قدردانِ «اعتراضات اجتماعی» باشیم

آفتاب یزد - رضا بردستانی: اعتراض به بسته شدن یک روزنامه، اعتراض به نتیجه‌ی آراء ریاست جمهوری، اعتراض به گران شدن بنزین، اعتراض به گرانی کالا و خدمات، اعتراض به خشکی زاینده رود، اعتراض به‌عدم رعایت عدالت پرداختی در رابطه با حقوق معلمان، اعتراض به واگذاری نیشکر هفت تپه و...
این‌ها نمونه‌هایی از اعتراض‌هایی است طی دو دهه‌ی گذشته و این روزها، نه یک روز که روزها ادامه پیدا کرده و به تیتر اصلی اخبار ایران و رسانه‌های عمدتاً فارسی زبانِ بین‌المللی تبدیل شده است. البته وقتی از اعتراض سخن گفته می‌شود اعتراض درچارچوب قانونی است نه منحرف نمودن مسیر اعتراض به اغتشاش و صدمه به اموال عمومی و مردم. موضوعی که می‌تواند بازهم تکرار شود و اساساً گریزی از مباحث اعتراضی وجود ندارد زیرا جامعه‌ی انسانیِ معترض هر لحظه ممکن است دامنه‌ی اعتراض‌هایی که دارد را وسیع‌تر کند اما هنرِ حاکمیت، بهره بردن از فرصتی است که مردم بزرگوارانه در اختیارش می‌نهند تا ضعف‌ها و کاستی‌های مدیریتی‌اش را در کوتاه‌ترین زمان ممکن برطرف سازد!
> هر اعتراضی یک شورش است؟
چرا اعتراض می‌کنیم؟ چگونه اعتراض کنیم؟ اصلا با اعتراض می‌توان به خواسته یا خواسته‌هایی رسید؟ پس از هر اعتراض باید چه کرد؟ وظیفه‌ی حاکمیت در قبال این اعتراضات چیست و... این‌ها سوالات و چالش‌هایی است که از خودِ اعتراضات مهم‌تر است و اما یکی از مهم‌ترین مسائل در پسِ هر اعتراضی، شناسایی یا بازشناسی اعتراض است که با دیگرِ موارد همچون؛ شورش، براندازی و خرابکاری اشتباه گرفته نشود. از آن جایی که بسیاری از اعتراضات طی دو دهه‌ی گذشته دچار نوعی انحراف شده است بایسته است به این مسئله توجه شود که اساساً هر اعتراضی یک شورش نیست اما هر شورشی یک اعتراض است که برخی از چارچوب‌ها را درنوردیده است. در تعریف شورش نوشته‌اند: شورش عبارت است از خشونت سیاسی نسبتاً خودجوش و غیر سازمان یافته شامل اعمال خشونت‌آمیز و درگیری سیاسی و محلی... و اما اعتراض، مجموعه‌ای از انتقادات و سوالاتی است که یا نادیده انگاشته شده یا پاسخ درستی بدان‌ها داده نشده و همین مسئله باعث شده تا دامنه‌ی آن وسیع و وسیع‌تر شود. و اما اعتراض، حداقل فاقد مسائلی همچون خشونت‌های سیاسی، اعتصابات سیاسی، درگیری‌های سیاسی و مواردی از این دست است. طی دو دهه‌ی گذشته اگرچه بسیاری از اعتراضات به دلیل همین‌عدم بازشناسی‌ها دچار نوعی بدسلیقگی واقع شده اما باید پذیرفت که برخی از بدنه حاکمیت به اندازه‌ای که باید آموزش دیده و مطلع از برخی تغییرات و تحولات نبوده، گو این که در اعتراضات اخیر... حاکمیت تا جایی که دامنه‌ی اعتراضات از چارچوب‌های قابل فهم گسترده‌تر نشد با مماشات بیشتری برخورد و اما با ورود جریانات مسموم و گاه هدفمند که تلاش می‌کردند مسیر اعتراضات سالم و به حق مردمی را منحرف کنند، به اصطلاح مباحث امنیتی نیز به اعتراضات افزوده شد تا آن دسته از تفکراتی که توقع دارند هر اعتراضی را به بستری برای بر هم زدن آرامش و امنیت مردم و کشور تبدیل کنند از صف اعتراض‌کنندگان مردمی خارج شوند. این که چرا باید نسبت به برخی موضوعات هزاران پرسش به وجود آید، چرا باید بهای یک کالا به این اندازه رشد کند، سوء مدیریت‌ها مردم را عاصی کند یا واگذاری یک کارخانه از چه مسیری انجام می‌شود که در نهایت به ابطال آن منتهی می‌شود را باید به بحث گذاشت، زیرا تفاوت‌های اجتماعیِ زمانه‌ی حاضر با فضای سیاسی - اجتماعی ۷۸ و ۸۸ به اندازه‌ای است که اگر حاکمیت قدردانِ «اعتراضات اجتماعی» نباشد به واقع کفران نعمت کرده است.


> دلسوزان نظام هم معترض هستند!
بارها، شاهد و شنونده بوده‌ایم که رهبری معظم انقلاب به صراحت فرموده‌اند که یکی از منتقدین و معترضین خود من هستم. این کلامِ موید این مسئله است که دلسوزانِ نظام و کسانی که به واقع دل‌شان برای این کشور و این نظام می‌تپد از دیدن وضعیت معیشتی، مدیریتی خوشحال نخواهند بود کما این که تعداد تذکر و انذارِ رهبر انقلاب در پاره‌ای از موارد به گونه‌ای است که جامعه نیز صدای آن اعتراض را درک می‌کند و متوجه می‌شود که به گونه‌ای باید اعتراض کرد که خط و خطوط و مرزهای منطق دچار فروپاشی نشود.
یکی از مواردی که اخیراً شاهد آن بودیم، مجموعه مباحثی بود که پیرامون دولت‌های یازدهم و دوازدهم در مجلس مطرح می‌شد آن هم با صدای بلند و بدون رعایت مباحث اخلاقی و حقوقی، معظم له در اعتراض به رویه‌ای که در پیش گرفته شده بود به صراحت فرمودند: اگر فردی دچار خطایی شده حتماً باید رسیدگی شود اما احدی حق ندارد قبل از اثبات خطا نام افراد را ذکر کند. همین اندازه تذکر کافی بود تا مشی که عده‌ای در پیش گرفته بودند اصلاح شود و مجلس به مسائلی مهم‌تر که نیاز جامعه بود ورود پیدا کند.
> آیا معترض بودن مسئولان طبیعی است
رئیس جمهور نسبت به گرانی‌ها معترض است، رئیس مجلس و رئیس قوه‌ی قضائیه نیز معترض هستند اما در این اعتراض‌ها چه نفعی نهفته است؟! بیشترِ مردم به کنایه می‌گویند: وقتی مسئولان معترض هستند یعنی اوضاع خیلی به اصطلاح قمر در عقرب است!
ظاهر ماجرا همین گونه است اما این سبک اعتراض که به مسئولان رده بالای مملکتی نیز سرایت کرده، معنا و مفهومِ دیگری نیز دارد: صدای پیدا و پنهانِ اعتراضات به گوش مسئولان نیز رسیده و تکرار همان اعتراضات یعنی حق دادن به معترضین و این یعنی نوبت به بالا زدن آستین‌ها رسیده و نه به راه انداختنِ مباحث صرفاً شعاری!
> قدردانِ «اعتراضات اجتماعی» باشیم
به همان اندازه که «دانستن حق مردم است» به همان اندازه «اعتراض حق مردم است» یعنی؛ نه می‌توان جلو گردش آزاد اطلاعات را گرفت و نه می‌توان از جامعه خواست که با دیدن معضلات و مشکلات سکوت کند و اجازه دهد آن معضل و مشکل، بزرگ و بزرگتر شود اما در پی آخرین اعتراضات یعنی اعتراض به خشکی زاینده رود به همین اندازه بسنده می‌کنیم که حاکمیت باید قدردان مردمی باشد که سیاست‌های آبی و توسعه‌ای حاکمیت طی چهار دهه‌ی اخیر و چه بسا یک قرنِ اخیر را به چالش کشیده‌اند تا با حواسی جمع‌تر و با برنامه‌تر گام برداشته شود زیرا:
= چالش آبی کشور یک واقعیت است
= جانمایی صنایع پرآبخواه دچار مشکلاتی ریشه‌ای است
= بحث انتقال آب به استان‌ها باید بررسی شده‌تر انجام شود
= مباحث ملی نباید به مطالبات منطقه‌ای و استانی تبدیل شود
= حاکمیت وظیفه دارد کاستی‌ها و کم کاری‌ها و حتی اشتباهات خود را بپذیرد!
اعتراضات اخیر در اصفهان و چهارمحال و بختیاری از آن دسته اعتراضاتی بود که باید به اعتراض‌کنندگان دستمریزاد گفت که هم حاکمیت را از خوابیدن در سایه‌ی امن و آسایش برحذر داشت، هم اجازه نداد از اعتراضات سوء استفاده شود و هم به مسئولان اجازه نداد تا با مُسکن درمانی، یکی از بزرگترین چالش‌های کشور را لای دیگر مشکلات پنهان کند. در نظامات سیاسی، باب و عادت شده که برای پوشانیدن بحران ها، دست به بحران‌سازی و فرافکنی زده می‌شود اما کشاورزان اصفهانی و مردم چهار محال و بختیاری هم شیوه‌ی درست اعتراض کردن را به همه آموزش دادند هم با پیگیری‌های بعدی اجازه ندادند تا حل این معضل به یک برنامه‌ی غیر قابل اجرا تبدیل شود گو این که حاکمیت نیز متوجه شد که این مشکل یعنی معضلی به نام آب نمی‌تواند فراموش شده یا دچار شعار درمانی شود.
> کلام آخر:
طرح صیانت مجلس اگر حُسنی هم داشت که نداشت اما یک عیب بزرگ داشت و آن تبدیل اعتراض‌هایی که می‌تواند عصای دست دولت باشد به شورهای غیر قابل کنترل بود. به تعبیری ساده و روشن، در بستر شبکه‌های اجتماعی، طبیعتاً دولت می‌تواند نوعی گفتمان را به راه اندازد تا هم به بسیاری از پرسش‌ها جواب داده شود هم عصبانیت از برخی کاستی‌ها با شنیده شدن و دیده شدن فروکش کند که در بستر محدود ساز فضاهای اجتماعی، هر دو مسئله دچار نادیده‌انگاری می‌شد. امیدواریم مسئولان قدردان این مردم باشند مردمی که با اعتراش کردن به مسئولان درس مملکت‌داری می‌دهند!