هادوی؛ چهره‌ای خوشنام و کم‌حاشیه

هادوی؛ چهره‌ای خوشنام و کم‌حاشیه علی نجفی‌توانا* در سال‌های 1356 به بعد که من وارد کانون وکلا شدم، قضات خوشنام بسیاری در دادگستری حضور داشتند و مرحوم مهدی هادوی هم ازجمله این قضات کم‌حاشیه و خوشنام دادگستری بودند که وکیل شده و قضات بر سلامتش تکیه می‌کردند. بعد هم که به حکم امام خمینی(ره) دادستان کل کشور شدند. در مدتی که این سمت را داشتند، رفتار و کنش‌های مدیریتی ایشان به‌گونه‌ای نبود که ایجاد چالش کند؛ چون قضات عمدتا قانونمند بودند، فرمان‌پذیر نبودند و با لحاظ خدا، وجدان و قانون اظهارنظر می‌کردند و در نتیجه ایشان هم به لحاظ همان صبغه و سابقه وظایفش را پیگیری می‌کرد. بعد از مدتی از این سمت کنار رفتند. مرحوم هادوی فردی متعارف، متعادل و تحصیل‌کرده بود. از ویژگی‌های ایشان این بود که هم علم حقوق می‌دانست و هم با علوم فقهی آشنایی داشت. در میان قضات قبل از انقلاب از افراد صاحب‌نامی که این ویژگی‌ها را داشتند کم نداشتیم، منتها افراد شاخص در میان آنها که هم در شغل وکالت و قضا نامی داشتند و هم به فقه و حقوق مسلط بودند، کم بود و آنها به‌تدریج در میان حقوق‌دانان شناخته می‌شدند. مرحوم کاتوزیان از جمله این افراد بود. مرحوم مهدی هادوی هم بعد از آن آرام‌آرام به حرفه وکالت روی آورد و پروانه وکالت گرفت و در کار وکالت نیز فردی بی‌حاشیه بود. افرادی مثل مرحوم هادوی براساس قابلیت و لیاقت نه براساس خدمت و فرمانبری مدارج اداری و قضائی را طی کردند. با همکاران دیگر که به‌نوعی ابزار معین اجرای عدالت قضائی بودند و وکلا که بال دیگر فرشته وکالت، رفتارهای مناسب و متعارفی داشتند، چون می‌دانستند عدالت قضائی به تنهایی با حرکت قاضی قابل استحصال و حصول نیست‌ بلکه شرایطی است که باید با همکاری همگان انجام شود؛ یعنی علم و عمل، دانش و شم قضائی، سلامت و استقلال قضائی. البته من خدمت ایشان پرونده‌ای نداشتم‌ اما از شنودها و گفت‌وگوهای پیش‌کسوتان این‌گونه استنباط می‌کنم که برخوردی متعارف و با احترام و تکریم با وکلا داشتند. ایشان با توجه به غنای علمی و عمق دانش در حقوق و فقه و مهم‌تر از همه تجربه عملی، از جمله استادانی بود که وقتی دانشجو درخصوص یک مطلب نزد ایشان آموزش می‌دید، می‌توانست هم جنبه نظری و هم عملی را بیاموزد؛ یعنی احکام و تفاسیر حقوقی مربوط به آن توضیح داده می‌شد و تجارب عملی استاد هم به دانشجو منتقل می‌شد و دانشجو کامل در جریان یک اصل حقوقی قرار می‌گرفت. ازجمله خدماتی که ایشان در دوره سمت قضائی داشت، همین بس که چندین دهه در شغل قضا ماند و بدون حاشیه خدمت کرد. از کارهایی که انجام داد، در بحث اظهارنظر و قضاوت درباره آیت‌الله خمینی بود که در این مورد ایشان ظاهرا از حکم سیاسی مسئولان آن زمان درباره امام خمینی اطاعت نکردند و قطع نظر از نگاه ایدئولوژیک ایشان، این اقدام قاضی در آن زمان ‌مانند اتفاقی بود که در زمان یکی از وزرای دادگستری وقت افتاد و از دربار، شخصی برای سفارش نسبت به یک فرد به ایشان مراجعه می‌کند و ایشان به خواهر شاه پیغام می‌دهد که ایشان به آن اندازه برای قانون و عدالت احترام قائل‌اند که اجازه دهند ما به نوعی به وظایف قانونی‌مان عمل کنیم. البته نقل به مضمون است و من جان پیام را عرض کردم. چنین اقداماتی از سوی قضات در آن زمان کم نبود ولی پرداخت هزینه،‌ پذیرش خطر و عمل شجاعانه، منحصر به برخی می‌شد که در مقابل حاکمیت می‌ایستادند. در بحث وقفی که ایشان درمورد دانشگاه انجام داد، قطع نظر از حواشی‌اش در ذات خود، مبین و مبشر یک پیام است؛ اینکه ایشان با توجه به اینکه می‌دانست این اراضی به چه میزان ارزش دارد‌ اما برای خدمت به علم و توسعه دانشگاه آزاد، طبق قراردادی که با آقای جاسبی بست، این اراضی را که شاید بیش از چند‌هزار هکتار بود، به دانشگاه آزاد واگذار کرد که اجر دنیوی و معنوی داشت، تا نامش در تاریخ ماندنی باشد برای خدمتی که به دانشگاه و توسعه آن منطقه جغرافیایی کردند که اکنون دانشگاه علوم تحقیقات در آنجا بنا شده است. ظاهرا از طرف دانشگاه آزاد بی‌مهری‌هایی نسبت به ایشان انجام شده که بخشی از آن مربوط به تصرف قریب به هزار‌و‌خرده‌ای از اراضی باقی‌مانده ایشان است که باغ و محل اقامتشان بود و موجب نگرانی و گلایه‌مندی آن مرحوم شد. امیدواریم با توجه به شرایط موجود نظام قضائی به‌ویژه دادستان کل یا ریاست محترم قوه قضائیه در‌این‌باره پیگیری‌های لازم را انجام دهند که حداقل در اقدام ارزشمند ایشان در واگذاری چند‌ هزار هکتار زمین باارزش به دانشگاه آزاد که بستر توسعه دانشگاه را فراهم کرد، حقوقی از ایشان پایمال نشود.
چنین چهره‌هایی که به جامعه خدمت کرده‌اند در مقام قضا، قبل و بعد از انقلاب، به‌عنوان معلم، قاضی و عضو شورای نگهبان، شایسته است بدون تبعیض حقوق مورد توجه و عنایت قرار گیرند و تکریم شوند. والا همان‌طور‌که همه می‌دانیم بعد از انقلاب کسانی که به مقامی رسید، عمدتا بعد از کنار‌رفتن یا کنارگذاشته‌شدن از آن سمت مورد پیگیری قضائی و نقد و انتساب اتهاماتی چون فساد قرار گرفتند یا حتی از سوی مقامات بعدی مورد نقد و بعضا اتهام واقع شدند. در چنین کشوری که سمت‌ها نه‌تنها قدرت نیست‌ بلکه مسئولیت و موقعیت خدمت است و بعد از اتمام آن هم شاید کسی شاکر زحمات آن افراد نباشد و تمام مسائل جنبه سیاسی به خودش می‌گیرد، به نظرم باید قدرشناس این افراد باشیم که در زمانی که قدرت داشتند، احساس وظیفه و خدمت کردند، به آلاف و الوف رسیدن و سوءاستفاده از رانت توجهی نداشتند و قدرت و شغل خود را زمینه‌ای برای خدمت به مردم قرار دادند. روحشان شاد و امیدواریم این افراد که می‌توانند با سلامت و صلابت الگویی برای حقوق‌دانان کشور باشند، مورد تأسی حقوق‌دانان جوان و الگوبرداری قضات قرار بگیرند‌ و همه مسئولان و قضات بدانند سمت‌های اعطاشده به آنها امانت است که اگر درست خدمت کنند نیز مورد تکریم قرار نخواهند گرفت چه رسد به اینکه بخواهند از آن سوءاستفاده کنند.
*حقوق‌دان و رئیس اسبق کانون وکلا