بازگشت بیژن عبدالکریمی به دانشگاه در سکوت

آفتاب یزد _ یگانه شوق الشعرا:اخراج بیژن عبدالکریمی استاد دانشگاه آزاد از دانشگاه واکنش‌های بسیاری را برانگیخت.دانشگاه آزاد به جز توضیحات ابتدایی درباره این موضوع سکوت کرده و این در حالیست که جامعه دانشگاهی تشنه توضیحات تکمیلی است.هرچند یک استاد دانشگاه به آفتاب یزد خبر داد که او به دانشگاه بازگشته است. بیژن عبدالکریمی دارای جایگاه بالای علمی و محقق و از جمله اساتیدی است همواره در اظهارنظرهای خود چارچوب‌های قانونی را رعایت کرده است.به نظر می‌رسد شفاف‌سازی در خصوص علت اصلی این اخراج و عاقبت فرجام خواهی آن باعث جلوگیری از برخی سوء استفاده‌ها می‌شود.
‏nروابط عمومی حیاط خلوت ریاست
سیدجوادمیری جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به این سوال که فارغ از اینکه چرا آقای عبدالکریمی اخراج شدند پرسش ما این است که چرا دانشگاه آزاد در مورد اخراج ایشان سکوت کرده است؟ گفت:« در حال حاضر دانشگاه آزاد حکم اخراج ایشان را لغو کرده است و آقای عبدالکریمی اجازه یافته‌اند که به دانشگاه برگردند ولی در مورد سکوت و عدم پاسخگویی دانشگاه آزاد من فکر می‌کنم که یکی از مشکلات بزرگ در ساختار سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های دولتی بحث روابط عمومی است؛ یعنی معمولا "برخورد" ما در برابر برخی مسائل خیلی شدید است ولی به "بازخورد" توجهی نمی‌کنیم. باید بین دو مفهوم برخورد و بازخورد تمایز قائل شویم، مثلا دیده‌ایم که در برخی اماکن نوشته‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه اگر بدون حجاب وارد شوید با شما برخورد شدید می‌شود ولی در ادامه توضیح داده نشده که بازخورد این برخورد شدید چیست؟ اگر بحث ما بر سر این است که امر به معروف و نیکی و نهی از منکر کنیم نباید صرفا جنبه
سلبی زیاد باشد بلکه جنبه ایجابی هم باید بالا باشد؛ یعنی همان قدر که به برخورد اهمیت داده می‌شود باید چند ده برابر به بازخورد اهمیت داده شود. این یک مشکل اساسی و بنیادی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ما است که به بازخورد مسائل پرداخته نمی‌شود؛ یعنی باید روابط عمومی قوی وجود داشته باشد و روابط عمومی به عنوان مثال صرفا روابط عمومی ریاست دانشگاه یا پژوهشگاه نیست که حیاط خلوت ریاست باشد و اگر رئیس حرفی زد و توهین و تهمتی به کسی نسبت داد انعکاس پیدا کند ولی نقد سایر اعضای سازمان به اینگونه سخنان رئیس بازتاب پیدا نکند. در دانشگاه آزاد هم به نظر من یکی از مشکلات بنیادین این است که روابط عمومی که در دنیا یکی از شاخص‌های مهم دانشگاه‌ها و سازمان‌ها است، باید آنقدر قوی باشد تا بتواند هم در سطح عمومی و هم در سطح درون دستگاهی قدرت اقناع بالا داشته باشد و اگر تصمیم اشتباهی اتخاذ شد باید همانگونه که حکم اخراج در سطح عمومی جامعه اعلام شده حکم بازگشت به کار و القای حکم اخراج هم به صورت عمومی و با دلایل و بینه توضیح داده شود و اتفاقا عذرخواهی و پوزش در ساحت عمومی به قدر و ارزش و منزلت و جایگاه ریاست مثلا دانشگاه یا یک سازمان می‌افزاید نه اینکه وی را خوار و ذلیل می‌کند و افکار عمومی نمی‌گویند که به عنوان مثال رئیس دانشگاه آزاد عقب نشینی کرد بلکه می‌گویند چقدر شعور داشت که فقط به برخورد فکر نمی‌کرد و آگاهی و خودآگاهی اجتماعی‌اش آنقدر بالا بود که به بازخورد حرکت و کنش خود نیز فکر کرد و اینگونه است که جامعه ارتقاء پیدا می‌کند.»


‏nسایه سنگین امر سیاسی بر امر آکادمیک
وی در ادامه درباره چرایی اینکه جایگاه اساتید در دانشگاه‌ها بسیار تحت تاثیر فعالیت این گروه در خارج از دانشگاه است گفت:« در اینجا بحث سیاست و دانشگاه مطرح می‌شود؛ یعنی اساسا آیا قرار است دانشگاه ذیل امر سیاسی تعریف شود یا نه این نظام دانایی یا دانشگاه است که چارجوب مفهومی، روش‌ها و رویه‌ها را در جامعه و من جمله در ساحت سیاست صورت‌بندی نظری می‌کند؟ آن چیزی که به نظر من در جامعه ایران اتفاق افتاده است سایه سنگین امر سیاسی بر امر آکادمیک است ولی یک نکته را هم باید اضافه کنیم که مفهوم امر سیاسی چیست؟ اتفاقا در مفهوم امر سیاسی، صرف امر سیاسی یا سیاست گذارانه نیست که بر ساحت دانشگاه و امر آکادمیک سیطره زده است بلکه سلیقه‌های سیاسی است که به اسم امر سیاسی و صیانت از امر سیاسی بر ساحت امر آکادمیک سیطره پیدا کرده است و رویه‌ها به جای اینکه منطبق بر منطق بین‌الاذهانی و گفتمانی باشد منطبق بر سلیقه‌های فردی یا در بهترین حالت منطبق بر سلیقه‌های جناحی شده است؛ یعنی یک جناح و گروهی آن هم به اسم اینکه از امر سیاسی صیانت می‌کند بر دانشگاه چیره شده است. امر سیاسی زمانی می‌تواند ادعا کند که امر سیاسی و مبتنی بر منطق سیاسی است که خیر عمومی و مصلحت عام را نصب‌العین خود و از آن پیروی کند ولی چیزی که در اخراج آقای عبدالکریمی اتفاق افتاد این بود که امر سیاسی به اسم مصلحت عام و خیر عمومی حرکت نکرد بلکه سلیقه بر امر سیاسی (=خیر عمومی، مصلحت عام و منافع ملی) غلبه پیدا کرد
و وانمود می‌کرد که از امر سیاسی و امنیت ملی کشور صیانت می‌کند و وقتی ما اتهامات را نگاه می‌کنیم یکی از اتهامات واهی که به آقای عبدالکریمی نسبت دادند این بود که ایشان مدافع نظام سلطنت پهلوی است؛ یعنی در کشوری که 43 سال از انقلاب آن می‌گذرد و جنگ و مبارزات بسیاری را پشت سر گذاشته و در منطقه و جهان برای خود ساختاری را شکل داده کسی که این تهمت را زده و به عنوان یکی از دلایل اخراج مطرح کرده می‌گوید ایشان از سلطنت پهلوی دفاع کرده در حالیکه 70 الی 75 درصد از جمعیت کنونی ایران اصلا در دوران پیش از انقلاب وجود خارجی نداشته‌اند و اصلا تصوری از نظام سلطنت پهلوی ندارند. بنابراین کسانی که این کار را کرده‌اند به گونه‌ای یا دانسته یا ندانسته یک دوگانه‌ای را بین نظام پهلوی و نظام جمهوری اسلامی ایجاد
کرده‌اند.»
‏nباید از سلیقه‌ها عبور کرد
این جامعه شناس ادامه داد:« باید یک اتاق فکر تشکیل شود و به این پرسش که امر سیاسی چیست بپردازد. امر سیاسی مساوی است با خیر عمومی و مصلحت عام برای تمام ایرانیان که ایران ملک مشاع آن‌ها است و هر کسی در این راه گام برمی‌دارد یعنی در اعتلای ایران، نظام و امر سیاسی قدم می‌نهد و می‌اندیشد. کسی که در این راه قدم می‌گذارد اتفاقا باید تشویق شود نه اینکه اخراج و تخریب شود. در اینجا به نظر من رابطه سیاست و دانشگاه یک بحث جدی است. دانشگاهی می‌تواند مخصوصا در حوزه علوم انسانی، دانشگاه ایرانی باشد که خیر عمومی، مصلحت عام و منافع ملی ایران را سرلوحه کار خود قرار دهد و بتواند درباره آن‌ها بیاندیشد و اگر سیاست قرار است مداخله کند باید بر اساس این شاخص‌ها کنشگری و تفکر یک استاد را مورد ارزیابی قرار دهد نه اینکه هر طور دوست داشت تهمت بزند و اشتباه خود را هم نپذیرد. باید از سلیقه‌ها عبور کرد و به سمت رویه‌های منطقی رفت و آن رویه‌های منطقی باید مبتنی بر مفاهیم و چارچوب باشد. اگر چارچوب و منطق بین‌الاذهانی بر ساختار دیالکتیک بین نهاد سیاست و نهاد دانشگاه حاکم نشود به نظر من ما دچار یک هرج و مرج شدید و بازار سلیقه‌ها خواهیم شد. سلیقه‌های افراد خیلی متفاوت است و هرچقدر هم قدرت بیشتر باشد می‌توانند بر اساس سلیقه‌هایشان جامعه را به سمت بی‌نظمی سوق دهند. معیار مدیریت باید بر اساس منطق بین‌الاذهانی باشد که حداقل سه شاخصه خیر عمومی، مصلحت عام و منافع ملی را در نظر بگیرد و این‌ها هم بحث‌هایی است که کارمندها و بوروکرات‌ها نمی‌توانند تعیین کنند. کسی که فیلسوف است خودش یک چشم انداز و منظر دارد و شما می‌توانید با آن چشم انداز مخالفت فلسفی کنید نه مخالفت تنبیهی و اخراج یا محرومیت از حقوق و امثال این‌ها. در این صورت نظام پاداش
و مجازات بر اساس سلیقه‌ها خواهد بود و وقتی ارتباط با بدنه
دانشگاهی قطع شود بزرگترین ضربه به آن نظام خواهد بود. ما باید تلاش کنیم که متفکران و نویسندگان و اهالی دانشگاه احساس تعلق پیدا کنند نه اینکه از روی ترس تقیه کنند و حرف کارشناسی خود را پنهان کنند یا درگوشی به یکدیگر بگویند. این فضا باید شکسته شود و دانشگاه وارد عرصه معادلات سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی جامعه شود تا بتواند در سطح کلان برای نظام سیاسی استراتژی و چشم انداز تعریف کند آن هم در منطقه پر تلاطمی که ما در آن زندگی می‌کنیم که مملو از جنگ و اختلافات مذهبی و... است. کسانی می‌توانند در این وضعیت بحرانی ورود کنند که چشم انداز داشته باشد و به فکر امنیت سرزمینی و بقا و تداوم نظام سایسی و اجتماعی کشور باشند و به دنبال نوعی وفاق و همبستگی ملی باشند و تمام تلاششان این باشد که منطقه را به سمت صلح سوق دهند و این‌ها بر اساس نوعی بینش فلسفی و تاریخی باشد. ولی کاری که دانشگاه آزاد با دکتر عبدالکریمی کرد پیام بدی به جامعه علمی داد که اگر شما در این ساختار نظام آکادمیک اهل تلاش و اجتهاد در راه علم باشید و بیندیشید ما نه تنها شما را ارزشمند نمی‌دانیم بلکه محل درآمد شما را قطع می‌کنیم و اگر حرف زیادی بزنید اخراجتان هم می‌کنیم و حق اعتراض هم ندارید. نکته دیگری که باید به صورت جدی به آن اندیشید که چنین اتفاقات ناگواری در آینده نیفتد و دانشگاه آزاد نسبت به اعضای هیئت علمی اینگونه رفتار نکند پایان دادن به آپارتاید دانشگاهی است که بین دانشگاه آزاد و دانشگاه سراسری وجود دارد و گویی دانشکاه آزاد زیر مجموعه وزارت علوم نیست بلکه قوانین و رویه‌های درون دانشگاهی خودش را دارد. همه این‌ها باید ذیل نظام دانایی کشور تحت یک چتر واحد قرار بگیرند. البته ممکن است در رویه‌هایی به دلیل ساختار اقتصادی متفاوت از دانشگاه سراسری باشد ولی نه اینکه شیوه‌های ارزیابی و استخدام و اخراج متفاوت باشد. این به نظر من باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود که چگونه می‌شود دانشگاه آزاد را زیرمجموعه وزارت علوم قرار داد که هم در استخدام و هم در مسائل آکادمیک دچار آپارتاید نشوند.»