کشمکش‌های یک اعدام

این روزها ماجرای قصاص یک جوان که در نوجوانی مرتکب قتل شده و دختر نوجوانی را به قتل رسیده است در شبکه‌های اجتماعی سر و صدای زیادی به پا کرده و کاربران فضای مجازی را به نوعی رو در روی هم قرار داده است. خیلی‌ها خواستار بخشش آرمان پسر متهم به قتل هستند و خیلی‌ها نیز از داغ دل مادر غزال، دخترک مقتول حرف می‌زنند و خواستار اعمال اشد مجازات هستند.
در این بین هم قصاص آرمان روز به روز به تعویق می‌افتد و این موضوع تنش‌ها در خصوص این پرونده را افزایش داده است. اما موضوعی که من میخواهم از آن حرف بزنم جامعه‌ای است که بخشش را یاد نگرفته است.
ابتدا این را بگویم طبق قوانین موجود در کشور ما درخواست قصاص توسط اولیاء دم حق مسلم خانواده مقتول است و هیچ کس نمی‌تواند این حق را از آن‌ها بگیرد اما وقتی از بخشش و عفو حرف می‌زنیم به این جهت است که اگر خانواده آن دختر نوجوان، ته دلشان کمترین توجهی به بخشش دارند این امر مستجاب شود و با این کار خیلی از خانواده‌های دیگر که در این مسیر قرار می‌گیرند هم بتوانند بخشش را جایگزین خشم کنند تا چرخه باز تولید خشم کمی کند‌تر جریان پیدا کند.
اما موضوع حائز اهمیت افرادی هستند که بدون داشتن هیچ گونه نسبتی با خانواده مقتول خواستار اعدام قاتل هستند! در این پرونده با مختصاتی که ذکر شده است این موضوع نشان میدهد خشم موجود در جامعه ما به اندازه‌ای است که برخی از افراد از هر دستاویزی برای ابراز آن استفاده می‌کنند. یکی از پررنگ‌ترین دلایلی که در پرونده آرمان و غزاله، خشم برخی
افراد را افزایش می‌دهد این است که مقتول یک دختر نوجوان بوده است و حالا با توجه به سرکوب‌هایی که جامعه زنان طی سال‌های گذشته داشته، سرکوب ناشی از این خشم را می‌خواهند به گونه‌ای تخلیه کنند و شاید قصاص آرمان هم ابزاری برای تخلیه این خشم باشد. این موضوع لایه پنهانی از چگونگی برخورد جامعه با پرونده قتل غزاله است که شاید کمتر توجهی نسبت به آن صورت بگیرد اما همین موضوع نشان دهنده خشم و ناراحتی فروخفته در جامعه است. به نظر می‌رسد آسیب شناسان باید مطالعات دقیق‌تری در خصوص مواجهه جامعه با چنین پرونده‌هایی داشته باشند و راهکارهایی ارائه دهند تا بتوانیم به واسطه آن چرخه باز تولید خشم را از کار بیندازیم.