آتشی بر جان شبکه نمایش خانگی!

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: چند روز پیش خبر رسید که حق اشتراک پلتفرم «فیلمنت» همزمان با انتشار برنامه «یازده» گران شد. چرا که نه؟ وقتی قیمت همه چیز در حال پرواز کردن به آسمان است و عنقریب است که از جو کره زمین هم خارج شود، «فیلمنت»ی ها هم با خودشان می گویند: «ما چرا از قافله عقب بمانیم، حالا که هر کی هرکیه، خب ما هم قیمت اشتراکمونو می بریم بالا، هر کسی هم حرف زد می گیم بنزین گرون شده ما هم مجبور شدیم قیمت اشتراکمونو ببریم بالا» حالا اینکه گران شدن بنزین (اصلا مگر اخیرا بنزین گران شده؟) چه ربطی به اشتراک پلتفرم دارد کسی در جریانش نیست. بگذریم؛ خب زورشان زیاد است
دیگر، گران می کنند قیمت محصولشان را، حتی اگه محصولشان مجازی باشد و نشود آن را لمس کرد. همین دیروز بود که درباره گرانی بلیت کنسرتهای جزیره کیش گزارشی را منتشر کردیم، هنوز 24 ساعت هم از انتشار آن مطلب نگذشته، حالا امروز مطلبی راجع به گران شدن حق اشتراک پلفترم «فیلمنت» را به رشته تحریر در می آوریم، بی شک به زودی پلتفرم های دیگر هم دست به اقدام و عمل می زنند و حق اشتراک خود را گران می کنند. اینکه گرانی و تورم در جامعه وجود دارد و بالاخره به دلیل بیماری های اقتصادی هر از گاهی قیمت محصولات بالا می رود یک بخش ماجراست که شاید در شرایط کنونی که اقتصاددانان کاربلد به کار گرفته نمی شوند و از دانششان استفاده نمی شود گریزی از آن نباشد، اما بخش دیگر ماجرا مربوط به گران شدنی ست که واقعا دلیلی برایش وجود ندارد و اگر کنکاش درباره اش انجام دهی، متوجه می شوی که مانند حبابی ست که پر از هیچ است و هیچ دلیلی برای وجود آن وجود ندارد، این یعنی ما خودمانیم که در برخی موارد بی دلیل باعث افزایش قیمت کالاها می شویم. حال یا با بالا بردن فِیک قیمت محصولاتمان و یا با خرید از اجناسی که بی دلیل گران شده اند، دیده اید که وقتی قیمت یک کالا گران می شود مردم به خیال اینکه دو روز بعد قحطی خواهد آمد هجوم می برند به سمت مغازه ها و هرچه از آن کالا که قیمتش گران شده می خرند و انبار می کنند؟ در حالیکه باید برعکس رفتار کنند، یعنی باید آن محصول که قیمتش گران شده را نخرند تا فروشنده یا تولیدکننده محصول، قیمت کالایش را دوباره کم کند. از این هم بگذریم، متاسفانه مسائل اقتصادی آنقدر روی مسائل فرهنگی تاثیر گذاشته که صفحات فرهنگی شده پر از مطالب اقتصادی، اینهم از نتایج تصمیم گیری های اشتباه مسئولان است. شاید باید در این حال و اوضاع دعا کنیم که کسی پیدا شود کلا درِ پلتفرم ها را ببندد و دیگر اجازه فعالیت به آنها ندهد چرا که حال که آنها به فکر مردم نیستند چرا مردم باید به فکر آنان باشند؟
اما حال که از شبکه نمایش خانگی گفتیم و از پلتفرم ها و از
برنامه هایی مانند «یازده» و «جوکر» که باعث می شوند گردانندگان این


پلتفرم ها بی دلیل حق اشتراک شان را بالا ببرند و در مقابل هر پرسشی مبنی بر چرایی انجام این کار دلایل خودشان را بیاورند، بد نیست از کانال های تلگرامی هم سخن به میان آوریم که با اینکه تلگرام فیلتر است و مردم برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر از طریق این اپلیکیشن مجبور به استفاده از فیلتر شکن هستند،
می توانند در این شرایط سخت و طاقت فرسا این امکان را برای مردم
به وجود بیاورند که به ساده ترین شکل ممکن برنامه هایی که برای تماشای آنها باید پول پرداخت کرد را به صورت مجانی یا با کمترین هزینه نظاره گر باشند. شاید بگوئید دارید هیزم به اجاق قاچاقچیان محصولات فرهنگی می ریزید، اما از شما می پرسیم، شما که خودتان جزئی از این مردم هستید، در این شرایط که بیش از دو سال است کرونا دمار از روزگار مردم درآورده، عده زیادی از کار بیکار شده اند و عملا درآمد خود را از دست داده اند و آنها هم که اندک درآمدی دارند، آنچه به دست می آورند را با تورم افسارگسیخته در کسری از ثانیه از دست می دهند و نمی توانند از پس مخارج سنگین زندگی برآیند و از سویی هیچ خوراک روحی و روانی ندارند و تلویزیون هم که حاضر نیست برنامه های مفید و مفرح برایشان پخش کند و شبکه نمایش خانگی هم که تصمیم گرفته جور تلویزیون را بکشد مدام قیمت محصولات خود (حق اشتراک) را بالا و بالا و بالاتر می برد، واقعا مردم چه اقدامی باید انجام دهند؟ یا باید به سمت تماشای ماهواره بروند و برنامه های آن را نگاه کنند که هزار و یک کانال دارد و هر سلیقه ای را جوابگوست و یا باید به سمت دانلود غیرقانونی برنامه ها، فیلم ها و سریال هایی بروند که در کانال های تلگرامی با کیفیت های مختلف به وفور یافت می شوند. شما راه دیگری بلدید؟ وقتی همه راه ها بسته است و همه راه ها به سمت خارج شدن بی رویه پول از جیب مخاطب (بخوانید مردم) منتهی می شود، چه باید کرد؟ همین چند روز پیش گزارشی را درباره «فیلم تئاترها» منتشر کردیم و در آن گزارش درباره نمایشی تحت عنوان «اولیور توئیست» نوشتیم که در سال 1396 روی صحنه رفته بود و آن زمان قیمت بلیتش آنقدر گران بود که در جامعه به عنوان نمایش لاکچری شناخته می شد. در گزارش مذکور از انتشار «فیلم تئاترها» استقبال کردیم و آن را امری پسندیده دانستیم، اما پرسش اینجاست که چرا مردم باید بابت نمایشی که 5 سال پیش روی صحنه رفته و انصافا از فروش خوبی هم برخوردار شده و منفعت اقتصادی خاصی را که مدنظر کارگردان و تهیه کننده اش بوده به دست آورده، پول قابل توجهی را پرداخت کنند؟ ما نمی گوییم فیلم تئاتر «اولیور توئیست» و نمایش هایی نظیر آن را به صورت کاملا مجانی در اختیار مردم بگذارید، اما آیا اینکه هر روز شاهد این باشیم که حق اشتراک یک پلتفرم بالا برود و فردا حق اشتراک پلتفرم بعدی و ... مفهومش این نیست که ما داریم از آب گل آلود ماهی خودمان را صید می کنیم؟ نمایش 5 سال پیش با N تومان هزینه روی صحنه رفته و به فروشی معادل 1+1+1+N رسیده است. از آن زمان تا کنون «فیلم تئاتر» این نمایش در کمد کارگردان بوده و او و سازندگان این نمایش هیچ هزینه ای نکرده اند اما امروز پس از 5 سال مخاطب باید برای تماشای آن نمایش پولی را پرداخت کند که با تورم امروز محاسبه شده و تازه باید بابت افزایش حق اشتراک یک پلتفرم، هزینه بیشتری را نیز پرداخت کند. آنچه بیان کردیم یک مثال بود که می توان آن را به بقیه محصولات تصویری و بقیه پلتفرم ها تعمیم داد. اینکه چرا چنین اتفاقی می افتد را کسی نمی داند، اما اینکه چرا رخ دادن چنین اتفاقاتی ادامه می یابد واقعا پرسش مهمی ست که مسئولان مربوطه باید پاسخش را بدهند. اگر قرار باشد تمهیدی برای این ماجرا (حداقل در حوزه فرهنگ و هنر) اندیشیده نشود، دیری نخواهد پایید که جامعه به مرحله ای خواهد رسید که مردم برای تماشای یک فیلم سینمایی مجبور باشند یک سوم درآمدشان را هزینه کنند، به عقیده شما آیا چنین مسئله ای عقلانی به نظر می آید؟ یا قرار است مسئولان در واکنش به این پرسش، پاسخی شبیه به اینکه (این مسئله در همه جای دنیا همین شکلی ست) بدهند؟ تجربه که نشان داده که هر گاه مسئولی با پرسش هایی از این دست مواجه شده از پاسخ هایی شبیه آنچه در داخل پرانتز بیان شده استفاده کرده،
بی آنکه به این موضوع توجه کند که اگر در سایر نقاط دنیا هزینه ها اینگونه محاسبه می شوند، درآمدها اینگونه محاسبه نمی شوند. در سایر کشورها سطح درآمد آنقدر بالاست که مردم به راحتی دست در جیبشان می کنند و پول خرج می کنند، بی آنکه واهمه تمام شدن پولشان را داشته باشند، این در حالیست که در کشور ما مردم وقتی می خواهند یک نان بربری ساده بخرند تا آن را به عنوان شام با اهل خانواده خودشان بخورند، هزار بار حساب و کتاب می کنند که چقدر از پولی در جیبشان بوده کم شده است؟ آیا با خرید این قرص نان می توانند امیدوار باشند که دخل و خرجشان تا آخر ماه با هم همخوانی خواهد داشت؟ حال تصور کنید مردم چنین جامعه ای
با چنین درآمد و هزینه ای بخواهند پول حق اشتراک یک پلتفرم که محصولات فرهنگی تولید می کند را پرداخت کنند، تازه اگر هم بتوانند خودشان را راضی به پرداخت این هزینه ها کنند دم درگاه پرداخت تازه متوجه می شوند که قیمت حق اشتراک بالا رفته است، بِینی و بِینُ الله اگر شما باشید با خودتان نمی گویید: «اینو کجای دلم بذارم؟» خب در ذهن مردم چیزی تحت عنوان حافظه وجود دارد، آنها یادشان نرفته که یک زمانی یک شیخی آمد و گفت: «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد می کنیم که مردم اصلا نیازی به 45500 تومان یارانه دولت نداشته باشند» اما حالا می بینند که برای خرید یک شانه تخم مرغ باید 43000 تومان پول بدهند (تازه قیمتش ارزان شده به این رقم رسیده) حال شما بخوان حدیث مفصل از این مجمل. قصه به درازا کشید، قرار بود درباره گران شدن حق اشتراک پلتفرم «فیلمنت» مطلب بنویسیم، دست آخر دیدیم که سر از تخم مرغ فروشی درآوردیم و دست در جیب کردیم و متوجه شدیم که پول خرید یک شانه تخم مرغ را نداریم و باید به چند دانه معمولی اش بسنده کنیم، با این تفسیر دوستان پلتفرمی که هر از گاه قیمت حق اشتراکشان را بالا می برند باید بدانند و آگاه باشند که کفگیر زندگی اقتصادی مردم به ته دیگ خورده و این یعنی به زودی خیلی ها رویشان را از توجه کردن به پلتفرم ها و استفاده قانونی و حلال محصولات فرهنگی ای که در این پلتفرم ها ارائه می شوند برمی گردانند و دیگر روی خوش به آنها نشان نمی دهند، آنهم در شرایطی که کانالهای تلگرامی و شبکه های بیشمار ماهواره مدتهای مدیدی ست که به این مخاطبان چراغ سبز نشان می دهند و آنها را به سمت خود فرا می خوانند تا با کمترین هزینه و بهترین کیفیت ها محصولاتی که بابت تماشایشان باید پول بدهند را مجانی به تماشا بنشینند. اینجاست که دوستان پلتفرمی باید بدانند که اگر چنین اتفاقی رخ دهد شبکه نمایش خانگی با ریزش بسیار زیاد مخاطبی مواجه خواهد شد و این یعنی دقیقا همان اتفاقی که از سالها پیش برای تلویزیون رخ داده، برای شبکه نمایش خانگی هم رخ خواهد داد. به قول شیخ اجل سعدی شیرازی:
«من آنچه شرط بلاغ بود با تو همی گفتم، تو خواه پند گیر خواه ملال»