تسهیلگری سخنرانی نیست

تصور کنید اعلام شده است که یک سال زمان داریم تا زلزله تهران. زلزله‌ای که چندان هم دور از ذهن نیست. در شهری به وسعت و پیچیدگی‌های بسیار زیاد پایتخت، تصور رویارویی با بحرانی مثل زلزله بسیار مشکل است.توجه به محله‌های تعاملی راه حلی است که فرآیند تسهیلگری در بحران برای آماده‌سازی گروه‌های گوناگون جامعه را تعریف کرده است. یک سال زمان کمی نیست برای اینکه در هر محله مسکونی در مقیاس تعاملی شهروندان دور هم جمع شوند؛ مثلا در پارک محله با هم گفت‌وگو کنند، تصمیم بگیرند و برنامه‌ریزی کنند برای زلزله احتمالی تهران چه آمادگی‌هایی باید داشته باشند؟ چه کسانی می‌توانند گروه حامی کودکان را تشکیل دهند، چه کسانی می‌توانند از سالمندان حمایت کنند و چه گروه‌هایی می‌توانند به امدادونجات و اسکان مردم کمک کنند؟ سیامک زندرضوی، جامعه‌شناس و متخصص تسهیلگری در حوزه شناسایی، دیدبابی و حمایت از کودکان در شرایط دشوار است. او در گفت‌وگو با «شهروند» به این سوالات پاسخ داده است.

 اگر بخواهیم یک توصیف کلی و قابل درک از تسهیلگری و تمایزش با دیگر فعالیت‌های اجتماعی ارایه دهیم، این فرآیند حمایتی چه تعریفی دارد؟

تسهیلگری سخنرانی نیست؛ تدریس و آموزش هم نیست؛ بحث نیست؛ جدل نیست. گفت‌وگو هم نیست. مصاحبه هم نیست. پس تسهیلگری چه فرآیند تعاملی می‌تواند باشد؟ این مفهوم فرآیندی است که در آن یک نفر مسئولیت می‌پذیرد؛ کسی که آموزش دیده و تواناست. با این هدف که کمک کند تا دیگران حرف بزنند؛ همه حرف‌شان را با جزئیات بزنند. بنابراین تسهیلگری را می‌توان در این جمله تعریف کرد؛ فرآیندی برای شنیدن صدای کسانی که معمولا صدایشان شنیده نمی‌شود یا حتی ممکن است ظاهرا از خودشان صدای مستقلی نداشته باشند.



از طرفی مفهوم تسهیلگری فرآیندی است که در جمع اتفاق می‌افتد؛ حضور در یک جمع امکان تسهیلگری را فراهم می‌کند. نکته بعدی این است که در آن گروه باید ویژگی‌های مشترکی وجود داشته باشد تا تسهیلگری امکانپذیر باشد. برای همین هم اولین تجربه‌هایی که من در تسهیلگری داشتم بعد از زلزله در بم بود. در دوره‌ای که آسیب‌دیدگان از زلزله در خیابان‌ها و پارک‌ها اسکان اضطراری می‌شدند، مسأله‌ای که شهروندان داشتند، روزبه‌روز تغییر می‌کرد و هر روز یک مسأله به چالش‌هایشان اضافه می‌شد.

برای اینکه درک کنیم صورت مسأله چیست و چه راه‌حلی برای آن می‌توان ارایه داد و البته از همه مهم‌تر اینکه خود این افراد چه توانایی‌هایی دارند و چه کاری می‌توانند انجام دهند. در چنین شرایطی روش‌های پژوهش سنتی مطلقا  جواب نمی‌داد که اتفاقا این روش‌ها اجرا هم می‌شد؛ به این صورت که از سازمان‌های مربوطه مثل مدیریت برنامه‌ریزی به محل حادثه می‌آمدند و پرسشنامه پر می‌کردند و می‌رفتند تا از این پرسشنامه‌ها اطلاعات را استخراج کنند. در این بازه زمانی تا ارایه راه‌حل برای یک مشکل مردم آسیب‌دیده، اساسا آن مشکل که به‌دنبال راه‌حلی برایش بودند تغییر کرده بود در حالی که محققان  تازه می‌خواستند نتیجه پژوهش خود را عرضه کنند.

پس می‌توان گفت بیشترین کاربرد فرآیند تسهیلگری در بحران‌هاست؟

اولین عرصه‌هایی که در تسهیلگری بسیار کاربرد داشته و دارد، جایی است که پدیده‌های بحرانی اتفاق می‌افتد؛ جایی که یک زلزله به‌عنوان یک حادثه طبیعی به دلایل اجتماعی تبدیل می‌شود به یک فاجعه؛ آن‌وقت است که تسهیلگری کمک می‌کند که شما صدای آن گروه‌های آسیب‌دیده را بشنوید و به کمک خودشان برنامه تنظیم کنید و سهم خودشان را در اجرا مشخص کرد.

تسهیلگری به بیان ساده شنیدن صداست. حالا نکته اول این است در آنجایی که مسائل مشترک وجود دارد خیلی‌ها به‌دلایل گوناگون توسط  قدرتمندترها ممکن است به حاشیه رانده شوند. مثلا در شرایط زلزله، مردان در گروه‌های آسیب‌دیده معمولا جلوتر می‌آیند و بلندتر حرف می‌زنند و مسائل زنان در وضعیت بحرانی به درستی فهم و درک نمی‌شود. بنابراین خیلی وقت‌ها ممکن است شما مجبور شوید گروه‌هایی که مسأله مشترک مشخص‌تری دارند، به‌طور جداگانه فرآیند تسهیلگری را برایشان انجام دهید.

در حقیقت اگر بخواهیم از منظر جامعه‌شناسی مردم‌مدار نگاه کنیم تسهیلگری، هدایت پژوهش‌های عملی و مشارکتی است. پژوهش‌هایی که با شنیدن صدای شهروندان، درک صورت مسأله، اولویت‌ها، رفتن به سمت برنامه‌ریزی، اجرا و ارزیابی و مدیریت قدم‌به‌قدم توسط همان گروه ذی‌نفع اتفاق می‌افتد.

نکته مهم در فرآیند تسهیلگری و نهادینه کردن درک این فرآیند به قبل از هر حادثه‌ای برمی‌گردد. اگر این تسهیلگری قبل از حادثه اتفاق بیفتد، می‌تواند در بحران هم مورد استفاده قرار بگیرد. تصور کنید یک سال زمان داریم تا زلزله تهران. در این یک سال در هر محله مسکونی شهروندان می‌توانند دور هم جمع شوند مثلا در پارک محله، تصمیم بگیرند و برنامه‌ریزی کنند برای زلزله احتمالی  تهران که خیلی هم دور از تصور نیست، چه آمادگی‌هایی باید داشته باشیم؟

تا اینجا کلیات تسهیلگری مشخص می‌شود با این نکته که باید تسهیلگر مراقب باشد که همه، فرصت صحبت داشته باشند و صدای همه شنیده شود. او باید کمک کند منازعه‌ای شکل نگیرد، اختلافات را مدیریت کند و همزمان کسانی که به دلایلی صدایشان شنیده نمی‌شود را تشویق کند یا، فرآیند جداگانه‌ای را برایشان تعریف کند.

اگر بخواهیم در غالب موضوعات آسیب اجتماعی و حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر تسهیلگری را بررسی کنیم،  تسهیلگری با کاری که ان‌جی‌اوها و سازمان‌های مردم‌نهاد انجام می‌دهند، چه تفاوت‌هایی دارد؟

اولا در حوزه سازمان‌های مردم‌نهاد، بخش بزرگی از آنها خیریه هستند. خیریه‌ها اغلب نگاهی از بالا دارند و خدماتی را به گروه‌های هدف‌شان عرضه می‌کنند و امیدوارند آنها این کمک‌ها را به خوبی استفاده کنند، اما در نهایت فرآیند کار به شکلی پیش می‌رود که به‌ندرت صدای آنان واقعا شنیده می‌شود و به هرحال گروه‌های هدف به این خدمات وابسته می‌شوند.

از سوی دیگر این واقعیت که چقدر به این خدمت نیاز است یا اینکه به نوع دیگری از خدمات نیاز دارند، در کاری که بسیاری از خیریه‌ها انجام می‌دهند روشن نمی‌شود. برای همین هم ممکن است در طول دهه‌ها یک فرآیند ادامه پیدا کند. این مشکل نهادهایی است که در حمایت از اقشار آسیب‌پذیر نگاه از بالا به پایین دارند و گروه‌های هدف‌شان را در وضعیتی می‌پذیرند که دست نیازشان به سوی حامی دراز باقی بماند.

در حالی که تسهیلگری در مجموعه‌ای قرار می‌گیرد که برنامه‌ریزی‌ها از پایین صورت می‌گیرد و تصمیم‌گیری‌ها و کمک‌ها بر اساس برنامه‌ای که از پایین طراحی می‌شود هدایت می‌شود. این فرآیند در کشور ما پدیده‌ای نیست که ناشناخته تلقی شود. حداقل سه دهه است که فرآیند تسهیلگری شناخته شده، اما در عمل به‌ندرت سازمان‌های مردم‌نهادی هستند که به شکل مناسب و باکیفیت از این رویه استفاده کنند. علت این است که نگاه حاکم بر سازمان‌های مردم‌نهاد خیلی وقت‌ها با نگاه سیستم یکسان است. یعنی در واقع به‌نوعی فرودستان را در مرتبه‌ای پایین و فاقد توانایی برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری فرض می‌کنند.

مثال روشن را باید از بم بزنم؛ در 48 ساعت اول کسانی که در منطقه حضور داشتند، از اینکه شهروندان داغدیده چگونه با توانایی خوب و همکاری در یافتن قربانیان زلزله و نزدیکانشان کمک می‌کردند و با دست خالی و حداقل ابزارها جست‌وجو می‌کردند و با همه درد و غصه  خویشاوندشان را پیدا و دفن می‌کردند، متعجب می‌شدند. ولی به محض اینکه نیروهای کمکی از نهادهای حمایت‌کننده آمدند و ستاد تشکیل دادند، اصل بر این قرار گرفت که زلزله‌زدگان ناتوان مطلق هستند و دولت و دیگر نهادها باید بروند و برایشان کمک‌های امدادی ببرند و مسائل‌شان را حل‌وفصل کنند. در واقع شهروندان را در چادرها اسکان دادند تا کمک‌های برنامه‌ریزی شده به دست‌شان برسد.

تسهیلگری در مجموعه‌ای قرار می‌گیرد که برنامه‌ریزی‌ها از پایین صورت می‌گیرد و تصمیم‌گیری‌ها و کمک‌ها بر اساس برنامه‌ای که از پایین  طراحی می‌شود هدایت می‌شود. این فرآیند در کشور ما  پدیده‌ای نیست که ناشناخته تلقی شود. حداقل سه دهه است که فرآیند تسهیلگری شناخته شده، اما در عمل به‌ندرت سازمان‌های مردم‌نهادی هستند که به شکل مناسب و باکیفیت از این رویه استفاده کنند

این ناتوان فرض کردن مردم آسیب‌دیده در حالی که توانایی آنها در 48 ساعت اول به‌خوبی دیده می‌شد، به این علت است که در سیستم کمک‌رسانی کشور ما این رویه نهادینه شده است تا سازمان‌ها و نهادهای حمایتی از اعتبارات خود برای کمک‌رسانی هزینه و در این میان منافع دستگاه‌های خودشان تامین شود؛ بدون توجه به توانایی‌های خود مردم آسیب‌دیده.

 این توانایی مردم در شرایط سخت را چگونه می‌توان تجهیز کرد؟

همان انجام تسهیلگری اجتماعی در گروه‌های کوچک است که می‌تواند گروه‌های جامعه را در سختی‌ها و بحران‌ها توانمند کند. به عبارتی این توانایی باید با برنامه‌ریزی پیش از وقوع بحران‌ها و حوادث در جامعه ساخته و پرداخته شود.

یک مسأله اینجا وجود دارد؛ در بحران‌های بزرگ مثل زلزله بم و کرمانشاه، اینکه امنیت، نظم و آرامش منطقه و مردم آسیب‌دیده حفظ شود و در عین حال پروسه تسهیلگری در مشارکت مردم محلی برای حل بحران هم رعایت شود، کمی چالش‌برانگیز به‌نظر می‌رسد؟

اینجا فرضی داریم که مهم هم هست؛ فرض بر این است که زلزله اتفاق افتاده و جمعیت‌های آشفته‌ای در کوچه‌ها و خیابان‌ها سرگردان و غم‌زده و عصبانی هستند. روایت کلی همان تصاویر همیشگی از کمک‌رسانی‌ها برای برقراری نظم و آرامش و اسکان مردم آواره و در کنارش رسیدگی به زخمی‌ها و پیدا کردن اجساد است.

نکته مهم در فرآیند تسهیلگری و نهادینه کردن درک این فرآیند به قبل از هر حادثه‌ای برمی‌گردد. اگر این تسهیلگری قبل از حادثه اتفاق بیفتد، می‌تواند در بحران هم مورد استفاده قرار بگیرد. تصور کنید یک سال زمان داریم تا زلزله تهران. در این یک سال در هر محله مسکونی شهروندان می‌توانند دور هم جمع شوند مثلا در پارک محله، تصمیم بگیرند و برنامه‌ریزی کنند برای زلزله احتمالی تهران که خیلی هم دور از تصور نیست، چه آمادگی‌هایی باید داشته باشیم؟

در مجموعه‌های کوچک‌تر محله‌های تعاملی مثلا تصور کنید در یک مجتمع مسکونی 90 نفر بزرگسال زندگی می‌کنند. در این گروه 90 نفره تسهیلگر اولین سوالش این است که اگر زلزله‌ای اتفاق بیفتد، چه پیش‌بینی‌هایی باید داشته باشیم. معمولا به دلیل اینکه در خانواده‌ها اولویت اول فرزندان هستند، سوال پرسیده می‌شود چه کسانی و چگونه از بچه‌ها حمایت می‌کنند؟

اولین نتیجه این است که چگونه یک گروه حامی کودک از دل خودمان انتخاب کنیم. از میان کسانی که به این کار علاقه دارند، مربی یا معلم هستند و داوطلب این کار هستند،15 نفر داوطلب می‌شوند؛ اینها باید آموزش‌هایی را دریافت کنند و فهرست همه کودکان ساکن در مجتمع را داشته باشند و در پارک محله‌شان هفته‌ای یک بار با کودکان محله تعامل داشته باشند.( منظور محله زیستی تعاملی است نه منطقه یا ناحیه شهرداری) وقتی صحبت از تسهیلگری می‌شود طبیعتا باید در محله‌های تعاملی و کوچک تعریف شود. محله‌هایی که بچه‌ها بواسطه پارک و محل بازی با هم مرتبط می‌شوند و بزرگ‌ترها به‌دلیل ارتباط بچه‌ها با هم آشنا می‌شوند.

به هر حال این گروه امداد و تسهیلگر کودکان این آمادگی را دارد که در مواقع بحران و حادثه، به گروه کودکان کمک کند. حتی اگر از این جمع 15 نفره تعدادی در حادثه جان خود را از دست داده یا زخمی شوند هم، چند نفری برای انجام این مهم باقی می‌مانند برای رسیدگی به بچه‌هایی که از قبل شناسایی شده‌اند.

اولویت‌های تسهیلگری در بحران در کنار رسیدگی به کودکان و تشکیل گروه‌های حامی کودک، دیگر چه مواردی است؟

تسهیلگری در بحران قدم بعدی را امکان اسکان موقت و دسترسی به آب آشامیدنی و غذا برای 72 ساعت اول را در اولویت قرار می‌دهد که برای آن هم گروه‌هایی تعریف می‌شوند.

امدادونجات و حمایت از سالمندان هم گروه‌های دیگر تسهیلگری در بحران هستند. به این ترتیب تسهیلگری به ما کمک می‌کند قبل از بحران، این گروه‌ها از میان ساکنان محله شناسایی، داوطلب و تشکیل شوند تا با گروه‌‎های امدادرسان رسمی کار کنند و اینجاست که از دستگاه‌های امدادی مسئول کمک می‌گیرند. مثلا از هلال‌احمر در فراگیری آموزش‌های لازم امدادونجات و اسکان و …

تسهیلگری این امکان را فراهم می‌کند که محله تعاملی حداقل به مدت 72 ساعت بتواند خودش را مدیریت کند تا امکانات امدادی از بیرون برسد. تجربه نشان داده که در 24 ساعت اول تقریبا هیچ گروهی نمی‌تواند برای کمک وارد منطقه حادثه شود در شهرهای بزرگ به‌دلیل بسته بودن مسیرها و غیره، پیچیدگی‌ها بیشتر خواهد شد. البته تلفن‌های ماهواره‌ای هم بسیار مهم هستند که گروه خبررسان محله تعاملی با در اختیار داشتن این فناوری برای اطلاع‌رسانی و خبررسانی از طرف مردم بحران‌زده در دسترس باشند. مثلا جوان‌هایی که در این کار خبره و متخصص هستند، می‌توانند برای تسهیلگری در ارتباطات در زمان بحران آماده شوند.

به این صورت است که ما با تسهیلگری اجتماعی مناسب می‌توانیم در بحران‌هایی که هر لحظه ممکن است پیش بیاید آمادگی کامل داشته باشیم.

بحث دیگر کودکان در شرایط دشوار است؛ نه لزوما بحران‌ها. لطفا در این حوزه که تخصص خودتان است توضیح می‌دهید؟

امکاناتی که برای حمایت از کودکان  کار و خیابان این روزها اعلام می‌شود، ایجاد قرارگاه‌ها و محل‌هایی برای نگهداری این کودکان است که به‌نظر من به نوعی پاک کردن صورت مسأله یا راه‌حل موقت و بی‌نتیجه است. در حالی که بهترین راه‌حل این است که صدای این بچه‌ها را بشنویم که این مهم دوباره با تسهیلگری ممکن می‌شود.

واقعیت این است که همه شهرداری‌ها در شهرهای بزرگ و کوچک امکانات بسیار متعددی در اختیار دارند؛ از جمله سراهای محله و فرهنگسراها. بسیاری از این اماکن باید به‌عنوان پناهگاه‌های کودکان اختصاص پیدا کند. جایی که درهایش برای کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان کار و کودکان خیابان که عموما دارای سوءتغذیه هم هستند گشوده باشد؛  البته یادمان باشد که این مفاهیم با یکدیگر همپوشانی دارند؛ یعنی اینگونه نیست که کودک بازمانده از تحصیل کار نکند و سوءتغذیه نداشته باشد. همه این پدیده‌ها در یک کودک آسیب‌پذیر جمع می‌شود. کودکانی که در درجاتی حق بقا، رشد و امنیت و مشارکت‌شان در زندگی اجتماعی در خطر است.

 واقعیت این است که همه شهرداری‌ها در شهرهای بزرگ و کوچک امکانات بسیار متعددی در اختیار دارند؛ از جمله سراهای محله و فرهنگسراها. بسیاری از این اماکن باید به‌عنوان پناهگاه‌های کودکان اختصاص پیدا کند. جایی که درهایش برای کودکان بازمانده از تحصیل، کودکان کار و کودکان خیابان که عموما دارای سوءتغذیه هم هستند، گشوده باشد

این فرهنگسراها یا سراهای محله کارکنانی هم دارند؛ این افراد باید با روش تسهیلگری اجتماعی با پیمان‌نامه حقوق کودک آشنا شوند و کار با کودکان در شرایط دشوار را یاد بگیرند. قدم دوم این است که داوطلبانی را از همان محله داشته باشیم که آماده باشند برای این کودکان وقت مفید و موثر بگذارند. خانم‌های خانه‌دار و افراد بازنشسته یا جوانان در جست‌وجوی کار می‌توانند جذب این فعالیت‌ها شوند.

اگر این امکان گشوده باشد و بچه‌ها بدانند این مکان‌ها، پناهگاه آنهاست و قرار نیست،دستگیر و زندانی و … شوند، کم‌کم اعتماد می‌کنند و می‌آیند و آنجاست که تسهیلگری برای هر کودک در یک فرآیند انجام می‌شود و همزمان بسته‌های حمایتی خاص برایش فراهم می‌شود. تسهیلگری در این مسیر می‌تواند به حل یکی از مشکلات جامعه شهری کمک کند.