برای مرد همیشه انقلابی ...

کتاب هایی ، جملاتی  ، آثاری ، دیدارهایی و آدم هایی هستند که تاثیرشان در زندگی آدمی انکار ناپذیر است.تکه هایی از این آدم ها از سبک منش ، افکار و رفتار و باورهایشان دیگران را می سازد.آدم هایی که جهان بینی شان، سبک زندگی شان ،حریت شان ،شور و شعور شان، آدمی را مجذوب می کند.آدم هایی شاقول می شوند برای سنجیدن خود، آدم هایی که فانوس می‌شوند در دل توفان های سهمگین ، در دل تاریکی های بیمناک.حاج حیدر برای برو بچه های انقلابی مشهد چنین بود.یادش بخیر میانه های دهه ۷۰ به واسطه یکی از دوستان ،پایمان به  جلسات حاج حیدر که پس از وقفه ای دوباره شکل گرفته بود باز شد .در تمام مدت دو سه ساعت مجذوبش  بودم.یادم نمی‌رود از پنجراه سناباد منزل حاجی تا تقی آباد پیاده آمدم و در این حسرت بودم که چرا تا به حال نمی شناختم اش.حاج حیدر در مشهد  ،تلاقی تفکرات و مشرب های مختلف بود.مکتب تفکیکی ها با مکتب صدرالمتألّهین ها،تلاقی مشرب آیت ا... قزوینی و آیت ا... خمینی،تلاقی شریعتی و مطهری .خانه اش میعادگاه انقلابیون بود با مشرب های مختلف از شریعتی و مطهری تا هاشمی نژاد و طبسی و حکیمی و آقا.حاج حیدر دلداده امام بود و رفیق و مرید رهبری.چقدر دفاع های او از انقلاب در میانه شبهات دهه ۷۰  در هجمه تعاریف گوناگون جامعه مدنی برای ما  شنیدنی و راه گشا بود.چقدر صدای عدالت خواهی او در سال های تقدم توسعه بر عدالت برایمان جذاب بود.چقدر خوب علیه تحجر می‌نوشت و می‌گفت.سخنانش و مکتوباتش درباره تحجر و تجدد چقدر راه گشا بود.چقدر خوب انقلابی نما ها را هدف می گرفت و چقدر خوب از کاسبان انقلابی می گفت.حاج حیدر مردی که هیچ گاه از انقلاب کیسه‌ای برای خودش ندوخت برای ما  بچه های ۲۰_۲۲ ساله آن سال ها چقدر مغتنم بود، در آن بحبوحه بعد از دولت سازندگی و سال های آغازین دولت اصلاحات.چقدر هفته نامه صبح مهدی نصیری را دوست می‌داشت.چقدر از حسن  که می گفت دلش می‌رفت،حاج حیدر را هیچ وقت اسیر آدم ها ندیدم .چقدر خوب شریعتی را نقد می کرد، چقدر دوستانه و دقیق  روایتش می کرد ؛که شریعتی مبارزی در حال شدن بود.چقدر آن روایت پذیرش شریعتی درباره اشتباهاتش و سپردن اصلاحات آثارش به استاد حکیمی برایم جذاب بود.چقدر خوب آزادگی استاد مطهری و ایستادگی  او را به رغم همه هزینه هایش روایت می‌کرد.چقدر منصفانه و برادرانه در آن سال ها از عملکرد آقای طبسی به رغم هزینه هایش دفاع می کرد و می گفت.حاج حیدر چقدر خوب از «مسجد ضرار »ها می‌گفت و کاری که منافق می کند و این که چگونه به اسم دین به اسم انقلاب مردم را بی دین  و ضدانقلاب می کنند.حاج حیدر برای هم نسلی های من ترکیبی از شور شریعتی، شعور مطهری و  عدالت خواهی استاد حکیمی بود.یک همیشه انقلابی که تا آخر پاسدار انقلاب ماند، خود را شاگرد خمینی بزرگ می دانست و رفیق و مرید آقا.حاج حیدر دلم برایت تنگ می شود،دلم برای صراحت لهجه تان تنگ می شود. در اوایل دهه ۸۰ در سال هایی که رهبری مطالبه پاسخگویی کرده بودند از مسئولان ،در دانشگاه مشهد فعالیت می کردیم.فعالیت دانشجویی بود و نشریه و بیانیه...  یادم نمی رود پای یکی از بیانیه ها که به دست حاج حیدر رسیده بود برایمان قلمی کرده بودند که «...این را در کفن خود بگذارید  که مایه شفاعت تان شود...» این مرقومه حاج حیدر در آن سال ها چقدر تقدیر آفرین بود .حاج حیدر برای ما فانوس ساحل بود در روزگار دریای توفانی سیاست ...جایش برای ما پر شدنی نیست .برای او که پدر شهید بود و داغ فرزندش هیچ گاه سرد نشد برای او که دین بزرگی بر گردن انقلابیون دارد برای او که نسل جوان انقلابی را در مشهد شکل داد برای او که آزاده بود و آزاده زیست ،حشر با سرور آزادگان جهان طلب می کنم. ان شاءا...