واکنش چهره‌ها و رسانه‌ها به انتشار اسنادی که به نقش آیت‌الله کاشانی در حمایت از کودتا اشاره می‌کند

کاشانی از نگاهی دیگر
همدلی| کیاوش حافظی: بعد از گذشته بیش از نیم قرن از کودتای 28 مرداد، هنوز زوایای تاریک بسیاری از این اتفاق مهم سیاسی ایران معاصر روشن نشده و بخش‌هایی از آن در پرده‌ای از ابهام باقی مانده است. در حالی که بسیاری از مردم ایران کاشانی ومصدق را رهبران جنبش ملی صنعت نفت می‌دانند و اختلاف نظرهای آن دو را اختلاف سلیقه‌های دو رهبر می ‌انند که در همه دنیا مسبوق به سابقه است، انتشار اسناد جدیدی از سوی وزارت خارجه آمریکا سبب شده تا برخی به صورت مبهم به نقش آیت‌الله کاشانی در کودتا علیه یار سابق خود و حمایت از محمدرضا شاه پهلوی اشاره کنند. همین موضوع سبب شد که در روزهای گذشته حتی یکی از چهره‌های مشهور اصلاحات، آن را پذیرفته و پیشنهاد کند که نام کاشانی از خیابانی در تهران برداشته و نام مصدق بر آن گذاشته شود. از سوی دیگر برخی از رسانه‌های اصول‌گرا نیز تلاش کرده‌اند که این اتهام را از دامن آیت‌الله کاشانی بزدایند. اگرچه همراهی فرزند آیت‌الله کاشانی با سلطنت‌طلبان در «کودتا نخواندن» اتفاقات 28 مرداد و سرنگونی مصدق بر ابهامات ماجرا می‌افزاید.به هر حال به نظر می‌رسد که لازم است مورخان معاصر بر این زاویه تاریک نوری بتابانند.
تهران هم خیابان نواب دارد و هم خیابان فاطمی
شاید این سوال خیلی از شهروندان باشد که چرا در تهران هم نواب خیابان دارد و هم فاطمی. نواب صفوی، بنیان‌گذار تشکیلات فدائیان اسلام اعتقاد ویژه‌ای به مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی داشت. این اعتقاد در فدائیان اسلام به ترور دربار تا آنجا پیش رفت که دستور قتل حسین فاطمی، وزیر خارجه محمد مصدق صادر شد. نواب صفوی در زندان بود که عبدالحسین واحدی نفر دوم این تشکیلات دستور ترور فاطمی را به محمدمهدی عبدخدایی ابلاغ کرد. این ترور نافرجام بود، اما فاطمی در دادگاهی غیرعلنی که بعد از کودتای 28 مرداد برگزار شد، به اعدام محکوم شد. او در قبرستان ابن بابویه تهران در کنار شهدای 30 تیر مدفون شده است. اگر ترور فاطمی در سال 30 موفقیت‌آمیز بود آنقدر غریب بود که نه بر سنگ قبرش واژه «شهید» درج می‌شد و نه یکی از خیابان‌های مرکزی تهران به نامش بود. تاریخ اینگونه روایت می‌کند که ملی شدن صنعت نفت را حسین فاطمی مطرح کرده است. سعید فاطمی، خواهرزاده حسین فاطمی که سردبیر «روزنامه باختر» هم بوده روایت می‌کند: «در شرایطی که اصلا در ایران به این مسئله فکر نمی‌شد، دکتر فاطمی در رساله دکترایش می‌گوید کارگران نفت زندگی بسیار بدی دارند و با این که فلان جا نفتش ملی شده است، هنوز این مشکل را دارد، اما به هرحال اوضاع کارگرانش بهتر شده است. بعد از آن در سال 1328 این جرقه زده شد که ملی شدن نفت می‌تواند شرایط کارگران صنعت نفت را بهبود بخشد» (چشم انداز ایران شماره 8).


دو رهبر با دو سرنوشت
اما ملی شدن صنعت نفت آن‌قدر با نام محمد مصدق در هم تنیده شده است که نمی‌توان نقش او را نادیده گرفت. او در حالی نخست‌وزیری را پذیرفت که دو بار پیش از آن دست رد به سینه این پیشنهاد زده بود. هنگامی که زمزمه‌ای برای نخست‌وزیری او در اواخر سال 30 در مجلس شکل گرفت، جمال امامی با تصور اینکه مصدق این بار هم به مقام اجرایی نه می‌گوید پیشنهاد نخست‌وزیری مصدق را مطرح کرد. با این حال مصدق این بار شرط زمامداری‌اش را تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت گذاشت؛ شرطی که نقطه عطفی در تاریخ معاصر این کشور شد.
در کنار مصدق تاریخ از آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر دیگر ملی شدن صنعت نفت یاد می‌کند که سوابق ضدانگلیسی دارد. مردی که سال 31 بعد از استعفای مصدق - به خاطر اینکه شاه وزارت جنگ را برعهده نخست‌وزیر قرار نداد - با لحن تندی به شاه نامه نوشت و گفت: «اگر بی‌درنگ دکتر مصدق بر سر کار بر نگردد شخصاً به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیماً متوجه دربار خواهم کرد.» با این حال همین تاریخ روایت می‌کند که در این اواخر بین مصدق و کاشانی فاصله افتاده بود. آنگونه که بعد از کودتای 28مرداد که یاران مصدق از گزند کودتا در امان نماندند، خطری کاشانی را تهدید نکرد.
شعبان بی‌مخ چرا با کاشانی عکس دارد؟
در این رابطه عده‌‌ای از طرفداران نظریه توطئه، با استناد به تصاویر و سخنان بعضی چهره‌های موثر تاریخ به موضع‌گیری علیه کاشانی می‌پردازند. عکس شعبان جعفری با کاشانی یا این جمله او که «آنچه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه عدل خداوندی است.» (نچه امروز بر مصدق گذشته است نتیجه عدل خداوندی است) از این موارد بوده است. از این موارد نمونه‌های بیشتری وجود دارد. شعبان جعفری مشهور به شعبان بی‌مخ در سال‌های آخر عمر خود گفته: من اصلا طرفدار کاشانی بودم. ما صبحی برای دیدن کاشانی به خانه او رفته بودیم. به ما گفت اعلیحضرت دارد از مملکت بیرون می‌رود. بروید نگذارید بیرون برود. ما هم تا آن روز نمی‌دانستیم که مصدق و کاشانی به هم زده‌اند. اردشیر زاهدی، فرزند فضل‌الله (یعنی همان کسی که پیروز نخست‌وزیری کودتای مرداد 32 بود) هم در پروژه تاریخ شفاهی به شدت از کاشانی تمجید کرده است. «این آیت‌الله کاشانی هم وطن‌پرست بود و هم مرد شجاعی بود. او بیخودی آیت‌الله نشده بود.»
آمریکا: ما کودتا کردیم
به تازگی هم آمریکایی‌ها بعد از گذشت 64 سال از مرداد 32 کتاب اسناد کودتای ۲۸ مرداد را منتشر کردند. آمریکا که قبلا هم به نقش خود در کودتای 28 مرداد اعتراف کرده بود در این کتاب هم به حوادث قبل از کودتا، عملیات سرنگون کردن مصدق و نیز وقایع پس از آن می‌پردازد. در یکی از این اسناد آمده است: «شاه باید هر چه سریع‌تر خود را آماده بازگشت به ایران کند. ما توصیه کردیم که در تهران جمعیت بسیار زیادی از حامیان شاه استقبال خوبی از او کنند. ما احساس می‌کنیم خیلی مهم است که شاه هر چه سریع‌تر به ایران بازگردد، چراکه اوضاع همچنان مشخص نیست و حضور او می‌تواند اوضاع را متفاوت کند. در صورتی‌که شاه همچنان در بازگشت به ایران تردید داشت، در محافل دیپلماتیک در واشنگتن باید این سخن را تکرار کنید: آنچه او انجام داد کاملا با قانون ایران مطابقت داشت و همچنین در راستای حفظ سنت و عمل ایرانی بود. اگر شاه در کشور باقی می‌ماند و فرار نمی‌کرد و با حضورش از زاهدی حمایت می‌کرد، تغییر دولت در همان وهله اول اتفاق می‌افتاد. بخش اعظم این ناکامی به خاطر این حقیقت است که شاه به طور ناگهانی کشور را ترک کرد و تنها چند برگه از خود به جا گذاشت که محتوای آن‌ها معنادار نیست.»
دهانه تیز انقلاب متوجه دربار یا قوام؟
جنجالی‌ترین جنبه این سند آنجاست که آیت‌الله کاشانی را متهم به نقش داشتن در این کودتا می‌کند. با پذیرش این ادعا هم می‌توان جمله تاریخی کاشانی خطاب به شاه قبل از قیام 30 تیر را فهمید. کاشانی پیش از آنکه یکی از رهبران ملی شدن صنعت نفت باشد روحانی‌ای بود که مورد غضب احمد قوام قرار گرفته بود. شش سال قبل هنگام نخست‌وزیری قوام‌السلطنه، زد و خوردی بین کارگران هوادار حزب توده و مخالفان رخ داد. حکومت قوام آیت‌الله کاشانی را مسبب ماجرا می‌داند و او را دستگیر می‌کند. بنابر این با پذیرش ادعای مطرح شده از سوی آمریکایی‌ها، تهدید شاه به سر دادن انقلاب علیه دربار در اعتراض به روی کار آمدن احمد قوام بعد از مصدق خوانده می‌شود.
تلاش برای تکذیب اتهام
بعضی رسانه‌های داخلی در روزهای گذشته تلاش کردند ادعای نقش داشتن آیت‌الله کاشانی در کودتا را تکذیب کنند. خبرگزاری تسنیم می‌گوید آیت‌الله کاشانی 27 مرداد به مصدق هشدار داده بود که زاهدی قصد کودتا دارد. استناد این مطلب نامه‌ای است که در سال‌های گذشته با عنوان نامه هشدار کاشانی به مصدق منتشر شده بود. در آن نامه آمده بود: این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود که من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به‌وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچ‌گونه عذر موجهی نباشد.
روایت دیگر: نامه هشدار کاشانی جعلی است
ایرادات زیادی به این نامه گرفته شده است. مثلا در برابر این گفته که حسن سالمی، نوه دختری کاشانی این نامه را به دست مصدق رسانده است گفته می شود او 27 مرداد زندانی بوده است. یا مثلا در برابر این که نوه کاشانی شخصا این نامه را افشا کرده است این نقد وجود دارد که در این صورت باید در آرشیو خانوادگی مصدق «یعنی گیرنده نامه» پیدا می‌شد، چرا که ادعا شده این نامه در اختیار مصدق قرار گرفته و با بی‌اعتنایی او رو‌به‌رو شده است. همچنین با فاصله‌ای که میان کاشانی و مصدق به‌وجود آمده بود، چه انگیزه‌ای برای هشدار درباره کودتای زاهدی به مصدق داشت؟!
فرزند کاشانی: 28 مرداد اصلا کودتا نبود
جالب اینجاست که رسانه‌های اصول‌گرا در حالی می‌گویند کاشانی به مصدق هشدار کودتا داده است که فرزند کاشانی اساسا 28مرداد را کودتا نمی‌داند. محمود کاشانی که پیشتر هم این ادعا را مطرح کرده به خبرآنلاین گفته: نه در اسناد وزارت خارجه امریکا مربوط به سال 1989 و نه اسنادی که به تازگی انتشار یافته‌اند سند و مدرکی بر این‌که مصدق با یک کودتا آن هم از سوی امریکا برکنار شده باشد وجود ندارد. این در حالی است که اسناد به جای مانده از مبارزات آیت‌الله کاشانی و نمایندگان مجلس شورای ملی دوره هفدهم که در برابر اقدامات ضدمیهنی مصدق و برنامه‌ریزی‌های انگلستان برای براندازی نهضت ملی ایران ایستادگی کردند و نیز خاطرات ارزشمندی که در 65 سال گذشته انتشار یافته‌اند انبوهی از اسناد و مدارک تاریخی را در اختیار پژوهشگران تاریخ کشور ما قرار داده‌اند که شناخت واقعیت‌های تاریخی ناکامی نهضت ملی ایران را روشن ساخته‌اند.
پیشنهاد تغییر نام خیابان کاشانی
با این حال آیت‌الله کاشانی اکنون با هزاران سوالی که نامش در ذهن ایجاد می‌کند، از جمله افرادی است که سهمی مهم در نامگذاری‌های پایتخت ایران دارد. البته در برخی از شهرهای کشور نیز برخی میدان‌ها و خیابان‌ها و حتی بیمارستان‌ها به نام آیت‌الله کاشانی نامگذاری شده است. بعد از انتشار اسناد کودتای 32 از سوی آمریکا، برخی از سیاسیون همچون عبدالله رمضان‌زاده، سخنگوی دولت اصلاحات با اشاره به اتهامی که متوجه کاشانی شده خواسته: نام خیابان «آیت الله کاشانی» تغییر داده شود. با این حال هنوز هم خبری از نام‌گذاری حتی یک کوچه به نام محمد مصدق، رهبر دیگر جنبش ملی شدن صنعت نفت و مردی که کودتای شاه، دربار و آمریکا علیه او بود نیست. شاید پیشنهاد رمضان‌زاده مبنی بر تغییر خیابان کاشانی یا لااقل نامیدن خیابانی به نام مصدق در دستور کار شورای شهر پنجم قرار بگیرد که همگی اعضایش را اصلاح‌طلبان تشکیل می‌دهند.