تحريم، مانع پيوستن به سازمان همكاري شانگهاي بود

شهاب شهسواري
سيد ابراهيم رييسي، رييس‌جمهور اسلامي ايران، فردا در نخستين سفر خارجي خود از زمان رسيدن به مقام رياست‌جمهوري به دوشنبه پايتخت تاجيكستان مي‌رود تا در نشست سران سازمان همكاري شانگهاي شركت كند. براساس گزارش‌هايي كه از سوي برخي مقام‌هاي روس و يك رسانه نزديك به نهادهاي بالادستي سياست خارجي ايران منتشر شده است، در نشست امسال سران سازمان همكاري شانگهاي بالاخره بعد از ۱۵ سال از مطرح‌شدن تقاضاي پيوستن ايران به اين پيمان، قرار است عضويت كامل ايران در اين سازمان همكاري منطقه‌اي پذيرفته ‌شود. در خصوص اين موضوع با شعيب بهمن، كارشناس مسائل اوراسيا گفت‌وگو كرديم. بهمن معتقد است كه به‌رغم مخالفت‌ها و انتقادهايي كه از تلاش ايران براي عضويت در سازمان همكاري شانگهاي در داخل مطرح مي‌شود، عضويت در سازمان‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي به خودي خود مي‌تواند به عنوان يك مولفه قدرت، فرصت و امتيازي براي ايران در عرصه بين‌المللي باشد. او تاكيد دارد كه در طول سال‌هاي گذشته به دليل اولويت ندادن به تجارت خارجي در سياستگذاري‌ها و عدم اولويت كشورهاي منطقه و همسايگان در تعاملات تجاري، فرصت‌هاي تجاري با اين كشورها از دست رفته است و اگر اصلاحات جدي در رويكرد سياست خارجي و تجارت خارجي كشور رخ ندهد، ايران نمي‌تواند از امتيازات اقتصادي و تجاري عضويت در پيمان شانگهاي بهره‌مند شود. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با شعيب بهمن، كارشناس مسائل اوراسيا مطالعه مي‌كنيد.
 
۱۵ سال از مطرح‌شدن درخواست ايران براي عضويت در سازمان همكاري شانگهاي مي‌گذرد، چرا تاكنون اين سازمان با درخواست ايران براي تبديل از ناظر به عضو كامل سازمان موافقت نكرده است؟ مساله عضويت ايران در طول سال‌هاي گذشته موضوع مطرح و در دستوركار نشست‌هاي سازمان همكاري شانگهاي بود و ايران بارها تا مرز عضويت دايمي پيش رفته يا مساله عضويت دايمي ايران به شكل جدي مطرح شده است. در طول سال‌هاي گذشته چندين مانع عمده در مقابل پيوستن ايران به اين سازمان وجود داشت. براي مدت‌ها خود سازمان همكاري شانگهاي هيچ ساز‌وكاري عملا نداشت كه بخواهد اعضاي جديد بپذيرد، در سال‌هاي اخير اين مساله در اساسنامه و ساختار سازمان شانگهاي ديده شد و براي چگونگي پذيرش اعضاي جديد تغييرها و تحول‌هايي در سازمان پيش آمد كه نتيجه اين تغييرها پذيرش هند و پاكستان به عنوان دو عضو جديد به سازمان همكاري شانگهاي شد. يكي از مهم‌ترين مسائلي كه در ۱۵ سال گذشته وجود داشت، پيش از هر چيز فرآيند پذيرش اعضاي جديد در سازمان همكاري شانگهاي بود.


اما در كنار اين مساله موارد ديگري هم وجود داشتند، در يك برهه‌اي كه ايران تحت تحريم شوراي امنيت سازمان ملل متحد قرار داشت، عملا آن تحريم‌ها مانع عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي مي‌شد. با پايان يافتن تحريم‌هاي شوراي امنيت در پي توافق برجام در سال ۱۳۹۴ مسير بيشتر هموار شد تا ايران به عضويت سازمان همكاري شانگهاي نزديك شود.
عامل بعدي مخالفت بعضي از كشورهاي عضو بود. به صورت مشخص جمهوري‌هاي ازبكستان و تاجيكستان دو كشوري بودند كه با عضويت ايران مخالفت مي‌كردند و چون فرآيند پذيرش اعضاي جديد در سازمان شانگهاي به صورت اجماعي است، اگر حتي يك كشور هم با عضويت ايران مخالفت مي‌كرد، اين مساله به تصويب نمي‌رسيد و در طول نشست‌هاي اخير مخالفت‌هاي تاجيكستان و ازبكستان، باعث شده ‌بود كه ايران از عضويت كامل در اين سازمان باز بماند.
خيلي از كارشناسان و برخي افراد آگاه مدعي هستند كه مخالفت كشورهاي كوچك‌تر در واقع با فشار قدرت‌هاي بزرگ‌تر سازمان، يعني چين و روسيه مطرح مي‌شد و عملا اين كشورها بودند كه از عضويت ايران جلوگيري مي‌كردند، اما مخالفت به اسم كشورهاي كوچك‌تر ثبت مي‌شد.
واقعيت اين است، مشكلاتي در روابط ايران با دو كشور تاجيكستان و ازبكستان وجود داشت كه نمي‌توان از آنها چشم پوشيد. مادامي كه اسلام كريم ‌اف، رييس‌جمهور پيشين ازبكستان، زنده بود، هراس بسيار زيادي از نفوذ مذهبي و فرهنگي ايران در جمهوري آسياي مركزي داشت و به انحاي مختلف از توسعه روابط دوجانبه ميان دو كشور جلوگيري مي‌كرد و خيلي هم تمايلي به عضويت و مشاركت ايران در سازوكارهاي منطقه‌اي كه به آسياي مركزي مرتبط مي‌شد، نشان نمي‌داد. بعد از او روابط با تاجيكستان هم به دليل سلسله‌اختلاف‌ها و چالش‌هايي كه در داخل اين كشور بين دولت تاجيكستان و حزب نهضت اسلامي پديدار شد، عملا بر روابط تهران و دوشنبه تاثير منفي شديدي گذاشت. همين امروز هم اگر سطح روابط تهران و دوشنبه را مورد بررسي قرار دهيد، مي‌بينيد كه روابط هنوز هم به هيچ‌وجه در سطح مناسبي قرار ندارد و اصلا با پيوندهاي تاريخي، فرهنگي، تمدني و زباني دو كشور تناسبي ندارد. در سال‌هاي اخير دولت تاجيكستان در روند پيوستن ايران به سازمان همكاري شانگهاي كارشكني كرد.
اما در كنار اين دو مساله، بحث فشارهاي خارجي بر اين دو جمهوري هم وجود داشت و صحت دارد. در وهله نخست، فشار كشورهاي غربي بر دولت‌هاي تاجيكستان و ازبكستان وجود داشت تا از روابط نزديك‌تر با تهران خودداري كنند. علاوه بر اين رقباي منطقه‌اي ايران هم فشارهايي را وارد مي‌كردند. مثلا عربستان سعودي، در برهه‌اي تلاش زيادي به خرج داد تا با سرمايه‌گذاري‌هاي كلان و كمك‌هاي اقتصادي به تاجيكستان، ضديت با ايران را در اين كشور تشديد كند.
در وهله سوم، علاوه بر مسائل دوجانبه ميان ايران با تاجيكستان و ازبكستان و مساله فشارهاي كشورهاي غيرعضو در سازمان همكاري شانگهاي، مساله مخالفت قدرت‌هاي اصلي سازمان هم وجود داشت. همان‌گونه كه در پاسخ به سوال قبل هم گفتم، مهم‌ترين مانع در مقابل پذيرش عضويت ايران، تحريم‌ها بود. هم روس‌ها و هم چيني‌ها در برهه‌اي كه ايران تحت تحريم شوراي امنيت قرار داشت، مساله تحريم را به وضوح مطرح و تاكيد مي‌كردند تا زماني كه اين تحريم‌ها برقرار است، عملا نمي‌توانند كشوري كه تحت تحريم شوراي امنيت است را وارد اين فرآيند بكنند. عمده‌ترين نقش بازيگران بزرگ سازمان، براي جلوگيري از عضويت ايران، مساله تحريم‌ها بود و اينكه اثري كه تحريم‌ها عليه ايران مي‌تواند بر جايگاه سازمان شانگهاي و بازيگري اين دو قدرت بگذارد. در سال‌هاي گذشته بعد از لغو تحريم‌هاي شوراي امنيت هم گهگاه شاهد نگراني‌هايي از سوي چيني‌ها بوديم، مساله‌اي است كه قابل انكار نيست. چيني‌ها در مقاطعي تصور مي‌كردند كه حضور و عضويت دايمي ايران در اين سازمان جنبه تعارض با امريكا را افزايش خواهد داد. پكن در واقع خيلي تمايل نداشت كه تعارض با امريكا را به شكل عيان و در حدي كه امروز وجود دارد، نشان بدهد. از زمان آغاز جنگ تجاري امريكا با چين توسط دولت دونالد ترامپ، اين رويه و تفكر چيني‌ها هم تغيير كرد و آنها هم با شدت بيشتري روند ضد امريكايي را دنبال مي‌كنند. در اين مساله هيچ ترديدي نيست كه كشورهاي كوچك‌تر اين سازمان تحت‌تاثير كشورهاي بزرگ‌تر قرار داشتند و دارند. اما همان‌گونه‌كه عرض كردم اين مساله نافي اين نيست كه دو كشور تاجيكستان و ازبكستان، در برهه‌هايي با ايران اختلاف‌هايي داشتند و هنوز هم تاجيكستان اين اختلافات را دارد.
در كنار همه اين عوامل كه عوامل بيروني بود يك عامل ديگر هم در مقابل عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي وجود دارد و آن هم اين است كه اگر سال‌هاي گذشته و روندها را بررسي كنيم، متوجه مي‌شويم كه مساله عضويت ايران در سازمان همكاري شانگهاي، تنها سالي يك بار و آن هم در آستانه سفر مقام‌هاي عاليرتبه سياسي ايران براي حضور اجلاس سران مطرح مي‌شود. از آنجا كه در طول سال‌هاي گذشته هم ايران همواره در سطح بالا يا رييس‌جمهور يا معاون اولش را براي شركت در اين اجلاس اعزام كرده است، همواره اين نشست در آستانه برگزاري در كانون اخبار و توجه‌ها قرار مي‌گرفت. اما واقعيت اين است كه وقتي سفر تمام مي‌شد و نشست به پايان مي‌رسيد، در تهران موضوع به فراموشي سپرده مي‌شد تا سال بعد كه دوباره بحث سفر و اجلاس پيش بيايد. در واقع سازوكاري كه بتواند رايزني‌هاي ديپلماتيك لازم را انجام بدهد و اين موضوع را هم در رايزني‌هاي دوجانبه و چندجانبه پيش ببرد، در طول سال‌هاي گذشته وجود نداشته و يكي از دلايل به تاخير افتادن عضويت ايران نيز همين است.
در همين زمينه اساسا به نظر مي‌رسد كه در داخل ايران هم اجماعي در مورد مزاياي پيوستن به اين سازمان وجود نداشت، فكر مي‌كنيد امروز اين اجماع در داخل كشور ايجاد شده‌ باشد؟ در گذشته ايرادهاي متعددي به پيوستن ايران به سازمان همكاري شانگهاي وارد مي‌شد. مهم‌ترين ايراد اين بود كه عده‌اي معتقد بودند حضور ايران در هر نهادي كه جنبه منطقه‌اي داشته‌ باشد و اهداف امنيتي دنبال كند، مي‌تواند استقلال كشور را خدشه‌دار كند. يك عده ديگر اعتقاد داشتند كه چون روسيه و چين دو بازيگر مهم و تاثيرگذار در اين سازمان هستند، عضويت ايران به معناي پذيرش سلطه روسيه و چين خواهد بود. عده‌اي ديگر هم معتقد بودند كه عضويت در اين سازمان مي‌تواند به روند توسعه مناسبات ايران با غرب آسيب بزند. واقعيت اين است كه همه اين ديدگاه‌ها مخالف و متعارض همچنان هم در داخل كشور وجود دارد. گروهي هستند كه مسائل را هنوز در چارچوب شرق و غرب مي‌بينند و مي‌گويند كه اقدام به پيوستن به اين سازمان مخالف شعار نه شرقي، نه غربي و به معناي رفتن به سمت شرق و نقض اين شعار است. همه اين ديدگاه‌ها در كشور وجود دارد، همين امروز هم اگر به مباحثي كه در رسانه‌ها مطرح مي‌شود نگاه كنيم، همه اين ديدگاه‌ها و مباحث همچنان مطرح مي‌شود.
واقعيت اين است كه هيچ اجماع نظري در ميان نخبگان داخلي در مورد اين مساله به وجود نيامده است. اما بايد به اين مساله توجه كنيم كه امروزه عضويت و پيوستن به سازوكارهاي منطقه‌اي و بين‌المللي يكي از مولفه‌هاي قدرت كشورها براي ايفاي نقش در سطح منطقه‌اي و بين‌المللي به شمار مي‌آيد. بنابراين اگر با اين شاخص نگاه بكنيم، حضور ايران در شانگهاي مي‌تواند يك فرصت مغتنم و مناسب باشد كه هم ايران روابط دوجانبه خودش را با كشورهاي منطقه عضو اين سازمان در چارچوب اين سازمان گسترش دهد و هم بتواند از طريق ساز‌وكارهاي منطقه‌اي به توسعه همكاري‌ها در چارچوب‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي بپردازد. فرصت عضويت در شانگهاي در شرايطي كه كشورهاي غربي در سال‌هاي گذشته سعي كرده‌اند به انحاي مختلف به ايران فشار وارد كنند و ايران را در انزوا قرار دهند، يك فرصت مهم براي ايران به شمار مي‌آيد و مي‌تواند مزيتي براي سياست خارجي ايران باشد.
اساسا اين ديدگاه تا چه اندازه صحيح است كه سازمان همكاري شانگهاي رايك سازمان كاملا غيرغربي يا ضدغربي تلقي كنيم يا آن را به نوعي تلاش براي احياي بلوك شرق يا رقيبي براي هژمون غرب بدانيم؟ استفاده از اصطلاح بلوك شرق در شرايط زماني كنوني، صحيح نيست. اين اصطلاح مربوط به زمان جنگ سرد است و زماني كه جهان دو ابرقدرت داشت و هر دو ابرقدرت خودشان بازيگران اقماري داشتند كه در قالب دو بلوك شرق و غرب با يكديگر رقابت مي‌كردند. دنيا و نظام بين‌الملل امروز، ديگر نظامي نيست كه توزيع قدرت در سطح بالا صرفا بين دو قدرت، دو كشور يا دو بازيگر تقسيم شده‌ باشد. در نتيجه استفاده از عبارات و اصطلاحاتي مانند بلوك شرق بايد با ملاحظه بيشتري انجام شود.
اما اينكه آيا شانگهاي يك سازوكار كاملا شرقي است، در حال حاضر نمي‌توان چنين حكم كلي داد. سازمان همكاري شانگهاي در طول سال‌هاي اخير درهاي خود را به روي كشورهاي ديگر با مناسبات و جهت‌گيري‌هاي مختلف گشوده است و حتي در سال‌هاي اخير تركيه بارها مساله عضويت و پيوستن به اين سازمان را مطرح كرده است و حتي كشورهايي مانند عربستان سعودي و امارات متحده عربي هم به عنوان مهمان در نشست اين سازمان شركت مي‌كنند و تمايل دارند كه به عنوان عضو ناظر پذيرفته شوند. تركيب اين كشورهايي كه تمايل دارند با سازمان همكاري شانگهاي كار كنند يا با اين سازمان توسعه مناسبات داشته‌ باشند، نشان مي‌دهد كه همه اين كشورها صرفا شرقي يا كشورهاي داراي ايده‌هاي ضدهژمونيك در برابر امريكا نيستند. همه اين كشورها به سازمان همكاري شانگهاي به عنوان فرصت براي توسعه مناسبات و همكاري‌هاي‌شان در قالب‌هاي مختلف نگاه مي‌كنند. در سال‌هاي گذشته خود چيني‌ها به ويژه تمايل نداشتند كه پيمان شانگهاي را به عنوان يك سازوكار ضدغربي معرفي كنند. چيني‌ها در حقيقت حتي از به كار بردن اصطلاحاتي مانند ناتوي شرق براي پيمان شانگهاي ابراز بيزاري مي‌كردند و از چنين صفاتي به هيچ‌وجه استقبال نمي‌كردند. بنابراين تا حد خيلي زيادي آينده شانگهاي بستگي به تركيب آن دارد و بستگي به اين دارد كه غربي‌ها چگونه بخواهند با اين سازمان تعامل كنند. اگر غربي‌ها بخواهند ضديت را با كشورهاي عضو اين سازمان افزايش دهند، به هر حال طبيعي است كه اين سازمان هم ممكن است سمت و سوي ضدغربي پيدا كند. اما اگر تعامل مبتني بر تساهل و مدارا باشد، در آن صورت اعضاي فعلي شانگهاي خيلي تمايل ندارند كه ضديت با غرب راچندان گسترش دهند، هر چند كه هر يك از آنها به شكل منفرد ممكن است تا درجه‌اي دچار تعارض يا ضديت با غرب باشند. بايد منتظر ماند و ديد كه در آينده چه اعضاي جديدي به شانگهاي مي‌پيوندند، به‌طور مثال اگر تركيه يا كشورهايي مانند عربستان و امارات، پروسه پيوستن به سازمان را تكميل كنند، قاعدتا دورنماي ديگري براي اين سازمان نسبت به ايده ابتدايي تشكيل آن شكل خواهد گرفت.
آيا پيوستن به سازمان همكاري شانگهاي به لحاظ اقتصادي و تجاري منفعتي براي ايران خواهد داشت؟ بله، قطعا منافع خواهد داشت. از چند جهت اين منافع را مي‌توان مورد توجه قرار داد. يكي اينكه مي‌تواند به توسعه مناسبات ايران با كشورهاي عضو شانگهاي منجر شود. به هر حال كشورهاي آسياي مركزي، هند، پاكستان، روسيه و حتي خود چين اين ظرفيت را دارند كه ايران بتواند براي صادرات كالا به اين كشورها از بازار آنها استفاده بكند.
مگر همين الان روابط دوجانبه نزديك با كشورهايي مانند چين و روسيه و هند وجود ندارد؟ سه عضو اين سازمان به اضافه يك عضو ناظر، عضو اتحاديه گمركي اوراسيا هستند كه ما سال گذشته عضو آن شديم، اما واقعيت اين است كه تجار و بازرگانان ما همچنان معتقدند كه بهره‌اي از اين روابط دوستانه سياسي يا عضويت در سازوكار منطقه‌اي نديده‌اند و روابط تجاري ما با خارج هم به شكل فزاينده‌اي در حال تحليل رفتن است.
علت اصلي اينكه روابط ما در حوزه‌هاي اقتصادي گسترش پيدا نكرده است تا حد بسيار زيادي به سياست‌هاي داخلي خودمان ارتباط پيدا مي‌كند. در سال‌هاي گذشته ما اهتمام و توجه جدي به توسعه مناسبات با اين كشورها نداشتيم.
اما عضويت در اتحاديه گمركي اوراسيا، در همين سال‌هاي گذشته و در دولت قبل رخ داد، چگونه مي‌توان گفت كه اهتمام به توسعه مناسبات وجود نداشت؟ بله، درست است، اما شما سطح مناسبات تجاري را نسبت به دو سال گذشته كه توافقنامه امضا شد اگر نگاه كنيم، مي‌بينيم كه خيلي تفاوت قابل توجهي ايجاد نشده است. اين در حالي است كه براي كشوري كه در تحريم است، لغو تعرفه گمركي ۵۰۰ قلم كالا در شرايط تحريمي مي‌تواند يك معجزه اقتصادي ايجاد كند، مي‌تواند براي كشور تحريم‌شده ارزآوري ايجاد كند و مي‌تواند بسياري از مشكلات ارزي ما را حل كند. مي‌تواند مشكلاتي كه ناشي از كمبود دلار در بازار است را حل كند، مي‌تواند در كشور اشتغال ايجاد كند و مي‌تواند به رونق اقتصادي ما كمك كند. چرا اين اتفاق نيفتاده است؟ اين مساله ارتباطي با كشورهاي اوراسيا يا اعضاي سازمان همكاري شانگهاي ندارد، نگاه ما در اقتصاد و تجارت هيچ‌وقت به سمت همسايگان‌مان نبوده است و همواره فراتر از همسايگان‌مان را نگاه كرده‌ايم. اين يك معضل بزرگ است و مادامي كه اين مشكل در حوزه سياست خارجي ايران حل نشود و مرتفع نشود، اين مشكل استمرار پيدا خواهد كرد.
يعني معتقديد كه اگر تغييري در وزارت خارجه و رويكرد سياست خارجي ايجاد شود مسائل مربوط به نگراني كشورهاي خارجي، به ويژه همسايگان و كشورهاي منطقه در مورد تحريم‌هاي امريكا و قرار گرفتن ايران در فهرست كشورهاي پرريسك FATF خود به خود حل خواهد شد؟ نه، برطرف نمي‌شود. اولا اين نكته را توجه داشته ‌باشيد كه صرف تغيير سياست در داخل ايران راهگشا نيست، با رويكرد و نگاه جديد سر كار آمده است و هدفش اين است كه روابط با همسايگان را توسعه بدهد، صرفا به تغيير به ماهيت و متن قضيه منجر نمي‌شود. صرفا تغيير سياست‌ها راهگشا نيست، بلكه بايد تغييرات رويكردي و ساختاري داشته‌باشيم در حوزه‌هاي خارجي‌مان و حوزه‌ اقتصادي‌مان. بايد تجارت خارجي در صدر اولويت‌ها قرار بگيرد؛ اتفاقي كه در سال‌هاي گذشته رخ نداده است و تقريبا همه اذعان دارند كه ما در اين حوزه دچار چالش و مشكل هستيم. ما بيشتر به مسائل از بعد سياسي و امنيتي نگاه مي‌كنيم تا اقتصادي. حتي در جاهايي هم كه موفقيت سياسي و امنيتي داشتيم، نتوانسته‌ايم اين توفيق را به فرصت و دستاورد اقتصادي تبديل كنيم. اين يك ضعف عمده در عملكرد ما ايراني‌ها و در ساختار سياسي كشورمان است، ترديدي در اين مساله وجود ندارد.
اينكه آيا تحريم‌هاي امريكا يا FATF در تعامل با كشورهاي همسايه تاثيرگذار است يا نه، بله قطعا تاثيرگذار است. اما وقتي با همسايه خود مراوده و تجارت مي‌كنيد، خيلي مسائل مي‌تواند حل‌وفصل شود، خيلي از تعاملات تجاري با همسايگان اساسا توسط تحريم‌كنندگان و تحديدكنندگان قابل رهگيري نيست. اگر با فعالان بخش خصوصي صحبت بكنيد، مي‌بينيد كه هيچ‌كدام با مشكلات عجيب و غريبي كه بعضا در حوزه‌هاي دولتي دست به گريبان‌شان هستيم، مواجه نيستند. فعالان بخش خصوصي عمدتا از دولت تقاضا دارند كه امور تجارت خارجي را براي‌شان تسهيل كند. اين كاري است كه در طول سال‌هاي گذشته انجام نشده است. ما به خيلي از كشورهاي منطقه حتي در هفته يك پرواز هم نداريم. مقايسه كنيد با تركيه كه در همسايگي ماست و روزي شش پرواز به قرقيزستان دارد، شش پرواز به قزاقستان و بقيه كشورهاي منطقه دارد. معلوم است كه وقتي مراوده و ارتباط وجود دارد، صادرات كالا و معاملات هم تسهيل مي‌شود. مشكل اساسي ما اين است كه در سياست‌هاي‌مان سازوكار مناسب براي بخش تجارت ايجاد نكرده‌ايم و مشكل عمده ديگر اين است كه بخش بزرگي از اقتصاد ايران دولتي است و وقتي دولت مستقيما براي تعاملات تجاري وارد عمل مي‌شود، به سادگي توسط كشورهاي تحريم‌كننده قابل رهگيري و پيگيري است. وقتي در حوزه خصوصي اين تعامل‌ها انجام شود، مي‌توان از طريق بنگاه‌هاي كوچك و متوسط و از طريق بانك‌هاي كوچك مشكلات و موانع را مرتفع كرد و حتي در خيلي از جاها مبادلات كالا به كالا و تهاتر انجام داد و به هر حال نيازهاي كشور را در اين شرايط رفع كرد. مشكل اصلي اين است كه اين ديدگاه و رويكرد در كشور ما وجود نداشت. البته بخشي از جا نيفتادن اين ديدگاه، به اين برمي‌گردد كه اقتصاد ايران همواره نفت‌محور بود و هميشه نفت فروختيم و هرچه مي‌خواستيم با پول آن وارد مي‌كرديم، در نتيجه هيچ‌وقت استراتژي اصلي كشور صادرات و تجارت غيرنفتي نبود. اما در حال حاضر و در سال‌هاي اخير ايران با شرايط جديد مواجه شده است و بايد كه اين اصلاح را از داخل ساختارهاي اقتصادي و سياستگذاري خودش شروع كند، اگر اين كار را انجام ندهد نه عضويت در اتحاديه گمركي اوراسيا براي ايران كارساز خواهد بود و نه عضويت در سازمان همكاري شانگهاي.
     در حال حاضر نمي‌توان حكم كلي داد كه سازمان همكاري شانگهاي يك سازوكار كاملا غير غربي است. سازمان همكاري شانگهاي در طول سال‌هاي اخير درهاي خود را به روي كشورهاي ديگر با مناسبات و جهت‌گيري‌هاي مختلف گشوده است.
     هم روس‌ها و هم چيني‌ها در برهه‌اي كه ايران تحت تحريم شوراي امنيت قرار داشت، مساله تحريم را به وضوح مطرح و تاكيد مي‌كردند تا زماني كه اين تحريم‌ها برقرار است، عملا نمي‌توانند كشوري كه تحت تحريم شوراي امنيت است را وارد اين فرآيند كنند.
     اگر اصلاح از داخل ساختارهاي اقتصادي و سياستگذاري كشور شروع نشود نه عضويت در اتحاديه گمركي اوراسيا براي ايران كارساز خواهد بود و نه عضويت در سازمان همكاري شانگهاي.
     تحريم‌هاي امريكا يا FATF در تعامل با كشورهاي همسايه قطعا تاثيرگذار است. اما وقتي با همسايه خود مراوده و تجارت مي‌كنيد، خيلي از مسائل مي‌تواند حل‌وفصل شود، خيلي از تعاملات تجاري با همسايگان اساسا توسط تحريم‌كنندگان و تحديدكنندگان قابل رهگيري نيست.
     چيني‌ها به ويژه تمايل نداشتند كه پيمان شانگهاي را به عنوان يك سازوكار ضدغربي معرفي كنند.
     در ميان مخالفان پيوستن به سازمان همكاري شانگهاي، عده‌اي معتقد بودند حضور ايران در هر نهادي كه جنبه منطقه‌اي داشته ‌باشد و اهداف امنيتي را دنبال كند، مي‌تواند استقلال كشور را خدشه‌دار كند. يك عده ديگر اعتقاد داشتند كه چون روسيه و چين دو بازيگر مهم و تاثيرگذار در اين سازمان هستند، عضويت ايران به معناي پذيرش سلطه روسيه و چين خواهد بود. عده‌اي ديگر هم معتقد بودند كه عضويت در اين سازمان مي‌تواند به روند توسعه مناسبات ايران با غرب آسيب بزند.