صدا و سيما، فقط يك راه‌حل دارد

 عباس عبدي
يكي از رفتارهاي به نسبت غيراخلاقي كه در جامعه ايران به‌ويژه نزد اصولگرايان جوان رواج دارد، فضاسازي رسانه‌اي براي تعلق پست‌هاي حكومتي به افراد است. هر كس براي خود چند نفر را دارد كه او را به عنوان يكي از نامزدهاي مهم فلان پست يا وزارتخانه معرفي مي‌كنند تا از اين طريق به نفع او فضاسازي صورت گيرد. اين رفتار آن‌قدر گسترش يافته كه برخلاف گذشته براي احكام و انتصابات مقام رهبري هم انجام مي‌دهند و به‌طور غيرمتعارفي شاهد هستيم كه پيش از صدور حكم براي مقاماتي كه ايشان بايد منصوب كنند، افرادي را معرفي مي‌كنند و تاكنون نيز چندين‌بار خلاف اين گمانه‌زني‌ها رخ داده است. اين رفتار درباره رياست سازمان صدا و سيما نيز ديده مي‌شود كه بسيار عجيب است. به‌رغم اين، اين يادداشت در مقام پرداختن به نامزدهاي احتمالي اين مقام نيست، بلكه مساله اصلي سياست‌هاي حاكم بر صدا و سيمايي است كه به كلي از دايره اثرگذاري شايسته خارج شده است. 
واقعيت اين است كه صدا و سيما به عنوان نهاد انحصاري رسانه‌اي در ايران بيش از 95درصد قدرت رسانه‌هاي رسمي كشور را در بر گرفته است. سايت‌ها و روزنامه‌هاي رسمي در مقايسه با صدا و سيما هم به لحاظ نيروي انساني و هم به لحاظ امكانات و هم به لحاظ پوشش سهم اندكي از رسانه‌هاي رسمي را دراختيار دارند. سويه ديگر اين واقعيت بسيار خطرناك است، زيرا به علت كاركرد و عملكرد اين رسانه و عدم تامين نيازهاي رسانه‌اي و تحليلي و اطلاع‌رساني، مردم به سوي رسانه‌هاي غيررسمي از قبيل ماهواره، فضاي مجازي غيررسمي و نيز كسب خبر از طريق روابط چهره به چهره روي آورده‌اند. مطالعات نشان داده است كه صدا و سيما طي دهه گذشته از نظر كارايي و اثربخشي دچار نزول وحشتناكي شده است. مهم‌ترين برنامه‌هاي آن كه مردم مي‌بينند، شامل فوتبال و فيلم و مسابقات سطحي و سرگرمي است و كاركرد اصلي رسانه‌ها كه آگاهي‌بخشي و نظارتي است را فراموش كرده است و رسانه‌هاي غيررسمي جايگزين اين رسانه شده‌اند. اكنون ميزان اعتماد و استفاده از اين رسانه نه تنها كم و كمتر شده است، بلكه نيروهاي تحصيلكرده‌تر، جوان‌تر، شهري‌تر نيز با فاصله بيشتري از ديگران از رسانه‌هاي غيررسمي استفاده مي‌كنند. 
اين وضعيتي است كه تمامي دست‌اندركاران رسانه‌اي كشور كمابيش با آن آشنا هستند و دنبال پيدا كردن راه‌حل هستند. دو راه‌حل وجود دارد، در واقع شايد بهتر است بگوييم دو راه‌حل به ذهن دو گروه مي‌رسد؛ راه‌حل اول كه بيشتر از سوي طرفداران و دست‌اندركاران مديريتي صدا و سيما و برخي نيروهاي سياسي مطرح مي‌شود تمركز بر انسداد و جلوگيري از دسترسي مردم به رسانه‌هاي غيررسمي است. در واقع از ميان بردن رقيب و رواج مميزي هدف و برنامه اصلي است. پارازيت انداختن بر رسانه‌هاي فرامرزي، فيلترينگ يا فشارهاي آشكار و غيرآشكار براي محدوديت بيشتر رسانه‌هاي فعال موجود عناصر اصلي اين راه‌حل است. هر چند اين كار را تحت عنوان صيانت از فضاي مجازي انجام مي‌دهند. اين راه‌حل، در واقع پاك كردن صورت مساله و تبديل رسانه رسمي به بوق است. تجربه گذشته نشان داده است كه اين سياست، اولا نتيجه‌بخش نيست، دير يا زود راه‌هاي متنوع‌تري براي دسترسي مردم به اخبار و تحليل‌ها به وجود خواهد آمد، دوم اينكه عوارض بدي بر فضاي كسب و كار خواهد گذاشت و بالاخره اينكه بي‌اعتمادي مردم را بيشتر مي‌كند، زيرا اكثريت قاطع مردم از اين رسانه‌ها استفاده مي‌كنند و ممانعت مردم از دسترسي به رسانه‌هاي غيررسمي را نوعي بي‌حرمتي تلقي كرده و پذيرفتني نمي‌دانند. اين راه درنهايت به حل موضوع نمي‌انجامد، بلكه ادامه وضعيتي است كه تاكنون طي شده و به اينجا رسيده‌ايم. 
راه‌حل واقعي و دوم تغيير در سياست رسانه‌اي صدا و سيماطست. پذيرش قواعد حرفه‌اي اطلاع‌رساني، بي‌طرفي سياسي در مجادلات داخلي، گسترش آزادي‌هاي بيان و نظر، حذف سوگيري‌هاي مخرب، احترام گذاشتن به ارزش‌ها و سبك زندگي مردم، بازتاب دادن بدون سانسور خواست مردم و اخبار و اطلاعات و... اين راهي است كه اگر انجام شود به‌طور طبيعي رسانه‌هاي غيررسمي به حاشيه خواهند رفت و موجب نگراني نخواهند بود. مديريت صدا و سيما بايد شجاعت اتخاذ اين سياست را داشته باشد. پرهيز از انتشار اخبار جعلي و دروغ، فرصت دفاع دادن به افرادي كه عليه آنان برنامه پخش شده است، مستند كردن اخبار و تنوع تحليل‌ها، شروط لازم تحول است. بدون انجام اين سياست‌ها، يكي از اركان ثبات و پايداري جامعه ايران همچنان ناكارآمد و غيرموثر باقي خواهد ماند، اگر زيان‌بارتر نشود.