجشیر و درگیری میان نیروهای مقاومت مردمی به رهبری احمد مسعود و نیروهای گروه طالبان، به سرخط خبر رسانه‌‌های مختلف درباره‌‌‌ افغانستان تبدیل شده است؛ جنگی که می‌‌توان آن را فراتر از نبرد ۲ گروه دانست و در صورت ادامه یافتن‌‌‌ وضعیت فعلی و رقم خوردن تحولاتی بر خلاف خواست اقوام غیرپشتون، امکان دارد به دیگر نقاط این کشور سرایت کرده و حکومت طالبان را با چالش‌‌های جدی و حیاتی روبه‌رو کند.  به گزارش «وطن‌امروز»، این روزها اخبار ضدونقیض پیرامون جبهه‌‌‌ پنجشیر و درگیری‌‌های گسترده میان نیروهای مقاومت مردمی و جنگجویان طالبان مخابره می‌‌شود. رسانه‌‌های نزدیک به طالبان و رسانه‌‌های مخالف، روایت‌‌های مختص خود را در این باره منتشر می‌‌کنند که جمع‌بندی قطعی درباره‌‌‌ این اتفاق را سخت کرده است. همچنین قطعی سراسری اینترنت و تحدید شبکه‌‌های ارتباطی در پنجشیر نیز بر ابهامات به وجود آمده پیرامون تحولات نظامی این منطقه افزوده است. در حال حاضر پنجشیر تنها ولایت از میان 34 ولایت افغانستان است که همچنان به کنترل گروه طالبان درنیامده و مقاومت را پیش گرفته است. طالبان توانست تمام ولایات را با کمترین درگیری تصرف کند و اکنون با یک درگیری جدی مواجه شده که تا حدی برنامه‌‌های این گروه برای حکومت را به تاخیر انداخته است. با اینکه ظاهرا پنجشیر اهمیت آنچنانی نسبت به باقی ولایات ندارد و مساحت آن نسبت به کل مساحت افغانستان حدود یک‌دویستم است اما باید گفت این ولایت از نظرهای دیگر دارای اهمیت بسیاری است که خواهد توانست طالبان را با چالش روبه‌رو کند؛ به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان دلیل تعلل و خودداری طالبان در اعلام رسمی خبر حکومت خود در افغانستان را عدم توفیق در تصرف کامل ولایت پنجشیر اعلام کرده‌‌اند. سوالی در اینجا پیش می‌‌آید: اهمیت پنجشیر و مقاومت مردمی به رهبری احمد مسعود چیست و چه ابعادی دارد؟  پنجشیر را باید بیش از آنکه صرفا به عنوان یک منطقه‌‌‌ مخالف با طالبان در نظر گیریم، نماد و نشانه‌‌ای از یک چندگانگی فرهنگی و اجتماعی در افغانستان و به تبع آن چالش‌‌های پیش‌روی تمامیت‌‌خواهی طالبانی دانست. با اینکه با توجه به تفاوت فاحش تعداد نفرات و میزان تسلیحات ۲ طرف که کفه‌‌‌ ترازو را به سمت طالبان سنگین می‌کند و امکان تصرف پنجشیر توسط این گروه در روزهای آتی دور از انتظار نیست اما اگر چنین اتفاقی هم بیفتد و پنجشیر به طول کامل تسلیم و توسط طالبان تصرف شود، تنها یک چالش جزئی طالبان در اعمال حاکمیت خود بر گستره‌‌‌ افغانستان (آن‌‌ هم نه به طور کامل) برطرف می‌‌شود و چالش‌‌های متعدد و مهم‌‌تر باقی خواهد ماند.  چالش‌‌ تمامیت‌‌خواهی طالبانی  برای فهم بهتر این مساله و درک عمیق‌تر این چالش‌‌ها لازم است بار دیگر به ویژگی‌‌های فرهنگی و اجتماعی همسایه شرقی ایران اشاره کنیم. افغانستان مُلهم از 50 قوم و تیره‌‌‌ مختلف است که آن را در مقایسه با دیگر کشورها متمایز می‌‌کند. 4 قوم در این میان از باقی اقوام تاثیرگذارتر هستند. پشتون‌‌ها، تاجیک‌‌ها، هزاره‌‌ها و ازبک‌‌ها 4 قوم اصلی افغانستان را تشکیل می‌‌دهند. نکته‌‌‌ مهم اینکه میان این اقوام تفاوت‌‌های بسیاری وجود دارد و همچنین مشترکات بسیار کمی دارند. پشتون‌‌ها طبق تخمین‌‌های معتبر بزرگ‌ترین قوم این کشور هستند اما این قوم اکثریت مطلق را دارا نیست و سخن از جمعیتی حدود 40 درصد برای آن‌‌ در میان است. پس بر همین اساس قریب به 60 درصد مردم این کشور را اقوام غیرپشتون تشکیل می‌‌دهند. حکومت افغانستان تا سال 1978 (به جز برهه‌‌‌ کوتاه 9 ماهه) توسط پشتون‌‌ها اداره می‌‌شد و سهم خاصی از قدرت به اقوام دیگر نمی‌‌رسید. از زمان شروع حکومت کمونیستی و ورود قوای شوروی به این کشور، مردم افغانستان به تفاوت هر رنگ و قوم و مذهب به مقابله با این قوا پرداختند که در تاریخ معاصر به زمان جهاد معروف شد. در این اثنا بود که اقوام غیرپشتون نیز خود را در سرنوشت سیاسی افغانستان دخیل دیدند و همین امر باعث شد در حکومت‌‌های بعدی همواره اقوام دیگری همچون تاجیک‌‌ها، هزاره‌‌ها و ازبک‌‌ها خواهان سهم قابل قبولی از قدرت بر اساس درصد جمعیت هر قوم نسبت به تمام جمعیت باشند. اگر فرهنگ عمومی غالب بین مردم در 40 سال پیش، سهم‌گیری دیگر اقوام و مذاهب را در حکومت نپذیرفته بود، اکنون پس از تحولات گوناگون و ظهور و افول چندین حکومت، این مساله به یک انگاره‌‌‌ مقبول برای همگان (حتی اکثر پشتون‌‌ها) تبدیل شده است.   در طرف مقابل و برخلاف این خواست و باور عمومی، طالبان به دلایلی از برآوردن این انگاره به تنهایی عاجز خواهد بود. مهم‌‌ترین دلیل، خاستگاه پشتونی طالبان است. در میان شورای رهبری این گروه تنها یک عضو غیرپشتون (ازبک) وجود دارد. همچنین به ‌‌عنوان دلیلی دیگر می‌‌توان بر اساس تجربه به تمامیت‌‌خواهی این گروه اشاره کرد. در حکومت 5 ساله‌‌‌ طالبان بین‌‌ سال‌‌ها 1996 تا 2001 هیچ غیرپشتونی به مسؤولیت مهم گمارده نشد و تمام قدرت بین پشتون‌‌ها تقسیم شد. در حال حاضر نیز اکثر انتصابات طالبان از میان پشتون‌‌ها انجام می‌شود و دیگر اقوام و مذاهب در بهترین حالت نقش‌‌های حاشیه‌‌ای پیدا می‌‌کنند. در این بین اشاره به این نکته ضروری است که ممکن است طالبان، مذهب شیعه جعفری را در قانون اساسی آینده به رسمیت نشناسد که مشارکت هزاره‌‌ها با اکثریت شیعه در حکومت آینده را منتفی خواهد کرد. ادامه‌‌‌ این روند در آینده نه‌چندان دور به احتمال فراوان تنش‌‌ها و التهابات در فضای افغانستان را افزایش خواهد داد.  در حال حاضر پنجشیر جدا از اهمیت‌‌های مختلفی که برایش ذکر می‌‌شود، تنها یک نماد است؛ نمادی از مقاومت اغلب مردم افغانستان در برابر تمامیت‌‌خواهی قومی. واقعیت افغانستان بر این موضوع تاکید می‌‌کند که حتی در صورت سقوط ولایت پنجشیر به دست طالبان نیز هیچ تضمینی در برابر مخالفت‌‌ها و قیام‌‌های آتی اقوام و گروه‌‌های دیگر در نقاط غیرپشتون‌نشین وجود نخواهد داشت.  تنها راه‌‌حل برقراری صلح و ثبات در افغانستان، مشارکت تمام اقوام و گروه‌‌ها در قدرت است و هیچ گروهی نمی‌‌تواند به تنهایی بر دیگر اقوام فائق آید و مطالبات آنان را نادیده انگارد. ثبات فعلی اکثر نقاط افغانستان در صورت ادامه‌‌‌ روند فعلی تنها آرامشی‌‌ است پیش از توفان که هر زمان امکان دارد شعله‌‌‌ جنگی دیگر در گستره‌‌‌ این کشور را برافروزد.