نبرد 16 ساله «ملکه اروپا» با نیروهای گریز از مرکز سیاست


محمد انیسی طهرانی
کارشناس سیاست بین‌الملل

دنیای سیاست با نقاط عطف تاریخی گره خورده است، برگزاری انتخابات پارلمانی آلمان در 26 سپتامبر (4 مهر) که «برلین» صدراعظم جدید خود را خواهد شناخت، از آن جمله خواهد بود. اما محور اهمیت این انتخابات بر کناره گیری داوطلبانه بانوی اول آلمان، «آنگلا مرکل» پس از 16 سال صدر اعظمی

ر قوی ترین اقتصاد اتحادیه اروپا، تمرکز یافته است. واضح است که رهبری طولانی مدت او از یک موضوع کلیدی اصلی برخوردار است و آن نیروهای گریز از مرکز می باشد، که در مکانیک نیوتنی، نیرویی مجازی است که به سمت بیرون بر یک جسم در حال دَوران احساس می شود و ناشی از همین حرکت دَورانی است. «مرکل» و سخنگویان او به دفعات از مفهوم علمی نیروهای گریز از مرکز برای توصیف چالش های سیاسی استفاده کرده اند. در طول 16 سال، او بیشتر انرژی سیاسی خود را صرف خنثی کردن بحران هایی کرد که می توانستند از کنترل خارج شوند.
«مرکل» با هدایت حزب «اتحادیه دموکراتیک مسیحی» محافظه کار (حزب متبوع وی) به مرکز طیف سیاسی و ائتلاف با احزاب راست «دموکرات آزاد» و «سوسیال دموکرات» چپ میانه، قدرت خود را حفظ کرد. اتحادیه دموکراتیک مسیحی به خورشیدی تبدیل شد که احزاب دیگر فقط می توانستند گرد آن به چرخش در آیند. منتقدان روش ائتلاف معتقدند موفقیت های «آنگلا مرکل» باعث فرسایش چشم انداز سیاسی خواهد شد: به این معنی که او با پذیرش برنامه های دیگر احزاب، بطور فزاینده ای پایایی سیاست احزاب سنتی آلمان را برای هواداران غیر قابل تشخیص کرده است. در ذیل سه مورد از عملکرد خانم صدراعظم در سه حوزه اروپا، روابط با چین و روسیه و بحران پناهجویان مورد بررسی قرار می گیرد.

اروپا
سپری کردن 35 سال اول از دوران زندگی در ضلع شرقی پرده آهنین (آلمان شرقی قبل از تخریب دیوار برلین)، «آنگلا مرکل» را از تجربه دست اولی برخوردار کرده بود که چگونه عناصر تشکیل دهنده نظام های سیاسی با باز شدن فضا، سریعا به نیرویی گریز از مرکز تبدیل و پراکنده می شوند. پس از پیروزی در اولین انتخابات خود در سال 2005، اولین صدراعظم زن آلمان بخوبی آگاهی یافت که حتی تصمیمات کوچک در پرجمعیت و اقتصادی ترین کشور قدرتمند در قلب اتحادیه اروپا می تواند پیامدهای مستقیم بر کل قاره سبز داشته باشد.



«استفان کورنلیوس» رئیس قسمت سیاست خارجی روزنامه «سوددویچه زایتونگ» (یکی از بزرگترین روزنامه های آلمان چاپ مونیخ) و نویسنده زندگی نامه «آنگلا مرکل» معتقد است خانم صدراعظم دو ویژگی اصلی دارد: اول: او خطر گریز و دوم: مرکز گرا است به این معنا که تمایل دارد مردم را گرد هم جمع، نه آنکه آنها را از خود دور کند. این ویژگیها در سیاست داخلی و همچنین اتحادیه اروپا صدق می کند، پدیده «سیاست» تمایل ذاتی به دور و پراکنده شدن دارد.
ماه ها پس از دومین دوره صدر اعظمی «مرکل»، اتحادیه اروپا در معرض خطر تجزیه و رخدادهای ناخوشایند رویدادهای بازار سهام قرار گرفت. رکود جهانی ناشی از ترکیدن حباب مسکن در ایالات متحده بحران تراز پرداخت ها را در منطقه یورو به دنبال داشت، به این معنی که کشورهای عضو اتحادیه اروپا نتوانستند برای افزایش صادرات خود از طریق کاهش ارزش پول اقدام کنند زیرا به یک واحد پول مشترک (یورو) وابسته بودند.
با تشدید بحران اقتصادی، سیاستمداران کشورهای شمال اروپا از کشورهایی مانند یونان و ایتالیا که در گرداب مشکلات اقتصادی غوطه ور بودند، خواستند که اتحادیه را ترک کنند، این اقدام می توانست به طور واقعی تجزیه منطقه یورو را رقم بزند.
«آنگلا مرکل» در برابر مقاومت برخی اعضا اقدامات لازم را برای محکم نگه داشتن بازوهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا انجام داد، مذاکره برای ارائه کمک های مالی به کشورهای آسیب دیده از طریق حمایت سیاسی به همراه تزریق نقدینگی گسترده از جانب بانک مرکزی اروپا انجام گرفت.
همانطور که نفوذ فرانسه در دوران روسای جمهور «نیکولا سارکوزی» و «فرانسوا اولاند» متزلزل شد و بریتانیا مقدمات برگزاری همه پرسی خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت) را آغاز کرده بود، «مرکل» به قدرتمندترین فرد برای سازش اروپا تبدیل شد. او که به «ملکه اروپا» مشهور شده است این نقش را در سال های متمادی و پس از رای مثبت به خروج انگلیس از اتحادیه حفظ کرد، وی ضمن حفظ جبهه متحد با 26 کشور دیگر با صبر و حوصله درخواست های ویژه نخست وزیران انگلیس را به امید حفظ بریتانیا در مدار اتحادیه اروپا تحمل کرد. «آنگلا مرکل» در سخنرانی بلافاصله پس از رای گیری برگزیت گفت: ما باید همه اقدامات لازم را برای جلوگیری از نیروهای گریز از مرکز انجام دهیم.
«استفان کورنلیوس» همچنین اضافه می کند: بزرگترین میراث «آنگلا مرکل» این است که او توانست اتحادیه اروپا را در دوران فشار شدید حفظ کند، موردی که به قدرت اراده سیاسی و هزینه از اقتصاد آلمان نیاز دارد.
شاید یکی از بزرگترین کنایه ها به صدراعظمی او این است که برای غلبه بر ترس ها باید به یک زن با خاستگاه آلمان شرقی، (کشوری که دیگر وجود ندارد) تکیه کرد، این کنایه سیاسی در آن زمان توسط بیشتر کشورهای اروپایی کمابیش آشکارا به اشتراک گذاشته شد.
علیرغم انتقادات قبلی «مرکل» از موضع صلح طلبانه دولت «گرهارد شرودر» (صدر اعظم آلمان بین سال های 2005-1998) در قبال جنگ عراق (2003)، آلمان تحت صدارت وی در هیچ جنگی به جز مشارکت مستقیم در ماموریت های نظامی اروپایی علیه داعش و کشور مالی شرکت نکرد. در 2011، سالی که دولت دوم «مرکل» به سربازی اجباری پایان داد، از پیوستن به ماموریت ناتو در لیبی خودداری کرد.

چین و روسیه
در حالی که آلمان ممکن است به مانند گذشته شروع کننده جنگ های جهانی اول و دوم، بعنوان تهدید تلقی نشود، اما نوع دیگر از سوء ظن در رابطه با عملکرد این کشور در حال رشد است، به این معنی که بانوی اول آلمان، کشور خود را به نوعی سوئیس بزرگ تبدیل کرده است، دولتی که دیپلماسی «چک‌بوک» Checkbook (برای توصیف یک سیاست خارجی استفاده می شود که آشکارا از کمک های اقتصادی و سرمایه گذاری بین کشورها برای جلب رضایت دیپلماتیک استفاده می کند) را بر درگیری های نظامی ترجیح می دهد.
«آنگلا مرکل» در آغاز دوران صدراعظمی خود هنگام ملاقات با «دالایی لاما» (پیشوای دینی بودائیان تبت) خشم چین را برانگیخت، اما پس از آن روابط تجاری خود را با جمهوری خلق چین تقویت کرد به نحوی که در دوران صدارت خود حدود 11 سفر به «پکن» انجام داد و در طول یک دهه صادرات آلمان به چین سه برابر رشد کرد. او به مخالفان دولت روسیه مانند «الکسی ناوالنی» کمک می کرد، اما همچنان بی وقفه از پروژه خط لوله «نورد استریم 2» حمایت می کرد که هراس بسیاری را از افزایش نفوذ روسیه برانگیخت. بی اعتمادی چنین تصمیماتی در اوکراین، سایر کشورهای اروپای شرقی و حوزه بالتیک غالباً در محافل سیاسی «برلین» نادیده گرفته می شود.

وضعیت پناهندگان
احتمالا هیچ اقدام دیگر «آنگلا مرکل» مانند تصمیمی که در سال 2015 گرفت، بر دوران طولانی صدارت او تاثیر نگذاشته است. او در آن زمان به صدها هزار پناهجو که عمدتا از سوریه بودند، اجازه ورود به آلمان را داد. تصمیمی که بانوی اول آلمان خود و بدون مشورت با شرکای اروپایی اش و بدون بحث در پارلمان گرفت. در سال 2015، مجله آمریکایی «تایم» آنگلا مرکل را به عنوان بهترین فرد سال معرفی کرد. از طرف دیگر، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا، سیاست دروازه های باز خانم صدراعظم را به عنوان «نمونه ای ترسناک» عنوان کرد.
در دوران «ملکه اروپا»، حزب «اتحادیه دموکراتیک مسیحی» در 16 سال گذشته بر سیاست آلمان مسلط بوده است. با پایان یافتن دوران او، حزب شکست می خورد. اما ائتلاف آینده هر شکلی که داشته باشد، دموکراسی آلمان همچنان مستحکم باقی خواهد ماند و این کشور لنگر ثبات در اروپا محسوب می شود. اما برای قاره سبز و دنیای آشفته و مضطرب، خروج «آنگلا مرکل» از دست دادن یک چراغ اطمینان بخش است.