روزنامه آفتاب یزد
1400/09/03
سه گام ایران در عراق پس از آمریکا
آفتاب یزد - رضا بردستانی: تنشهای سیاسی - انتخاباتی عراق به پایان نرسیده اما اصرار به خروجِ آمریکایی ها، راس موعد مقرر از هر دو سوی مقامات عراقی و آمریکایی شنیده میشود و اما بعدِ خروج سوال برانگیزِ آمریکاییها از افغانستان و سیطرهی عجیب و دور از ذهن طالبان بر امور این کشور، تردیدهایی را در غرب آسیا به وجود آورده است.
در گفت و شنودی با «محمدعلی بصیری» استاد روابط بینالملل دانشگاه اصفهان، به موضوع عراق پسا آمریکا پرداخته ایم، از گزارههای ایران در صورت خروج آمریکا از عراق گفتهایم و نظری نیز به بایدها و نبایدهای سیاست خارجی ایران در منطقه به ویژه عراق به عنوان یک کشور بسیار مهم افکنده ایم. آن چه در پی میآید حاصل این گفت و شنود است.
تحلیل شما از چگونگی خروج آمریکا از عراق و مسائل پس از آن چیست؟
دو دیدگاه وجود دارد یک اینکه آمریکاییها در حال رها کردن خاورمیانه و رفتن به سمت اولویتهای دیگر مانند آسیای دور و مهار چین هستند. دیدگاه دیگر این است که آمریکاییها در حال رها کردن خاورمیانه نیستند بلکه به دنبال این هستند که به صورت غیر مستقیم توسط نیروهای متحد و نیابتی خود خاورمیانه را مدیریت کنند. در بین این دو دیدگاه، دیدگاه دوم بیشتر مورد تاکید است. همان کاری که اینها در دهه هفتاد با دکترین نیکسون با ستون ژاندارم منطقهای ایران و ستون عربستان به عنوان قدرت مالی و اقتصادی انجام دادند میخواهند انجام دهند. خروج آنها از افغانستان این را نشان داد که با معامله مستقیمی که با طالبان انجام شد عملا طالبان در مدیریت و کنترل دو متحد سنتی آنها یعنی پاکستان و عربستان و تا حدودی قطر است. از این طریق آمریکاییها حضور غیر مستقیمشان را در این کشور باقی گذاشتند. آینده عراق را هم با توجه به تاکیدی که آمریکاییها مبنی بر خروج دارند چنین وضعیتی را برنامه ریزی کردند که به صورت نیروی واسطهای از طریق عربستان سعودی و متحد او در جنوب خلیج فارس و احتمالا از طریق واسطهگری ترکیه و اسرائیل از طریق شمال بخواهند در این حوزه هم حضور داشته و آن را مدیریت کنند. تنشهایی که در یکی دو سال اخیر رخ داد و ترورها و انتخابات و اعتراضات این جبههبندی را نشان میدهد یعنی قبل از خروج کامل آمریکاییها تلاش کردند ائتلافی درست کنند که بیشتر مورد حمایت و مطلوب آنها است. به احتمال زیاد چنین حالتی را برای خروج از عراق دارند گرچه در این جبههبندی یک طرف آنها ایران و متحدین او خواهد بود اینکه طرفداران ایران با جریانهای نیابتی آمریکا در آینده افغانستان چالش جدی خواهند داشت یا اینکه ائتلاف خواهند کرد یا تقسیم قدرت باید منتظر ماند که ببینیم چه رقم خواهد خورد.
آمریکاییها دکترین ثابتی در خاورمیانه پس از سقوط شاه در ایران در پیش گرفتند و به عنوان یکی از اصلیترین دکترینهای آنها در خاورمیانه همچنان اجرا میشود و آن هم این است که اجازه ندهند هیچ قدرت منطقهای تبدیل به هژمونی منطقهای شود یعنی قدرت برتر را در خاورمیانه نپذیرفتند چه ایران باشد چه عربستان چه ترکیه و هر کشور دیگر. در کل آمریکاییها از اینکه یک کشور به عنوان قدرت مطلق در خاورمیانه قد علم کند وحشت دارند و به انحا مختلف جلو این مسئله را میگیرند. آمریکاییها در موضوع عراق سهبار تا الان دچار اشتباه شدند اولین بار در هنگامه جنگ عراق
و ایران بود که بیجهت پشت صدام ایستادند و اشتباه دومشان این بود که به سقوط صدام کمک کردند گرچه برای ما خوب شد اما اعراب همچنان از دست آمریکاییها عصبانی هستند مسئله سومی که اتفاق افتاد حضور نظامی بود یعنی ادامه حضور نظامی در عراق. آمدند و حکومتی را ساقط کردند اما برای بعد آن هیچ فکری نکردند حتی خانم آلبرایت در خاطرات خود مینویسد من مطمئن بودم که جرج بوش برای پسا صدام هیچ برنامهای ندارد. خروج آمریکا از عراق با توجه به تجربه افغانستان میتواند چهارمین اشتباه آمریکا در منطقه باشد؟
بعد از جنگ جهانی دوم اولویت و سیاست اصلی آمریکا، قاره آمریکا بود که اجازه ندهند قدرت مزاحمی بیاید و مسلط شود و عملا قدرت اصلی در آمریکای شمالی، جنوبی و مرکزی آمریکا باشد. اولویت دومش اروپا بود که در اروپا اجازه ندهد چنین قدرت مسلطی شکل گیرد و از طریق اروپا بخواهد آمریکا را تحت فشار قرار دهد. اولویت سومشان در سیاست خارجه آسیا بود که هیچ قدرت آسیایی مسلط نشود تا بتواند اروپا و آمریکا را تهدید کند. آنها سعی کردند در این مناطق نوعی توازن ایجاد کنند. خصوصا در آسیا این توازن را شاهدیم که به صورت بازیگری آمریکا بین شوروی و روسیه فعلی و از طرفی چین با روسیه است که موازنه ایجاد شود و هیچ کدام مسلط نشوند. در زیر مجموعه قاره هم این بازیگری را انجام دادند در خاورمیانه آسیای غربی ۴ قدرتی که میتوانند مسلط بر خاورمیانه شوند و منافع آمریکا را تهدید کنند یعنی ایران، عراق، ترکیه و مصر اجازه ندادند دست برتر باشند و اکنون هم در همان راستا دارند حرکت میکنند در آسیای جنوب شرقی هم این توازن را بین قدرتهای کوچک آنجا مثل کره شمالی و جنوبی و تا حدودی ژاپن مدیریت کردند. تصور آمریکاییها این بود در بحث هجوم به منطقه با حمایت ناتو و متحدانشان افغانستان و عراق را اشغال میکنند و برنامه آنها برنامه نانوشتهای بود و در عمل مطرح شد و استمرار حضور به عنوان پایگاه دائم و تحمیل دموکراسی از طریق قدرت و زور به این دو کشور و بعد به بقیه خاورمیانه و به تعبیر خودشان صدور دموکراسی و حقوق بشر بود. اما غافل از این بودند که این شدنی نیست یعنی آن روحیه اسلامی و مقاومتی که در این دو کشور بود برنامه ریزی و آرمانی که فکر میکردند مستمر میتوانند بمانند و یک دولت تقریبا مطیع و دست نشانده را به تدریج پایدار خواهند کرد، عملی نشد. این داستان را دارند زودتر برای عراق پیاده میکنند بعد از یک دهه به این جمعبندی رسیدند که کشورهای اسلامی در آسیا به مدل کشورهای غیر اسلامی که اشغال شد مانند ژاپن یا آلمان نازی و استقرار دائم پایگاهها و ایجاد دولت دستنشانده شدنی نیست و عملا یک شکست تلقی میشد. دقیقا میتوان
گفت محاسبات استراتژیک که برای این حضور کردند در همین راستا بود اما نهایتا آرمانی که مد نظر داشتند با شکست رو به رو شد و بسیاری از تحلیلگران خروج آمریکا را به این وضع از افغانستان و در چند ماه آینده از عراق شکست عنوان میکنند.
یک سال دیگر انتخابات میان دوره کنگره آمریکا برگزار میشود که عملا میشود گفت احتمال دارد جمهوری خواهان دوباره به صندلیهای از دست داده برگردند اگر این اتفاق افتد که بعید هم به نظر نمیرسد دعوای قدرتی دو سال زودتر از انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا به سردمداری ترامپ شروع خواهد شد و قاعده رئیس جمهوری یک دورهای را جا اندازند اگر این اتفاق رخ دهد طبیعتا آمریکا نمیتواند بیش از این به کانونهای بحرانهای جهانی سرکشی کند. این هم یک گزارهای است که آمریکاییها مجبورند در برخی از کانونهای بحران جهان تغییرات خاصی دهند. سوال بنده اولا در حوزه سیاست خارجه ایران است. ایران اهرمهای فشاری دارد که میتواند در منطقه اعمال کند اما بزرگترین، بهترین و کارآمدترین سلاحی که ایران از آن غافل بوده همان «دکترین همسایه خوب» است عملا از همسایههایمان غافل شدیم به خصوص از پتانسیلی که عراق دارد برای آینده منطقه و ایجاد محوری که میتواند بخشی از قوا را در خاورمیانه به نفع جمهوری اسلامی متعادل کند. شما فکر میکنید جمهوری اسلامی ایران این پتانسیل را در خودش دارد که خلاء آمریکاییها در عراق را پر کند یا خیر، آمریکاییها حواسشان به این مسئله است و عملا میدان عراق را از منظر نظامی ترک میکنند از منظر سیاسی اطلاعاتی همچنان عراق را در دست خودشان نگه خواهند داشت؟
آمریکاییها با واسطه میخواهند به نوعی در عراق سهم داشته باشند و کاملا عراق را رها نکنند. ولی یکی از طرفهای کلیدی و دست برتر در این رقابت همچنان ایران خواهد ماند و این خلاء را ایران پر میکند.
باید بپذیریم از زمان شهادت سردار سلیمانی کمی حضور ما در عراق با مشکل رو به رو شد. به نظر شما چه باید کرد؟
ایران سه گام اساسی باید در حوزه عراق و منطقه بردارد اولین گام این است که به صورت جدی سیاست تشنجزدایی در منطقه را دنبال کند تا رقبایی که به این واسطه میخواهند نیابت آمریکا را در عراق بر عهده داشته باشند از صحنه بیرون رانده شوند. مسئله دوم این است که ایران باید تلاش کند وجهه ایران هراسی و مارک دولت مداخلهگر و اشغالگر خارجی که آمریکا و اسرائیل به ایران میزنند را از بین ببرد و متهم اصلی نباشد که ایران به عنوان کشور همسایه در صدد است که در جزئیترین مسائل دیگر کشورها دخالت کند. ایران باید نشان دهد که یک کشور همسایه دلسوز و خواهان برقراری روابط محترمانه و متقابل با دولت آینده عراق است. سومین گام این است که تلاش کند روابط خود را با دولت آتی عراق چند لایهای گسترش دهد. یعنی هم زمان باید روی بحث حضور اقتصادی همکاریهای بازرگانی، علمی، فنی و فرهنگی و رسانهای هم تمرکز کند که این حضور را به صورت چند لایهای جلو برد و دو ملت از این همکاری منتفع شوند و اتهامها و مارکهای مداخلهگری ایران و یا بحث استفاده از نیروهای نیابتی نظامی برای تغییر سرنوشت و انتخابات و دولت عراق خنثی شود. اگر چنین بازسازی در ارتباطات داشته باشد میتواند وضعیت بسیار مطلوبی در آینده عراق داشته باشد.
نیروی اصلی سیاست خارجه ما الان دارد در زمین برجام هرز میرود یعنی بلاتکلیفی خودخواسته و خود ساختهای را دچار شدیم که روی دیپلماسی منطقهای ما سایه افکنده و ما هم از وزارت خارجه قبراقی برخوردار نیستیم که نیروهای
پا به کاری داشته باشد که در چند جبهه بتوانند حضور داشته باشند این مسئله فکر میکنید برای ما آسیب در حوزه دیپلماسی بر جای خواهد گذاشت؟
اینکه سیاست بینالملل ما در حوزه کلان پاشنه آشیلاش مذاکرات برجام است جای تردید نیست و به تبع آن سیاستهای منطقهای ما خصوصا در غرب آسیا و همسایگان هم متاثر از آن است اما اینکه صددرصد تحت آثار آن باشد و تا آن بحث به نتیجه نرسد ما نمیتوانیم تغییراتی در رابطه با سیاست خارجهمان با همسایگان اعمال کنیم مقداری دور از واقعیت است. شاید تاثیر چهل پنجاه درصدی حل بحران هستهای بتواند در ارتباط با برخی کشورهای منطقه برای ما داشته باشد ولی پنجاه درصد آن در اختیار خود ما است. اگر در آینده بتوانیم خروجی خوب از برجام بگیریم برخی مسائل هم که خارج از حوزه عراق داریم مثل عربستان، مصر و اردن بالطبع نمیتواند تحت تاثیر آثار مثبت آن قرار گیرد و سیاست منطقهای ایران و ارتباطات بهبود پیدا کند.
سایر اخبار این روزنامه
گروسی در شورای حکام از دستاوردهای این سفر چه خواهد گفت؟
بیتفاوتی به الزام یک قانون
سه گام ایران در عراق پس از آمریکا
فوتبال دیدن، لاکچری میشود؟
شرط عجیب ضرغامی برای جلسه خصوصی
چرا از تصمیمگیری هراس داریم؟
هویت طلبی در روابط بینالملل
رنجها و گنجها در خیابان ششم!
فیش حقوقی مدیران خود را منتشر کنید
آقای جبلی! فردوسیپور آری یا نه؟
میثاقی در مسیر ناکجا آباد
نه لبنیات ارزان شد نه بلیت هواپیما
سیاستگذاریهای مناسبتی
هویت طلبی در روابط بینالملل
چرا از تصمیمگیری هراس داریم؟
رنجها و گنجها در خیابان ششم!
شهادت یک مرزبان در درگیری با قاچاقچیان مسلح