گزينه‌ نظامي عليه ايران نبايد روي ميز امريكا قرار بگيرد

دنيل لريسون
سرنوشت گفت‌وگوهاي غيرمستقيم براي احياي برجام هنوز مشخص نيست و در اين ميان امريكا و اسراييل همچنان درباره «گزينه‌هاي ديگر» نظير اقدام نظامي عليه ايران سخن مي‌گويند. واشنگتن و تل‌آويو مي‌گويند اگر گفت‌وگوها درباره برجام به نتيجه نرسد گزينه‌هاي ديگر را درنظر خواهند گرفت. 
اخيرا در كنفرانس مطبوعاتي وزراي خارجه اسراييل و امريكا كه با شركت همتاي اماراتي‌شان برگزار شد، طرفين بار ديگر درخصوص اقدام نظامي عليه ايران سخن گفتند. لاپيد با اشاره به برنامه هسته‌اي ايران گفت: «اسراييل حق خود را براي اقدام در هر زماني و به هر روشي كه لازم بداند محفوظ مي‌داند. ما مي‌دانيم كه زمان‌هايي فرا مي‌رسند كه هر ملتي براي دفاع از خود مجبور است از زور استفاده كند.» آنتوني بلينكن، وزير خارجه امريكا نيز گفت: «زمان براي احياي برجام رو به پايان است. اسراييل حق دفاع از خود را دارد و ما قويا از اين حق حمايت مي‌كنيم.» 
در موضوع برنامه هسته‌اي ايران، آنچه كه لاپيد گفت و آنچه كه بلينكن به آن اشاره كرد، همان حمايت از حمله بي‌دليل و غيرقانوني به ايران به بهانه ممانعت از دستيابي ايران به بمب اتمي است؛ چيزي كه ايران به دنبال آن نيست. در واقع سخن از اين است كه ديپلماسي امريكا در 6 ماه گذشته آنقدر غيرموثر بوده كه حالا مقامات امريكايي درباره «گزينه‌هايي» كه قبلا آزموده شده و شكست خورده‌اند، صحبت مي‌كنند.  بلينكن مي‌گويد ديپلماسي هنوز بهترين و موثرترين راه‌حل براي صلح‌آميز نگه داشتن برنامه هسته‌اي ايران است اما سوابق ديپلماسي امريكا تا بدين‌جاي كار چيزي خلاف آن را نشان مي‌دهد. ايالات متحده امريكا در گفت‌وگو با ايران كند بوده و امريكا حتي نتوانسته با رفتارش كمترين حسن نيتي به ايران نشان دهد. با اين تفاصيل دولت بايدن وارد تحركاتي ديپلماتيك شده اما هنوز نتوانسته چيزي به ايران ارايه كند كه آن‌قدر ارزشمند باشد كه بتواند نقطه شروعي براي بازگشت ايران به تعهداتش محسوب شود. دولت جديد ايران نيز با در پيش گرفتن تاكتيك تاخير در ورود به مذاكرات به اين رفتار امريكا پاسخ داده است. اگرچه مذاكرات با ايران تا بدين‌جاي كار خسته‌كننده بوده است اما همچنان هيچ گزينه ديگري غير از ادامه مذاكرات براي تشويق ايران به بازگشت به تعهداتش ديده نمي‌شود و اين واقعيت كه دولت بايدن طي چند ماه گذشته نيم‌نگاهي به خروج از مذاكرات دارد نيز هيچ كمكي به حل مساله نكرده است.  همزمان با اينكه غرولندهاي اسراييلي‌ها در اين خصوص كه آنها به تعهد دولت بايدن به «گزينه‌هاي ديگر» در صورت شكست مذاكرات باور ندارند، همچنان شنيده مي‌شود، مقامات امريكايي اخيرا اين پيام را ارسال كرده‌اند كه حمله اسراييل به تاسيسات هسته‌اي ايران نوعي دفاع از خود محسوب مي‌شود. اين موضع بسيار خطرناك است و موضعي است كه امريكا درخصوص حمايت از حملات اسراييل به ايران كه براي واشنگتن قابل كنترل نيست را در وضعيت بدي قرار خواهد داد. حتي اگر اين موضع امريكا با هدف اعمال فشار بر (به اصطلاح) تندروها در تهران اتخاذ شده باشد باز هم هر كاري كه اسراييل انجام دهد، امريكا نيز در قبالش مسووليت خواهد داشت. وقتي كه مقامات سياسي اسراييل مدام به استفاده از گزينه نظامي اشاره مي‌كنند، بسيار غيرمسوولانه است كه امريكا به آنها چراغ سبز نشان دهد. همان‌طور كه لاپيد در كنفرانس مطبوعاتي‌ گفت «همه، چه در اسراييل، چه در امارات و چه در تهران، منظور را از بيان عبارت «استفاده از گزينه‌هاي ديگر» مي‌فهمند.» تهديد اسراييل به استفاده از گزينه نظامي، كاملا واضح و شفاف است.  آنچه اهميت دارد و بايد درك شود اين است كه هيچ توجيهي براي اقدامات اخير اسراييل در خرابكاري در تاسيسات هسته‌اي ايران و ترور دانشمندان ايراني وجود ندارد و به همين ترتيب هيچ توجيهي براي حمله نظامي به خاك ايران نيز وجود ندارد. لازم به ذكر نيست كه برخورداري از حق دفاع از خود به معناي صدور گواهي اقدامات خصمانه عليه كشور ديگر، آن‌هم براساس حدس و گمان، نيست. حمله سال 2003 امريكا به عراق دفاع از خود نبود و حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران نيز دفاع از خود نيست. 
هرگونه حمله نظامي پيشگيرانه به ايران نه‌تنها تخطي از منشور سازمان ملل متحد محسوب مي‌شود بلكه كمترين تاثير را در ممانعت از آنچه كه امريكا و اسراييل توليد بمب توصيف مي‌كند، خواهد داشت. حتي اگر ايران به دنبال ساخت سلاح هسته‌اي بود باز هم اين اقدام ايران حمله نظامي ديگر كشورها به خاك كشوري ديگررا توجيه نمي‌كرد. از آنجايي‌ كه هيچ شواهدي در اين خصوص كه ايران در حال حاضر به دنبال ساخت سلاح‌ هسته‌اي است وجود ندارد، بنابراين هرگونه اقدام نظامي عليه تاسيسات هسته‌اي ايران يك عمل مجرمانه محسوب مي‌شود. علاوه بر اين در صورت حمله اسراييل به تاسيسات هسته‌اي ايران، تهران ممكن است براي محافظت از خود حقيقتا به سمت ساخت بمب هسته‌اي حركت كند. درست همان‌طور كه حمله چهل سال پيش اسراييل به نيروگاه هسته‌اي اوسيراك عراق، موجب شد صدام با تلاش بيشتري به سمت ساخت سلاح هسته‌اي حركت كند، اين امكان نيز وجود دارد كه حمله به تاسيسات هسته‌اي ايران، مقامات ايران را وادار كند تصميمي سياسي اتخاذ كرده و همه تاكيدات بيست سال گذشته درخصوص حركت نكردن به سمت ساخت بمب را كنار بگذارند. استفاده از زور براي حل يك بحران هسته‌اي بن‌بست ايجاد مي‌كند اما به نظر مي‌رسد كه امريكا و اسراييل قصد دارند ديگران را با اين ايده سرگرم كنند. 
دولت بايدن مدعي است كه زمان براي بازگشت ايران به مذاكرات هسته‌اي رو به پايان است اما واقعيت اين است كه هيچ گزينه‌اي غير از ديپلماسي براي احياي برجام وجود ندارد. تحريم‌ها عليه ايران در چارچوب كمپين فشار حداكثري شكست خورده و دولت بايدن نيز بارها به اين حقيقت اذعان كرده است. بنابراين نگه داشتن تحريم‌ها يا حتي اعمال تحريم‌هاي بيشتر نه تنها دستاوردي براي امريكا نخواهد داشت بلكه ايران را وادار خواهد كرد تا برنامه هسته‌اي خود را بيش از پيش، گسترش دهد. علاوه بر اين خرابكاري‌هاي اسراييل در تاسيسات هسته‌اي ايران، صرفا موجب شده تا ايران اورانيوم را در سطح بالاتري غني‌سازي كند و به اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي خاتمه دهد. اقدام نظامي عليه ايران هم غيرقانوني است و هم اشتباه و اين كار موجب مي‌شود كه توافق هسته‌اي با ايران براي هميشه خاتمه يابد. علاوه بر اين حمله نظامي به ايران موجب خواهد شد نيروهاي امريكايي در سراسر خاورميانه در معرض خطر حملات نيروهاي وابسته به ايران قرار بگيرند و به اين ترتيب چشم‌انداز جنگي گسترده‌تر و بزرگ‌تر قابل تصور خواهد بود. 
توافق هسته‌اي با ايران، تا قبل از خروج امريكا از آن، يك نمونه موفق در حوزه عدم اشاعه محسوب مي‌شد. اين توافق همچنين الگوي موفق و پيروزي در زمينه حل مناقشات طولاني‌مدت بين‌المللي از طريق ديپلماسي به حساب مي‌آمد. نتيجه اين توافق كه در سال 2015 به دست آمد اين بود كه تنش‌هاي منطقه‌اي كاهش يافت و خطر جنگ با ايران به‌شدت كم شد. حالا به هيچ عنوان عجيب نيست كه در شرايطي كه برجام در اغما قرار گفته، تنش‌هاي منطقه‌اي افزايش يافته و خطر جنگ بار ديگر در خاورميانه احساس مي‌شود. وقتي كه دولت اوباما براي نخستين‌بار توافق هسته‌اي را به جهان معرفي كرد، خطاب به مخالفان اين توافق اعلام كرد كه اين توافق هيچ جايگزيني جز جنگ ندارد. حالا و در حالي كه گفت‌وگوها درباره احياي برجام چشم‌انداز مبهمي دارد بار ديگر بايد يادآوري كرد كه برجام تنها گزينه‌اي است كه بايد پيش پاي جنگ‌طلبان قرار داده شود. آنچه جنگ‌طلبان از آن صحبت مي‌كنند بسيار پرهزينه و خطرناك است و هزينه‌هاي استفاده از گزينه نظامي عليه ايران بسيار بيشتر از برداشتن تحريم‌هاي ايران و برداشتن تحريم‌ها تنها راه نجات توافق هسته‌اي است.  6 سال پيش، توافق ديپلماتيك با ايران تنها راه‌حل بحران هسته‌اي ايران بود و حالا هم توافق ديپلماتيك تنها راه احياي برجام است. گزينه‌هاي ديگري كه لاپيد و بلينكن از آن صحبت مي‌كنند شكست را در پيش خواهند داشت و درگيري‌هاي جديدي را ايجاد خواهند كرد. بنابراين، بلينكن با بيان اين جمله كه «ديپلماسي موثرترين راه براي ممانعت از دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي است»، دچار اشتباه شد. بايد گفت كه ديپلماسي، آنچنان كه همه دريافته‌اند، «تنها راه» صلح‌آميز ماندن برنامه هسته‌اي ايران است.
 ترجمه آرمين منتظري 
منبع: 
Responsible statecraft
 


   در موضوع برنامه هسته‌اي ايران، آنچه كه لاپيد گفت و آنچه كه بلينكن به آن اشاره كرد، همان حمايت از حمله بي‌دليل و غيرقانوني به ايران به بهانه ممانعت از دستيابي ايران به بمب اتمي است؛ چيزي كه ايران به دنبال آن نيست. در واقع سخن از اين است كه ديپلماسي امريكا در 6 ماه گذشته آن‌قدر غيرموثر بوده كه حالا مقامات امريكايي درباره «گزينه‌هايي» كه قبلا آزموده شده و و شكست خورده‌اند، صحبت مي‌كنند. 
   بلينكن مي‌گويد ديپلماسي هنوز بهترين و موثرترين راه‌حل براي صلح‌آميز نگه داشتن برنامه هسته‌اي ايران است اما سوابق ديپلماسي امريكا تا بدين‌جاي كار چيزي خلاف آن را نشان مي‌دهد. ايالات متحده امريكا در گفت‌وگو با ايران كند بوده و امريكا حتي نتوانسته با رفتارش كمترين حسن نيتي به ايران نشان دهد. با اين تفاصيل دولت بايدن وارد تحركاتي ديپلماتيك شده اما هنوز نتوانسته چيزي به ايران ارايه كند كه آن‌قدر ارزشمند باشد كه بتواند نقطه شروعي براي بازگشت ايران به تعهداتش محسوب شود.
  توافق هسته‌اي با ايران، تا قبل از خروج امريكا از آن، يك نمونه موفق در حوزه عدم اشاعه محسوب مي‌شد. اين توافق همچنين الگوي موفق و پيروزي در زمينه حل مناقشات طولاني مدت بين‌المللي از طريق ديپلماسي به حساب مي‌آمد. نتيجه اين توافق كه در سال 2015 به دست آمد اين بود كه تنش‌هاي منطقه‌اي كاهش يافت و خطر جنگ با ايران به‌شدت كم شد. حالا به هيچ عنوان عجيب نيست كه در شرايطي كه برجام در اغما قرار گفته، تنش‌هاي منطقه‌اي افزايش يافته و خطر جنگ بار ديگر در خاورميانه احساس مي‌شود.