«ترین»‌های مافیا

اطواری‌ترین!

ادا و اطوار هر جایی خودش را نشان می‌دهد و تفاوتی نمی‌کند در یک بازی ساده باشد یا یک فیلم سینمایی. زمانی که کنش‌های شما همراه با نوعی نمایش باشد،‌ هر مخاطبی را دلزده می‌کند. یکی از این افراد که در حرکات و رفتار خود هر بار، ادا و اطوارهایی بی‌مورد را چاشنی کارش می‌کرد، علیرضا طلیسچی بود؛ از نحوه بالا آوردن دست برای رأی دادن گرفته تا زمانی که صرفا به خاطر بیشتر قرار گرفتن جلوی دوربین، رأی کلی شهر را نادیده گرفت تا به عنوان حرفه‌ای، شب با گرفتن تفنگ جلوه‌گری کند. زمانی که می‌شود دست را به سادگی بالا آورد و رأی داد، چرا باید نوعی خم‌وپچ به دست‌ها بدهیم و دست‌مان را کج و کوژ بالا بیاوریم؟ این‌همه ادا و اطوار واقعا چرا؟! برای همین به نظر «اطواری‌ترین» شخصیت مافیا علیرضا طلیسچی بود.



حراف‌ترین

در روزهای گذشته مهران غفوریان در بیمارستان بستری بود و علاقه‌مندان و طرفداران دوست داشتند هر چه سریع‌تر خبر سلامتی‌اش را بشنوند. بسیاری از ما هم به‌واسطه طنازی‌های او در برنامه‌های مختلف با غفوریان خاطره داریم. در یکی از برنامه‌های «شب‌های مافیا» زمانی که همراه با برزو ارجمند در تیم مافیا قرار گرفته بود، لحظات شیرینی هم ساخت و با طنازی‌های بجا و جالب، بسیاری از شرکت‌کنندگان را به تحسین و خنده واداشت. با تمام این حرف‌ها، یکی از کسانی که بیشتر از همه حرف می‌زند و اغلب حتی بیشتر از زمان تعیین‌شده صحبت می‌کند، مهران غفوریان است.

شوت‌ترین

در سری اول شب‌های مافیا، دستی بود که رضا شفیعی ‌جم به عنوان میهمان دعوت شد. «شب‌های مافیا» آن روزها هنوز بین مردم این‌همه استقبال نداشت. با این حال اتفاق عجیبی در بازی افتاد. آن زمان گرداننده محمدرضا علی‌مردانی بود. زمانی که اصطلاحا در بازی شب شد و گرداننده شروع به خواندن نقش‌های مختلف کرد تا چشم‌شان را باز کنند، نوبت به رضا شفیعی ‌جم رسید. علی‌مردانی از دکتر خواست تا چشم‌هایش را باز کند. رضا شفیعی جم نقش دکتر را به عهده داشت و طبیعتا همراه با سکوت فقط باید چشم باز می‌کرد، اما رو به گرداننده کرد و گفت: «چشم‌هامو باز کنم!» به این ترتیب همه زیر خنده زدند و شفیعی ‌جم هم اخراج شد.

یارفروش‌ترین

یارفروشی یکی از استراتژی‌های مهم و قدرتمند در بازی مافیاست، اما به شرطی که بجا و درست استفاده شود. در طول بازی‌های مافیا هم فراوان دیده‌ایم که بعضی از اعضای مافیا برای گمراه کردن شهروندان به یکدیگر اتهام زده‌اند و اصطلاحا دعوای زرگری به راه انداخته‌اند. در این دوره‌ها اما یکی از شخصیت‌هایی که بی‌دلیل و بادلیل، اقدام به یارفروشی می‌کرد، فرزاد حسنی بود. حسنی در یکی از دست‌ها که سه مافیا سر یک میز نشسته بود، همان دست اول، بدون اینکه یارانش هیچ‌گونه تارگتی داشته باشند، بلند شد و گفت: «چه بویی از این طرف راه افتاده!» درحالی‌که هیچ دلیلی نداشت به این سرعت اقدام به یارفروشی کند. حسنی در دست‌های بعدی هم هر زمان که مافیا بود، فورا شروع به یارفروشی می‌کرد.

بی‌اعصاب‌ترین

بازی مافیا طوری طراحی شده که در موقعیت‌های سخت، هر کسی ممکن است جوش بیاورد و از کوره دربرود. این در واقع یکی از جذابیت‌های این بازی است. گاهی هم بسیار اهمیت دارد که در موقعیتی صحیح، خشونت به خرج بدهیم، صدای‌مان را بلند کنیم یا با جدیت صحبت کنیم. یکی از بازیکنان خوبی که در این دوره بازی‌های فوق‌العاده‌ای از خودش به نمایش گذاشته، پوریا پورسرخ است، اما در عین حال زمانی که جزو شهروندان قرار می‌گیرد و بی‌جهت تارگت می‌خورد، واکنش‌هایی جدی دارد. مثال آن زمانی است که مجید یاسر در دور دوم فینال فینالیست‌ها به او تارگت می‌زد و پورسرخ با لحنی محکم و پرخاشگرانه به او دستور می‌داد که بنشیند و بیشتر حرف نزند. هرچند این نحوه برخورد از جدیت او در بازی نشان داشت و بسیار جالب و تماشایی هم شده بود، اما می‌توان عنوان بی‌اعصاب‌ترین را هم در بازی مافیا به او داد.