لازم ولي ناكافي

انتشار صورت مالي بانك ملي و اعلام بدهي 67/000/000/000/000 توماني آن مي‌تواند يك امتياز مثبت در كارنامه شفاف‌سازي دولت جديد محسوب شود، به شرطي كه محدود به ابتداي دولت خود و براي نشان دادن عملكرد قبلي‌ها نباشد و پس از اين نيز ادامه پيدا كند. به علاوه اين شفاف‌سازي‌ها لازم، ولي به‌طور قطع كافي نيست. احتمالا خوانندگان با اين لطيفه آشنا هستند كه تعدادي كارگر در خيابان مشغول حفاري بودند، تعدادي ديگر هم پس از حفاري، خاك‌ها را به جاي اول مي‌ريختند و روي آن را آسفالت مي‌كردند، كسي پرسيد كه اين چه كاري است كه مي‌كنيد؟ گفتند ما سه گروه هستيم كه به ترتيب حفاري مي‌كنيم و لوله مي‌گذاريم سپس پر كرده و آسفالت مي‌كنيم. متاسفانه امروز گروه لوله‌گذار نيامده است، ولي ما ماموريت خود را انجام مي‌دهيم!! شايد اين لطيفه بيش از حد غيرواقعي و مسخره به نظر برسد، در‌حالي‌كه اگر خوب نگاه كنيم، بسياري از كارها ممكن است با همين قالب انطباق داشته باشد. وظيفه اصلي آن گروه، حفاري و پر كردن نيست، بلكه وظيفه و ماموريت آنان لوله‌گذاري است تا مثلا آب يا گاز در آن جريان پيدا كند. حفاري مقدمه لازم آن است و ذاتا مطلوبيتي ندارد. بنابراين دولت نمي‌تواند متراژ حفاري را به عنوان بيلان كار خود اعلام كند، بايد لوله‌گذاري و به‌طور دقيق‌تر گازرساني يا آب‌رساني را به عنوان گزارش عملكرد اعلام كند.  زيان انباشته بزرگ‌ترين بانك كشور چقدر است؟ تقريبا به ازاي هر ايراني حدود 800 هزار تومان!! اين زيان با قدرت خريد گذشته بوده و رقم واقعي را بايد با تورم كنوني محاسبه كرد! جالب است كه اين زيان بانك ملي است. يعني بانكي كه بسياري از حساب‌هاي دولتي بدون هيچ سودي در آن است. بانكي است كه با تغيير قيمت دلار و مسكن و ساختمان در يك سال بايد كل زيان‌دهي آن مثل ساير بانك‌ها جبران مي‌شد.با اين حال پرداختن به جزييات اين موضوع خارج از صلاحيت كارشناسي ما است. آنچه مورد نظر اين يادداشت است چيز ديگري است.  وظيفه نهايي دولت‌ها انجام دادن يا رعايت اصل شفافيت نيست. اصولا شفافيت مقدمه و شرط لازم براي تحقق اهداف و ماموريت‌هاي ديگر است. در اينجا ماموريت اصلي دولت ايجاد يك نظام بانكداري كارآمد و سودآور و در خدمت توليد و توسعه و مردم و عادلانه است. اگر از شفافيت دفاع مي‌كنيم براي آن است كه به تحقق اين اهداف بايد كمك كند. فرض كنيم كه يك نفر فوت كند و مردم گمان مي‌كنند مرگ وي عادي بوده است؟ پس از مدتي معلوم مي‌شود كه قتل بوده و اعلام هم مي‌شود. اين گام اول شفافيت است. مردم با اطلاع از اين واقعيت نگران مي‌شوند، درحالي‌كه پيش از فهم اين حقيقت گمان مي‌كردند كه فوت عادي بوده است. پس شفافيت به تنهايي ممكن است موجب نگراني شود. اگر ماجرا در همين مرحله پايان پذيرد نگراني از فقدان امنيت تشديد مي‌شود. ولي به‌طور معمول پليس و دستگاه فضايي وارد ماجرا مي‌شوند و علت قتل و عامل آن را پيدا و در نهايت او را مجازات مي‌كنند. اين مجموعه اقدامات موجب آرامش خاطر و تحقق عدالت مي‌شود و  عاملي براي جلوگيري از تكرار بيشتر قتل مي‌شود. محصول اين مجموعه از اقدامات، وظيفه دولت‌هاست و نه فقط اعلام قتل بودن آن اتفاق.  با اين توضيحات بايد به اين پرسش‌ها پاسخ داد كه: چرا اين زيان انباشته وحشتناك به وجود آمده؟ چرا تاكنون پنهان‌كاري شده؟ چه كساني مقصر ماجرا هستند؟ و دولت چگونه مي‌خواهد يا مي‌تواند اين مسير را تغيير دهد؟ آيا موارد ديگري هم از اين نوع زيان‌ها وجود دارد يا خير؟ بدون پرداختن به اين پرسش‌ها شفاف‌سازي مزبور جز اينكه اعصاب مردم را خراب‌تر كند، هيچ نتيجه مثبت ديگري ندارد. فقط نتيجه گرفته خواهد شد كه يك بانك يا نهاد مي‌تواند كاركردي چنين فاجعه‌بار داشته باشد و هيچ اتفاقي هم نيفتد. شفافيت، آزادي بيان و رسانه، استقلال نهادي و قضايي، پرسشگري و ضرورت پاسخگويي، امكان تغيير صاحبان قدرت، جملگي حلقه‌هاي يك زنجيره به هم پيوسته هستند، وجود هر كدام بدون تحقق هدف نهايي كه گفته شد، لزوما سودمند نيست. اينها شرط‌هاي لازم هستند و نه كافي. اميدواريم دولت كنوني اين پرسش‌ها را با دقت پاسخ دهد.