سوال از دولت مجلس را دستِ کم گرفته بودید یا آموزش و پرورش را؟!

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: هشتمین رئیس جمهور ایران برای تشکیل سیزدهمین دولت، بیستم مرداد 1400، کابینه ی خود را به مجلس یازدهم معرفی کرد متشکل از نوزده نام که حرف و حدیث‌ها و تحلیل و تفاسیر گوناگونی را در محافل سیاسی و رسانه‌ای به راه انداخته بود، نوزده نامی که هر تفکری از منظری بدان می‌نگریست؛ یکی از زاویه ی وابستگی‌های سیاسی و دیگری از منظر توانمندی و استیلا بر حوزه‌ای که برای آن در نظر گرفته شده و به پارلمان معرفی شده بودند.سوم شهریور1400 هجده نام از نوزده نامِ معرفی شده موفق شدند علی رغم تمامی موافق و مخالف خوانی‌های موجود در مجلس، ردای وزارت بپوشند و تنها حسین باغگلی بود که نتوانست مجلس را برای وزیر آموزش و پرورش شدن مجاب
و متقاعد کند.اگرچه خوشبینانه‌ترین پیش‌بینی‌ها این بود که مجلس در یک نمایش حساب شده در نهایت تمامی نوزده نامِ معرفی شده را به کسوت وزارت درآورد اما گزینه ی معرفی شده برای وزارت آموزش و پرورش به اندازه ی ضعیف و غیرقابل دفاع بود که حتی مجلس همسو با دولت نیز صلاح ندید به این یک مورد خیلی خاص که تردیدهایی نیز در رابطه با برخی ارتباطات وی به وجود آمده بود اعتماد کرده اجازه دهد با دست پر از بهارستان خارج شود. 83 روز بعد و درست چند روز بعدِ غائله ی حکمِ شهردار تهران برای داماد خود، این بار از پاستور نامی برای وزارت بر آموزش و پرورش بیرون آمد که همه ی نگاه‌ها را دوباره به ساختمان بهشت و شهرداری تهران معطوف داشت؛ مسعود فیاضی، برادر داماد زاکانی!حرف و حدیث‌ها شروع شد و لحظه ی مکث و محکِ مجلس فرارسید اما مجلس25 آبان دیگر در حال و هوای مجلسی که سوم شهریور به هیچ خواسته‌ای از دولت، نه نگفت نبود. این بار حتی دفاع تمام قد کیهان و جوان از «خویشاوندسالاری» نیز نتوانست مجلس را برای تخفیف قائل شدن برای نوزدهمین نامِ دولتِ سیزدهم مجاب و متقاعد کند که افکار عمومی نه تنها اصلِ دفاعِ کیهان و جوان از «خویشاوندسالاری» و «دامادبازی» را نپذیرفت که مجلس نیز احساس خطر کرد که تن در دادن به این ساده انگاری وزارت آموزش و پرورش و دست کم گرفتنِ مجلس ـ هر دو یا هر کدام که باشد ـ برای حیثیت و اعتبار مجلس به عنوان «در راس همه ی امور بودن»، سمی مهلک است.از فضای ذهنی جامعه و مجلس و رسانه و محافل سیاسی اگر خارج شویم جای خالی دو پاسخ به یک پرسش ساده به دری احساس می‌شود که نمی‌توان گذشت و نپرسید و آن این که؛ دولت سیزدهم برای معرفی «حسین باغگلی» و «مسعود فیاضی» دقیقاً مجلس را دست کم گرفت یا آموزش و پرورش را؟ دولت مجاب است هر پاسخی به این سوال بسیار ساده بدهد اما هر پاسخی که به این پرسش داده شود به قدری وحشتناک است که ایجاب می‌کند مجلس و دولت در نگریستن به یکدیگر تجدید نظر کنند، پاسخ‌ها به قدری لرزاننده است که باید بهارستان و پاستور چشم‌ها را بشویند و جوری دیگر به ماجرا بنگرند اصلا نگاه این دوقوه به یکدیگر یک سوی ماجرا است مهم‌تر این که دولت باید اندیشه خود درباره وزارتخانه‌ای به نام آموزش و پرورش را بازبینی، بازسازی و حتی ترمیم کند که دست کم گرفتنِ مجلس شاید قابل اغماض باشد اما قطعا دست کم گرفتن وزارتخانه‌ای به بزرگی آموزش و پرورش، یک دست گرفتن ویران‌کننده و ناامید‌کننده است.دولت نمی‌توان از زیر بار پاسخ دادن به این پرسش ساده خلاصی یابد که «حسین باغگلی» و «مسعود فیاضی» خود پاسخی آشکار به یک پرسش است و آن این که؛ دولت نه تنها مجلس را دستِ کم گرفته بود که آموزش و پرورش را نیز به هیچ انگاشت!