هدف، اصغر فرهادی، شلیک!

آفتاب یزد - یوسف خاکیان: دنیای هنر دنیای عجیب و غریبی است، دنیایی پر از پستی و بلندی، دنیایی «قهرمان»پرور که تو را روی دستانش بلند می‌کند و به هوا پرتابت می‌کند و با صدای رسا فریاد می‌کشد که: «هیپ هیپ هورا» اما همین دنیا با همین آدمهایش در یکی از همین پرتابهای ادامه دار، ناگهان زیر پایت را خالی می‌کند و تو ناگزیر سقوط می‌کنی و به شدت به زمین می‌خوری. این آن وضعیتی است که در عالم هنر (خاصه هنر هفتم) وجود دارد. البته که مقصر برخی از این زمین خوردن‌ها خود هنرمندانی هستند که در هنگام شهرت و محبوبیت، از موقعیتی که دارند سوءاستفاده می‌کنند و خودشان بلای جان خودشان می‌شوند به این ترتیب جامعه با دلیل و مدرک مستندی آنها را طرد کرده و به گوشه‌ای می‌راند، از نمونه‌های هالیوودی این نوع هنرمندان می‌توان به افرادی مانند «هاروی وینستاین»، «کوین اسپیسی»، «رومن پولانسکی»، «ژرار دپاردیو» و... اشاره کرد. تمام این هنرمندان در دوران فعالیت خود اقداماتی انجام داده‌اند که باعث شده جامعه از رفتارشان به خشم آید و آنها را حتی به زندان هم بیفکند. اما همانطور که می‌دانیم هالیوود و حتی بالیوود سرشار از این اتفاقات است و هر از‌گاهی خبر می‌رسد که فلان هنرمند اقدامی نادرست انجام داده و همین مسئله برای او دردسر ساز شده است. اما یک چیز روشن است، آنهم اینکه اگر یک هنرمند راه راست و مستقیمش را بپیماید و کار ناصوابی انجام ندهد و فقط به ارائه هنری که در وجودش قرار دارد مبادرت بورزد و مثلا فیلم بسازد یا عکس بگیرد یا نقاشی بکشد یا آواز بخواند و یا هر کار دیگری، اساسا نباید محلی از اعراب برایش وجود داشته باشد که دیگران بیایند شخصیت او را مورد کنکاش قرار دهند که چرا اینگونه می‌اندیشد و چرا آنگونه نمی‌اندیشد، البته که این مسئله با نقد و تحلیل اثر هنری‌ای که هر هنرمندی خلق می‌کند تفاوت دارد، همه آدمهای دنیا می‌توانند یک فیلم سینمایی، یک کتاب، یک آهنگ موسیقایی و... را مورد بررسی قرار دهند و درباره‌اش نظر بدهند و از آن اثر هنری خوششان بیاید یا حتی خوششان نیاید، این امری طبیعی ست و در هر جامعه‌ای رواج دارد. برای مثال در میان انبوهی از طرفداران کارگردان مشهوری مانند «استنلی کوبریک» بالاخره کسانی هم پیدا می‌شوند که از برخی فیلم‌های این فیلمساز خوششان نمی‌آید و در نقدهایشان نمره خوبی به آن آثار نمی‌دهند. اما هیچکدامشان نمی‌آیند بگویند من با اندیشه‌های «کوبریک» مخالفم فقط به این دلیل که شبیه من فکر نمی‌کند. در دنیای مدرن و حتی در دنیای سنتی حق طبیعی هر فردی ست که هر گونه که دلش می‌خواهد بیندیشد، خاصه هنرمندان که از خلاقیت خاصی برخوردارند و همین خلاقیت باعث می‌شود که آنها اندیشه‌ای که درسر می‌پرورانند را به شکلی هنرمندانه خلق کرده و اثر هنری شان را به معرض دید مردم بگذارند. بدیهی ست یک اثر هنری اگر مولفه‌های خوب بودن و ماندگار شدن و محبوب قلبها قرار گرفتن را داشته باشد مردم از آن استقبال خواهند کرد و اگر هم چنین المان‌هایی را در درون خود نداشته باشد بی‌شک عمر کوتاهی خواهد داشت و ماندگار نخواهد شد.
با این مقدمه کوتاه قصد داریم وارد بحث اصلی این گزارش شویم. ابتدا نام چند هنرمند را بیان می‌کنیم و بعد وارد متن گزارش می‌شویم. «محمدرضا شجریان»، ««عباس کیارستمی»، «اصغر فرهادی»
با درصد بالایی از اطمینان می‌توان بیان کرد که هر سه این هنرمندان که دو نفر اول دیگر در این دنیا نیستند و نفر سوم هنوز در قید حیات است جزو هنرمندانی هستند که در طول دوران فعالیت خود با بیشترین حاشیه‌ها مواجه بودند. برای مثال کارگردان فیلم سینمایی «خانه دوست کجاست؟» را در نظر بگیرید. عباس کیارستمی زمانی که در قید حیات بود و حتی همین امروز که از دنیا رفته است در بیرون از مرزهای ایران شناخته شده‌تر از داخل سرزمینش بوده، فیلم سینمایی «طعم گیلاس» این کارگردان که در سال 1997 نخل طلای کن را از آن خود کرد، بزرگترین شاهدی است که می‌تواند حاشیه‌های ایجاد شده را برای این کارگردان در سرزمینش اثبات کند. زمانی که او از سفر فرانسه برگشت به دلیل ازدحام جمعیتی که نه برای استقبال از این هنرمند؛ بلکه برای کتک زدن و ناسزا گفتن به او به فرودگاه آمده بودند، کیارستمی را مجبور کرد که پنهانی و در از پشتی فرودگاه سوار خودرو شود و به نوعی از فرودگاه فرار کند. در حالیکه آقای کارگردان برای سرزمینش افتخار کسب کرده و باعث شده بود که نام ایران در عرصه سینما در دنیا طنین انداز شود. اما ما با او چه کردیم؟ نه تنها فیلمی را که او ساخته و بابتش نخل طلای کن را به دست آورده بود را «مزخرف» خطاب کردیم بلکه می‌خواستیم شخصیت او را نیز مورد اهانت قرار داده و ناسزا باران کنیم و کتکش هم بزنیم. این رفتار را برخی از ما ایرانیان در حالی انجام دادیم که بزرگان سینمای دنیا و کارگردانان مشهوری مانند «جیم جارموش»، «مارتین اسکورسیزی»، «ویم وندرس» و... سینمای کیارستمی را یک سینمای فوق هنری نامیده‌اند و جملاتی را درباره‌اش بیان کرده اند. این همان مسئله‌ای است که در این گزارش قصد تحلیل آن را داریم. آن هم با شرایط امروزی و کارگردانی که امروز در حال فعالیت است. کارگردانی که دو جایزه اسکار را برای سرزمین ما به ارمغان آورده و نام کشور ما را در لیست کشورهایی قرار داده که توانسته‌اند این جایزه معتبر جهانی را کسب نمایند، کارگردانی به نام «اصغر فرهادی»
«اصغر فرهادی» را همه ما خوب می‌شناسیم. کارگردانی ست که پیش از آنکه فیلمساز باشد یک فیلمنامه نویس است، او آثار نوشتاری برجسته‌ای را در حوزه فیلمنامه نویسی به رشته تحریر درآورده، حتی آن زمانی که کارگردانی نمی‌کرد هم برای کارگردانان دیگر فیلمنامه می‌نوشت و حتی اصرار بر این موضوع داشت که فیلمنامه هایش به نام خودش نباشند، این همان اقدامی ست که محمدرضا شجریان هم در ابتدای آوازخوانی‌اش انجام می‌داد و تصنیف هایش را با یک نام مستعار تحت عنوان «سیاوش بیدگانی» منتشر می‌کرد. گفتیم که اصغر فرهادی پیش از فیلمساز بودن یک فیلمنامه نویس است و این یعنی سناریوی تمام آثاری که کارگردانی شان را بر عهده داشته خودش نوشته است. مثل همین آخری یعنی «قهرمان».


اجازه دهید به یک فکت مهم دیگر درباره «اصغر فرهادی» اشاره کنیم. به سه نامی که در میانه این گزارش آوردیم دقت کنید، اصغر فرهادی یکی از آنان بود. متاسقانه خیلی از افراد که نگاه‌های سیاسی و
حزبی شان بر دیدگاه‌های هنری شان (اگر داشته باشند) می‌چربد همیشه و
همواره منتظر بوده و هستند که «اصغر فرهادی» یک کار هنری انجام دهد و بدتر از آن همیشه منتظرند که این کارگردان حتی یک حرکت معمولی انجام دهد، مثلا به یک مسئله اجتماعی واکنش نشان دهد یا پیامی را درباره یک موضوع منتشر کند یا از یک هنرمند
حمایت کند. اینگونه افراد همواره منتظر چنین مسئله‌ای هستند که بیایند درباره «اصغر فرهادی» هرچه دلشان می‌خواهد بگویند. بارها در جامعه هنری مان شاهد بیان چنین نقطه نظراتی بوده ایم. با این حال بیشتر این اظهارنظرها که حالا دیگر دارند به سمت «بی ادبی فرهنگی» و نوعی توهین نمودن گرایش پیدا می‌کنند، زمانی بیان می‌شوند که آقای کارگردان پشت دوربین فیلم جدیدش قرار می‌گیرد و شروع به ساختنش می‌کند. وقتی که ساخت فیلم تمام شد و روی پرده رفت هنگامه آن است که همه کارشناس هنری بشوند و درباره فیلمی که او ساخته اظهار نظر کنند، پیشتر بیان کردیم که این موضوع فی‌نفسه ایرادی ندارد و چه بسا که خوب هم باشد چرا که اگر منطقی و بدون هیچ دیدگاه سیاسی و حزبی بیان شود می‌تواند کلیدهایی را به دست کارگردان بدهد که او در کارهای بعدش بهتر عمل کند. اما مشکل اینجاست که بخش قابل توجهی از این اظهارنظرهای مثلا کارشناسانه با چاشنی دیدگاه‌های سیاسی و حزبی بیان می‌شوند و این یعنی یا اصلانگاه هنری ندارند و یا اگر هم دارند اندازه‌اش بسیار ناچیز است. مثلا بیان می‌شود که «آقای کارگردان در قهقرای فیلمسازی خود قرار گرفته چرا که در دام خواسته جشنواره‌هایی که نام او را بلندآوازه کردند افتاده و دیگر نمی‌توان به او امید داشت.» متاسفانه حالا دیگر برخی از این دیدگاه‌ها از سوی کسانی بیان می‌شود که پیشتر جزو طرفداران پرو پاقرص کارگردان «جدایی نادر از سیمین» بودند و حالا انگار فیلم «قهرمان» چندان به مذاقشان خوش نیامده، چرا؟ شاید به این دلیل که به شکلی که آنها دوست داشته‌اند ساخته نشده است. (جالب است که ابراهیم حاتمی کیا دیگر کارگردان سرشناس سینمای ایران در نشست خبری فیلم سینمایی خروج در سال 98 به همین مسئله اشاره کرده و به منتقدان گفته بود: « اینکه شما می‌گویید حاتمی کیا اینطور شده است حاتمی‌کیای خودتان است. من اگر پشت شما بیفتم معلوم نیست عاقبتم چه می‌شود من دین و آخرتم را نمی‌فروشم که آنچه شما می‌خواهید باشم.»
حالا در عرصه فیلمسازی انگار نوبت اصغر فرهادی رسیده، هرچند که در سینمای ما همیشه مرسوم بوده که فیلمسازان باید آنطور که دیگران دوست دارند و می‌خواهند فیلم بسازند، درباره فرهادی که همیشه این اتفاق افتاده است و او نشان داده که حتی اگر بزرگترین جایزه سینمایی در تمام جهان را هم که بگیرد عده‌ای هستند که بیایند و بگویند و معترض شوند و بیان کنند که «فرهادی» فیلمساز جشنواره‌ای است و حتی «قهرمان» هم ایرانی نیست و عده‌ای دیگر بیایند و این کارگردان مولف را به کپی‌برداری از مستند خودشان متهم کنند. این در حالیست که در همین گزارش بیان کردیم فرهادی پیش از آنکه فیلمساز باشد یک فیلمنامه نویس است و اصلا نیازی ندارد که سوژه فرد دیگری که اتفاقا زمانی شاگرد خودش بوده را بردارد و با آن به نام خودش فیلم بسازد. به هر روی آنچه که هویداست این است که تاریخ در حال تکرار شدن است و پس از عباس کیارستمی حالا نوبت اصغر فرهادی ست که به عنوان سیبل در مقابل برخی قرار بگیرد آنها بخواهند او را نشانه بگیرند و به سمتش شلیک کنند.