مرگ رفیق منافقین

گروه سیاسی: ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور مخلوع و فراری، روز گذشته در 88 سالگی در فرانسه مرد تا پرونده یکی از معاندان کشور و خائنان به انقلاب نیز سرانجام پس از 4 دهه فعالیت علیه نظام در خارج از کشور بسته شود.  به گزارش «وطن‌امروز»، نخستین رئیس‌جمهور ایران که تبدیل به تنها رئیس‌جمهور مخلوع نیز شد، در شرایطی چشم از جهان فروبست که پرونده زندگی او را می‌توان به عنوان یکی از عبرت‌آموزترین مصادیق تاریخی کشور مورد بحث و ارزیابی قرار داد. بیراه نخواهد بود اگر زندگی بنی‌صدر را بتوان نقطه تلاقی عمده مخاطرات و توطئه‌هایی دانست که انقلاب اسلامی ایران از سال 57 تاکنون و به انحای مختلف تجربه کرده است. آمیزه «نفوذ»، «توطئه» و «وحدت‌شکنی» در زندگی سیاسی بنی‌صدر و دوران پرخسارت ریاست وی بر دولت که با فتنه خیابانی و مسلحانه سازمان منافقین در خرداد سال60 همراه شد، به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخی همواره واجد اهمیت بوده است؛ چه از آن رو که نوپا بودن انقلاب، فقدان تجربه عملی و ضعیف بودن نهادهای تازه‌تاسیس این امکان را فراهم آورد که جریانات ضدانقلاب از دوران ریاست‌جمهوری بنی‌صدر بیشترین بهره را ببرند و چه از این جهت که وی بیشترین اهتمام خود را بر ایجاد تزلزل در رابطه میان مردم و نظام اسلامی معطوف کرده بود.  بر این مبنا و به شکل اختصاری می‌توان هموار کردن مسیر قدرت‌گیری جریان نفاق و نفوذ، تلاش بی‌وقفه برای تضعیف نهادها و جریان‌های انقلابی از طریق دوقطبی‌سازی جامعه و ایجاد بدبینی علیه چهره‌های موجه انقلاب، مختل کردن فعالیت دولت از طریق کارشکنی و در نهایت کشاندن کشور به موقعیتی در آستانه سقوط را مهم‌ترین اهداف رئیس‌جمهور مخلوع ایران در ایام ریاست‌جمهوری دانست؛ مساله‌ای که هر چند در نهایت به عزل وی از فرماندهی کل قوا از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب و رای عدم کفایت نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی منتهی شد اما بنی‌صدر در سایه رابطه با سازمان تروریست منافقین، سایر فعالیت‌های تبلیغاتی خود را علیه نظام اسلامی در خارج از کشور پیگیری کرد که در این نوشتار به بهانه مرگ وی به صورت اجمالی به برخی اقدامات خیانتکارانه بنی‌صدر خواهیم پرداخت.    * استراتژی دوقطبی‌سازی یقینا رویه ثابت حکمرانی بنی‌صدر را باید در ذیل مساله «دوقطبی‌سازی» جست‌وجو کرد؛ مساله‌ای که در نظام تازه‌تاسیس جمهوری اسلامی و با توجه به انباشت بحران‌ها و مخاطرات سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب، تاثیر دوچندانی بر امور کشور می‌گذاشت. پس از انتخاب بنی‌صدر به‌ عنوان رئیس‌جمهور، نخستین جرقه‌های اختلاف‌افکنی با دعواهای انتخاب نخست‌وزیر آغاز شد. وی ابتدای امر در اقدامی مزورانه پیشنهاد انتخاب حاج‌احمد خمینی را به عنوان نخست‌وزیر مطرح کرد که با مخالفت امام خمینی(ره) همراه شد. گزینه‌های مورد نظر بنی‌صدر نیز موفق به کسب رای مجلس نشدند تا اینکه نام محمدعلی رجایی به عنوان نخست‌وزیر مطرح شد. اما طرح نام رجایی نیز پایان کار نبود و پس از آن بنی‌صدر تمام اهتمام خود را معطوف به دوقطبی‌سازی فضای سیاسی در سایه نخست‌وزیری رجایی کرد. برای نمونه روزنامه «انقلاب اسلامی» که زیر نظر بنی‌صدر فعالیت می‌کرد، 7 مرداد 59 در تیتر اصلی خود از مردم خواسته بود اگر فرد مورد نظر رئیس‌جمهور به نخست‌وزیری نرسد، دولت را نپذیرند. بنی‌صدر هم در سخنرانی‌های خود آشکارا مردم را به تقابل با نظام فرامی‌خواند و می‌گفت: تا مردم مطمئن نشوند دولتی که روی کار می‌آید با رئیس‌جمهور هماهنگ است، آن را نخواهند پذیرفت.  با این حال انتخاب رجایی به عنوان نخست‌وزیر با رای نمایندگان مردم تغییری در رویه رئیس‌جمهور وقت ایجاد نکرد و بنی‌صدر در نخستین گام، این تقابل را با تعلل در صدور حکم نخست‌وزیر آغاز کرد. بدین ترتیب رجایی موفق نشد در مهلت مقرر کابینه‌اش را به مجلس معرفی کند. بنی‌صدر همچنین 3 شهریور 59 ضمن نگارش نامه‌ای به رجایی، وی را در عمل به قانون اساسی «رفوزه» دانست و در اظهارنظری عجیب ادعا کرد وزرای پیشنهادی رجایی به دنبال ساقط کردن جمهوری اسلامی هستند. بنی‌صدر در گام بعدی کوشید امام را به نفع خود وارد جریان کند، لذا 8 شهریور به ایشان نامه نوشت و از کابینه پیشنهادی رجایی انتقاد کرد. وی در این نامه از امام خواست هر تصمیمی که صلاح است بگیرند. امام در پاسخ، بنی‌صدر را به تفاهم و وحدت و همکاری دعوت کردند. مخالفت‌های بنی‌صدر با شهید رجایی و کابینه‌اش روز به روز بیشتر می‌شد تا جایی که برنامه‌های طرح شده از طرف دولت در مجلس توسط طرفداران رئیس‌جمهور با کارشکنی مواجه می‌شد. یکی از آنها طرح لایحه بودجه کابینه شهید رجایی بود که مخالفت‌های گسترده‌ای با آن از جانب طرفداران بنی‌صدر در مجلس شد. اختلافات بنی‌صدر با رجایی و دیگر قوا باعث شد امام دستور تشکیل یک هیات ۳ نفره برای حل اختلاف را بدهند.  پمپاژ این دوگانگی به فضای عمومی جامعه از سوی بنی‌صدر ادامه پیدا کرد تا وی در سخنرانی 17شهریور 59 خود به طور علنی روند دوقطبی‌سازی و تفرقه در جامعه را پی بگیرد و جبهه‌گیری و صف‌آرایی علنی خود را در مقابل مجلس، دولت، حزب جمهوری و در یک کلمه خط امام، به میان توده‌های مردم بکشاند تا اتحاد مردم را بر هم ‌زده و فضا را دوقطبی کند. وی در این سخنرانی از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر امور سیاسی و نظامی کشور را دارند و نخستین هدف آنها رویارویی با رئیس‌جمهور و از میان بردن قدرت او است. او گفت آنها مترسک می‌تراشند و القای شبهه می‌کنند. این گونه تفرقه‌افکنی‌ها باعث شد امام خمینی شخصا وارد میدان شوند و در یک سخنرانی بسیار مهم برای نخستین‌بار صریح‌تر از قبل به صف‌بندی‌های داخلی و جنگ‌های جناحی بپردازند. ایشان در واکنش به سخنان بنی‌صدر با زبانی شکوه‌آمیز ضرورت حیاتی حفظ وحدت را در شرایط خطیر آن دوره متذکر شدند.    * شکاف میان قوای نظامی با تجاوز نظامی رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در 31 شهریور 59 شرایط کشورمان بحرانی‌تر شد اما حتی این بحران ملی نیز تغییری در مشی بنی‌صدر ایجاد نکرد و او این بار ایجاد دودستگی و اختلال‌آفرینی در فضای عمومی کشور را به شکل دیگری پیگیری و تلاش کرد با اختلاف‌افکنی میان قوای نظامی، کشور را با چالش امنیتی مواجه کند؛ مساله‌ای که با سقوط خرمشهر در آبان 59 عینیت بیشتری پیدا کرد. آیت‌الله عبدالله محمدی، امام جمعه وقت خرمشهر در‌باره نقش مدیریت بنی‌صدر در این باره نقل می‌کند: «توپخانه اصفهان برای دفاع از خرمشهر و جلوگیری از سقوط آن عازم خرمشهر شده بود اما این توپخانه در 60 کیلومتری خرمشهر متوقف شده بود. به آنها گفته بودند صلاح نیست جلوتر بروید. ما رفتیم و با فرمانده توپخانه صحبت کردیم و گفتیم پس چرا به خرمشهر نمی‌آیید؟ خرمشهر در محاصره است و در معرض سقوط است. گفتند چه کنیم که به ما اجازه نمی‌دهند. می‌ترسیدند بگویند بنی‌صدر اجازه نداده است». 7 آذرماه، آیت‌الله خامنه‌ای نیز در نماز جمعه تهران از رویه منافقانه بنی‌صدر که به سقوط خرمشهر انجامید پرده برداشته و حقایق سیاسی و نظامی را افشا کردند. ایشان همچنین در خطبه‌های نماز جمعه درباره رویه‌های مشکوک و غیرقابل توجیه رئیس‌جمهور در جایگاه فرماندهی کل قوا و اداره و سازماندهی جنگ که به دلیل عدم واگذاری سلاح به نیروهای داوطلب، سپاه و بسیج موجب رکود و توقف در کار جبهه و جنگ شد، سخن گفتند.  با این حال نقطه اوج پمپاژ دودستگی از سوی بنی‌صدر به سخنرانی مشهور 14 اسفند وی در دانشگاه تهران بازمی‌گردد؛ جایی که رئیس‌جمهور وقت در کوران پیشروی‌های عراق در خاک کشورمان سخنرانی خود را تبدیل به میتینگ ملی‌گراها و منافقین برای حمله به جریان‌های انقلابی کرد؛ مساله‌ای که در نهایت باعث شد امام امت در موضعی قاطع دستور تعقیب مجرمان و محرکان را صادر کنند.    * همراه و پشتیبان منافقین رفتارهای خبیثانه و خائنانه بنی‌صدر تا جایی ادامه پیدا کرد که امام خمینی(ره) 20 خرداد 60 در حکمی وی را از فرماندهی کل قوا عزل کردند و متعاقب آن نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی نیز رای به عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر برای سمت ریاست‌‌جمهوری دادند. با این حال بنی‌صدر حتی با برکناری نیز دست از فتنه‌انگیزی علیه نظام برنداشت و همگام با نیروهای سازمان منافقین بستر شورش مسلحانه خیابانی را فراهم کرد. هر چند برخی مورخان پس از رسوایی تمام‌عیار فرقه رجوی تلاش کرده‌اند با مستثنا کردن بنی‌صدر از راه و روش منافقین از وجهه سیاسی او دفاع کنند اما واقعیت امر آن است که اساسا بخش اصلی تجهیز نظامی این گروهک از اوایل سال 59 با موافقت بنی‌صدر و با درخواست مسعود رجوی انجام شده بود. در این زمینه بازخوانی خاطره حسن غفوری‌‌فرد درباره خانه امن «موسی خیابانی» در محله زعفرانیه تهران تا حد زیادی میزان تجهیز اعضای سازمان منافقین به وسیله بنی‌صدر را روشن می‌کند. وی در خاطره‌ای می‌گوید: «وقتی موسی خیابانی کشته شد، وزیر اطلاعات گفت [منافقین] ماشین‌هایی داشتند که حتی آرپی‌جی7 هم به اینها اثر نمی‌کرد و شیشه‌هایش نرم می‌شد ولی نمی‌شکست. یعنی بسیاری از وسایلی که آنجا بود با اشاره بنی‌صدر و مجوز او وارد مملکت شده بود». همراهی بنی‌صدر و منافقین در کشتار مردم در جریان غائله 30 خرداد البته از دید امام خمینی(ره) نیز پنهان نماند و ایشان در سخنرانی روز اول تیر، از بنی‌صدر خواستند موضع خود را روشن کند. ایشان فرمودند: «کرارا من [به بنی‌صدر] گفتم که بیا برو از این گروهک‌های فاسد، از این منافقین تبری کن، حیثیت خودت را از دست نده، بیا برو در ملأعام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی می‌کشند... آن آقا [بنی‌صدر] من کرارا به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها [منافقین] از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت و دید آنچه دید و من امیدوارم که توبه کند».   * عبرت‌های یک رئیس‌جمهور بدنام مرگ بنی‌صدر و مختومه شدن حیات سیاسی وی پس از 4 دهه فعالیت تخریبی علیه جمهوری اسلامی در خارج از کشور در شرایطی اتفاق افتاد که او نیز مانند سیاهه عظیمی از خائنان و نیروهای ضدانقلاب در دهه‌های اخیر بارها وعده سقوط حتمی نظام جمهوری اسلامی را داده بود. پایان عبرت‌آموز بنی‌صدر و ترک این دنیا با بدنامی و کارنامه سنگینی از خیانت‌ها وی را نیز در سیاهه مردودان تاریخ این مرز و بوم قرار داد. با این حال نمی‌توان چشم بر این واقعیت بست که استراتژی تفرقه‌آفرینی سیاسی و ایجاد شکاف میان مردم و نظام اسلامی هیچ‌گاه منحصر به بنی‌صدر نبوده است. او حالا نقطه‌ای ساکن و تاریخ گذشته را در حافظه جمعی مردم ایران دارد اما بلاشک استراتژی بنی‌صدر از سوی دیگر گروه‌های ضد وطن و خائنی که در سر سودایی جز نابودی میهن ندارند، پی گرفته خواهد شد.