اما و اگرهای صادرات محوری


محمد هاشمی فرد
عضو اتاق بازرگانی ایران

همواره این سوال وجود داشته که آیا صادرات در دولت قبل موفق بوده یا نه؟ این در حالی است که ما نمی توانیم بطور کلی موفق بودن را بصورت مطلق در نظر بگیریم، هرچیزی بسته به شرایط و وضعیت مکانی و زمانی و اوضاع و احوالی که بر آن حوزه حادث میشود، باید لحاظ شده و مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد تا بتوان یک تحلیل منصفانه و واقع گرایانه انجام دادبه هیچ عنوان در مقام رد، انکار یا منکوب کردن زحمات هر عزیزی که تا الان زحمت کشیده، نیست، بلکه تلاش برای تغییر نگرش و بهبود روش و سیاست و رفتارمان برای موفقیت های پایدار در مسیر آینده و روشنگری و همفکری و راهنمایی در حد توان و بضاعت اندک خود و برای تحقق اهداف عالیه اقتصادی و شکوفایی همه جانبه بر اساس شکوفایی اقتصادی است!
آنچه تاکنون در کشور در حوزه واردات و صادرات رخ داده و بطور کلی فعل و انفعالات و حرکات ما در حوزه بازرگانی و تجارت و اقتصاد، ناشی از بینش ما بوده و از این به بعد هم، بینش ماست که مشخص خواهدکرد در چه وضعیتی قرار خواهیم گرفت؛ اما بعید است با این بینشی که تا الان بوده، ره به جایی ببریم!
دو اصطلاح "سیاست اقتصادی" و "اقتصاد سیاسی" کاملا شبیه به هم هستند ولی کاملا از هم متنافر بوده و با هم در متضاد کامل قرار دارند!ما اساسا برای پیشرفت و شکوفایی همه جانبه نیازمند پیشرفت اقتصادی بشکلی کلان و شامل و جامع هستیم و بدیهی است بدون استقرار و توانمندی اقتصادی، در هیچ حوزه ای شاهد هیچ نوع رشد و شکوفایی نخواهیم بود، لذا برای تحقق این مهم، باید نگرشی کاملا منطبق با رویکرد "سیاست اقتصادی " داشت ولاغیر!نمی توان در دنیا کشوری را پیدا کرد که در زمینه اقتصادی و دیگر زمینه ها موفق باشد، بدون اینکه از این بینش پیروی کرده باشد.قطعا برای موفقیت در حوزه اقتصادی باید بینش ما بر پایه سیاست اقتصادی باشد تا بتوانیم تمامی توانمندی ها، استعدادها و پتانسیل ها، ظرفیت ها و امکانات اعم از بالقوه و بالفعل و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری و از همه مهمتر "منابع انسانی"، در این مسیر، با همدیگر هم جهت کنیم تا بتوانیم از تجمیع و همسو سازی آنها، نتیجه مطلوب را بدست آوریم.این بهره مندی از تمامی توانمندی های مان بصورت هم افزا و سینرژیک، موقعی اتفاق می افتد که تمامی این عوامل و فاکتورها بر مبنای بینش سیاست اقتصادی هم آوا شده باشند.



برای سیاست اقتصادی چه چیزی نیاز داریم ؟
1- بینش نیاز داریم و بعد از بینش استفاده از عینکی است که باید روی چشمان کسانی قرار بگیرد که در همین حوزه وقت گذاشته اند و انرژی صرف کرده اند و تخصص لازم و تجربه کافی را کسب کرده اند و با این وضعیت به این بازار بزرگ منطقه ای و بین المللی وارد شده و تلاش میکنند ثروت آفرینی نمایند.
اساسا اقتصاد چیست؟ آیا نیاز به تعریف مجدد دارد یا تمامی تعریف ها و تبیین ها و تفسیرها و رفتارهایی که در زمینه اقتصاد در کشور ما انجام شده، تماما صحیح بوده یا بطور کلی در بینش اقتصادی نیازمند بازنگری هستیم ؟ اگر منظور ما از اقتصاد فروش کالاهایی است که منبعث از فروش منابع اصلی و غیر قابل تکرار به خارج از کشور و دریافت مبالغی در قبال آنها است، که باید گفت ما با بهره مندی از اینهمه نعمت و موهبت خدادادی در کشور در ابعاد مختلف، آنهم چندین برابر بیشتر از نرخ بهره مندی از منابع در دنیا، اما در حوزه‌های مختلف که باید با تبدیل و فرآوری به محصولات نیمه نهایی و بعد نهایی برسیم با مشکلات بسیاری مواجهیم، به همین جهت خود به کالاهای مورد نیاز بازارهای مختلف دنیا وابسته هستیم و به راحتی نمی توانیم به جنگ اقتصادی برویم.
آنچه که تا الان اتفاق افتاده و همچنان رخ میدهد، نه فقط در دولت قبل، در دولت های پیشتر هم همین بوده و ما عمدتا خام فروش صرف بوده ایم الا در بعضی موارد همچون حوزه پتروشیمی که سرمایه گذاری مطلوبی صورت گرفته و موفقیتهای چشمگیری داشته ایم و این نشان میدهد اگر ما در همین حوزه به عبارتی در حوزه فر آوری فناورانه و با بهره مندی از دانش روز دنیا، مواد اولیه و منابع سرشارمان، سرمایه گذاری کنیم قطعا نتیجه مثبت و درخشانی خواهیم داشت، اما اینکه این الگو چقدر در کشور ما در دیگر زمینه های صنعتی مورد تبعیت قرار گرفته و مورد اجرا واقع شود، اهمیت دارد.
متاسفانه تا همین اواخر، سنگ آهن که ماده اولیه اصلی برای تولید فولاد هست را نوعا به چین صادر می کردیم و در پس آن، مقاطع مختلف فولادی را اغلب از چین وارد میکردیم، در حالی که در کشور خودمان توانمندی بسیار بالایی برای تولید فولاد وجود داشت و الحمدالله در حال حاضر چیزی حدود 28 میلیون تن فولاد در اشکال مختلف تولید می شود، در صورتی که مصرف داخلی چیزی حدود 12 تا 15 میلیون تن است(حسب رونق بازار مسکن و صنایع) !
در یک تعریف ساده میتوان از ثروت آفرینی بعنوان پاشنه آشیل اقتصاد و به تبع آن رشد اقتصادی نام برد. از بکار گیری و بهره مندی از تمامی منابع مان در مسیر ثروت آفرینی میتوان به اشتغال زایی بهینه رسید؛ هرچه میزان بهره مندی از دانش فنی روز دنیا در صنعت بیشتر، کیفیت اشتغال ما بهتر خواهد بود.
با ورود به عرصه اقتصاد ثروت آفرین و فناور، سطح کیفی همه زمینه ها در جامعه بشکل قابل توجهی رشد خواهد کرد و قرار گرفتن در مسیر رشد پایدار و پویا موجب تزریق روحیه و نشاط و اعتماد به نفس بالاتر در بدنه جامعه شده در پس آن بسیاری از معضلات اجتماعی مان حل می شود. برگردیم به پاسخ این سوال که آیا صادرات در دولت قبل موفق بوده یا نه؟ قطعا خیر!
باتوجه به توانمندی های ما پاسخ منفی است اما نمی توان بروز مشکلات اساسی و نقش مخرب آنها را نادیده گرفت. تجربه نشان داده که کشور از منابع انسانی بسیار توامندی بهره مند است که هرکدامشان در جایگاه های خودشان، وقتی که به شکل درستی قرار گرفتند موجب ارائه خدمات بسیار ارزنده و شایانی شده اند.
در این چند دهه گذشته، آنچه که اتفاق افتاده، صید نیروهای انسانی ارزشمند ما بوده که بخاطر ناتوانی در جذب و اشتغال شایسته و در شأن این ثروت غیر قابل ارزشگذاری نیروی انسانی، موجب مهاجرت آنان به کشورهای مهاجرپذیر و محروم شدن کشور از این دریای خروشان ارزش بوده و باید برای حل این معضل بزرگ چاره ای درمانگر، اندیشید! در دوره های قبل در اداره کشورمان متاسفانه نسبت به نیروی انسانی جفا شده؛ اگر بررسی و تحقیق درست و منصفانه ای انجام شود، مشخص می شود هیچ نهاد، مرکز دولتی، غیردولتی، خصوصی و نیمه خصوصی وجود ندارد که در آنجا شکوفایی اتفاق افتاده باشد، جز با قرار گرفتن افراد شایسته بر مناسب متناسب با تخصص شان!
این معضل بزرگی است که در کشور به شدت از آن رنج می بریم و متاسفانه نتوانسته ایم تابحال برای آن چاره جویی کنیم، حل این بغرنج بر می گردد به تغییر زاویه دید از واقع نگری به سمت ملاحظات دیگر که باعث می شود انتخاب اشخاص به درستی صورت نگیرد و تجارب تلخی ایجاد شود که متاسفانه همچنان در حال تکرار است و تا زمانی که در این زمینه رفتار درستی انجام ندهیم شاهد هیچ نوع شکوفایی مستمر و پایدار و پویایی نخواهیم بود.
این همان معضلی است که ما دچارش هستیم و فکر نمی کنم در دولت جدید بتوان این معضل را -به سرعت- حل کرد؛ البته ث امیدوارم که دولت آقای دکتر رئیسی با اتخاذ نگرش " شایسته سالار" و پیگیری مبنایی این بینش که افراد شایسته، توانمند، بااستعداد و با تخصص در جایگاه درست قرار بگیرند با مشکلات کمتری روبه رو شویم.
بنده باور دارم که کسیکه می پذیرد در جایگاهی تخصصی، -بدون داشتن تخصص کافی- قرار گیرد، شخصی متعهد نیست و نمیتوان از او توقع رفتار شایسته و زیبنده داشت!
این یک تعریف مبنایی از تعهد میتواند قلمداد شود!