تحول بزرگی در راه نیست

سرمقاله وصال روحانی      با برگزاری دیدارهای هفته ششم لیگ برتر امسال فوتبال کشور در روز جاری عملاً یک‌پنجم از فصل جاری را باید سپری شده تلقی کرده اما تا این لحظه هیچ خبری از یک تحول فنی قابل ذکر در این مسابقات نبوده و رویدادی بسیار مثبت و سازنده رؤیت نشده است. بازگشت تدریجی تماشاگران به ورزشگاه‌ها البته اتفاقی شیرین است و شاید رقابت پایاپای هفت هشت تیم در بالاهای جدول نیز نشانه تازه‌ای از پایان دوقطبی بودن لیگ باشد که البته سپاهان سال‌هاست آن سد را شکسته و به قطب سوم تبدیل شده و امسال سایر شهرستانی‌ها نیز سپاهان‌وار رفتار کرده و حتی خیال سبقت‌جویی از این تیم مقتدر اصفهانی را دارند. با این حال تا این لحظه از فصل 1401-1400 پدیده‌های چندانی که ارزش شادی دیگران و مغرور شدن بابت ظهور خود را داشته باشند، چهره نشان نداده‌اند و آنهایی که موفق‌تر از سایرین عمل کرده‌اند، اغلب چهره‌های کشف شده ادوار قبلی لیگ‌اند. پیمان بابایی با بازی‌های دلاورانه‌اش برای تراکتور نظرهای بسیاری را جلب کرده اما او کشف کاملاً تازه‌ای نیست و از علیرضا رضایی سنگربان سابق پیکان هم پس از انجام اولین بازی‌اش درون دروازه استقلال چنان تعریف و تمجید و مجیدی بابت رویکرد به او تحسین شد که انگار نظیر او وجود نداشته حال آنکه عیار واقعی یک دروازه‌بان حداقل با گذشت 50 بازی مشخص می‌شود و نه فقط با برگزاری یک مسابقه. فوتبال برای پیشرفت اضافه بر ظهور و عملکرد خوب پدیده‌ها به کارهای تاکتیکی نو و شکستن سدهای گذشته نیاز دارد و اگر نورآوری نباشد، با تکرار تاکتیک‌های ولو خوب گذشته هم نمی‌توان در اوج ماند. از اینگونه نوگرایی‌ها خبر چندانی در لیگ امسال نبوده است و با حصارهای دفاعی و اندیشه‌های محتاطانه حاکم بر لیگ نیز نمی‌توان انتظار وقوع چنین چیزی را در ادامه لیگ بیست و یکم داشت، حتی اگر تراکتور نگاهش را به شرق اروپا انداخته و با آرزوی یافتن مربی‌ای قاعده‌مند همچون برانکو ایوانکوویچ کروات هموطن کم‌اعتبارتر وی زوونیمیر سولدو را به مربیگری خود گمارده باشد تیم‌های لیگ در برزخ رویکرد یا عدم توسل به عناصر خارجی حتی از اجرای برخی تاکتیک‌های بدوی و مهارت‌های اولیه هم در مسابقات خود عاجز نشان داده‌اند و بازی‌های امسال سرشار از پاس‌های اشتباه متوالی و عجز در اجرای اموری بوده است که نمونه‌های بسیار پیشرفته‌تر آن را هر شب در لیگ‌های اروپایی بر صحنه تلویزیون خود می‌بینیم و تیم‌های ما در اجرای نسخه‌های اولیه و آسان آن هم مشکل دارند. اگر برخی تیم‌ها را که اغلب مثبت و تهاجمی و به قصد گلزنی بازی می‌کنند (و استقلال، پرسپولیس، سپاهان و تراکتور از آن قبیل‌اند) نادیده بگیریم، سایر تیم‌ها با این هدف به میدان می‌آیند که راه حریف را ببندند، بازی را از حرکت بیندازند و روی ضد‌حملات و حرکات ایستگاهی گلزنی کنند و این سلاح در آلومینیوم اراک هم که تا قبل از دیدارهای امشب لیگ در صدر جدول جای دارد، مشاهده می‌شود و همینطور در تیم‌های دیگری مانند پیکان، ذوب‌آهن، فجرسپاسی، فولاد، نساجی، نفت مسجدسلیمان و البته قعرنشینانی مانند مس رفسنجان و پدیده مشهد. شاید استدلال شود که برخی از این تیم‌ها زمانی هم تهاجمی و انتحاری ظاهر می‌شوند اما این موارد بسیار قلیل و فقط در روزهایی است که سقوط تا ته جدول چاره‌ای جز رویکرد به بازی‌های تهاجمی به قصد ارتقا در جدول برای تیم‌ها باقی نگذاشته است. اینکه تیم ملی ما به‌رغم اینگونه رویکردهای منفی و محتاطانه با اختلاف قابل توجهی با رقبایش به سوی مرحله نهایی جام جهانی بیست و یکم در حال حرکت است، لزوماً نشانه در اوج قرار داشتن لیگ ما نیست و با اینکه از برخی محصولات این لیگ هم در دیدارهای ملی استفاده می‌شود اما با نگاهی ساده و گذرا به ترکیب تیم ملی چه در دوره 8 ساله زمامداری کارلوس کی‌روش و چه دوره دو ساله دراگان اسکوچیچ به آسانی درمی‌یابید که حکومت در جمع یوزها با لژیونرها است و آنها اکثر پست‌های 11 گانه را در اشغال خود دارند و فقط امثال امیری، حاجی‌صفی، نوراللهی و نورافکن هستند که از این سد عبور کرده و تیم ملی را کمی تا قسمتی محتاج لیگ داخلی هم نشان داده‌اند. ابزار فوتبال ما ناقص است و لیگ بیست و یکم نیز این نقیصه را رفع نکرده است. استادیوم‌های اغلب غیر‌استاندارد مجهز به زمین‌هایی ناهموار و «بازی بربادده»، باشگاه‌هایی که مجوز حرفه‌ای‌شان با من بمیری، تو بمیری صادر شده و مدیرانی که برخی‌شان هر ماه مربی عوض می‌کنند، لیگ را به جایی نمی‌رسانند و همینطور مربیانی که در طول فصل سه چهار بار تیم عوض می‌کنند و فقط جا و سمت خود را با یکدیگر تاخت می‌زنند. برخی بازیکنان این لیگ نیز چنان پولکی شده‌اند که دریافت‌های چندین و چند میلیاردی خود را هم که صد‌برابر حق و میزان توان فنی‌شان است، قبول ندارند و مدعی‌اند که شب‌ها با شکم گرسنه سر بر بالین می‌گذارند. با این‌همه کج‌مداری‌های حاکم بر لیگ چه فرقی می‌کند که اینک یک‌پنجم لیگ سپری شده یا چهار پنجم آن زیرا در هر حالت این حاشیه‌ها و زیاده‌خواهی‌ها است که بر فوتبال ما حاکمیت می‌کند و بی‌خیال ارزش و فنی و زیبایی سیرت و چشم‌نوازی بازی‌ها. اینها را فقط برای ایده‌آلیست‌ها گذاشته‌اند که معمولاً آنقدر از حقیقت دورند که گمان می‌کنند خروجی لیگی با این اوصاف باید با خروجی لیگ‌های انگلیس، اسپانیا و ایتالیا برابری کند و پشت بوندس‌لیگا را هم به خاک بمالد.