آق‌قلعه؛ بدون طلاق، دخانیات و امکانات!

 اگر گذرتان به اردبیل افتاده‌باشد، بعید است سری به «سرعین» و آب‌گرم‌های معروفش نزده‌باشید. کسی هم که پایش به سرعین می‌رسد، حتما یادش می‌ماند محض کنجکاوی هم که شده، خودش را به روستایی برساند که روی تابلوی ورودی‌اش نوشته‌اند: «به روستای نمونه کشوری آق‌قلعه -بدون مواد مخدر، بدون دخانیات، بدون طلاق- خوش آمدید». اما اگر هنوز فرصت سفر به این دیار دست نداده، لابد حسن‌شهرت آق‌قلعه به گوش‌تان رسیده‌ که همه‌جا، در خبرگزاری‌ها و شبکه‌های اجتماعی، حرف از ویژگی‌های منحصربه‌فردش است. کافی است آق‌قلعه را در اینترنت جست‌وجو کنید تا فهرست بلندبالایی از مطالب مختلف در ستایش این روستا پیدا کنید که در همه‌شان هم تمرکز بر بدون طلاق و بدون دخانیات بودنش به‌چشم می‌خورد. اما واقعیت آق‌قلعه چیست؟ چند درصد از مانور دادن روی ویژگی‌هایش، تبلیغ است و چقدرش واقعیت دارد؟ آق‌قلعه چطور توانسته چنین موقعیتی به‌دست بیاورد و آیا زندگی در این روستا به آن‌چه خبرگزاری‌ها درباره‌اش می‌گویند، محدود می‌شود؟ چند نفر از اهالی آق‌قلعه به این سوالات جواب می‌دهند.
گپی با یکی از ساکنان آق‌قلعه درباره ویژگی‌های منحصربه‌فرد این روستا و میزان بهره‌اش از امکانات زندگی
مردمی نجیب هستیم و متنفر از دود و دم

«سهیل قفقازی»، 30ساله است و متأهل؛ کارشناسی دبیری ادبیات و حقوق دارد ولی کارش کشاورزی است. در توضیح بی‌ارتباط بودن  تحصیلات و شغل اش می‌گویدکه امیدوار بوده‌است که بالاخره جایی کاری پیدا کند ولی چون از استخدام خبری نبوده‌، به کشاورزی روی آورده‌است. سهیل درباره جنبه‌های واقعی زندگی در آق‌قلعه به‌دور از تبلیغات رسانه‌ای توضیح می‌دهد.
  ماجرای بدون دخانیات بودن آق‌قلعه چیست؟
در روستای ما مردم از دخانیات، مشروبات الکلی و مواد مخدر مبرا هستند اما نه به‌صورت دستوری بلکه کاملا خودجوش. از وقتی یادم می‌آید وضع به‌ همین منوال بوده‌‌است. ما در آق‌قلعه بقالی نداریم و بارها پیش آمده که وقتی در محفل‌های‌مان راجع به راه‌اندازی سوپرمارکت حرف می‌زنیم، همه متفق‌القول می‌گویند شرطش این است که سیگار فروختن در آن ممنوع باشد. مردم این‌جا قلباً از دود و دم بدشان می‌آید.
  بدون سوپرمارکت مایحتاج‌تان را از کجا تهیه می‌کنید؟
دوره‌گردهایی هستند که با خودرو به روستا می‌آیند و از آن‌ها خرید می‌کنیم. گاهی هم به روستاها و شهرهای اطراف یا سوپرمارکتی می‌رویم که در پمپ‌بنزینی در یک کیلومتری روستا قرار دارد. البته قبلا یک بقالی داشتیم اما چون صاحب اش برای زندگی به سرعین رفت، تعطیل شد. حالا دیگر شرایط فراهم نیست؛ بعضی‌ها می‌گویند سوپر زدن در روستا به‌صرفه نیست و بعضی‌های دیگر به این کار مایل‌اند اما سرمایه اولیه‌اش را ندارند.
 وضعیت روستا ازنظر دیگر امکانات زندگی چطور است؟
امکانات خاصی نداریم؛ یک مسجد، یک مدرسه ابتدایی و یک نانوایی همه امکانات ماست. بچه‌ها برای مقطع راهنمایی و دبیرستان باید به روستای «قشقلاق» بروند و برای درس خواندن در دانشگاه، بین سرعین و اردبیل انتخاب می‌کنند اما انتخاب آسانی نیست. برای آن‌که خودشان را به شهر برسانند، باید روزی دست‌کم 30هزار تومان کرایه خودرو بدهند. زمستان‌ها این‌جا بسیار سرد و جاده راهبندان می‌شود به‌طوری که برای بیرون رفتن از روستا ماشین گیر نمی‌آید. با این وضع و با توجه به شرایط مالی اهالی، بیشتر بچه‌ها ترجیح می‌دهند مشغول کشاورزی و دامداری شوند. ما در آق‌قلعه مرکز بهداشت هم نداریم.
 با این وصف ،جوان‌ها در روستا می‌مانند یا به شهر مهاجرت می‌کنند؟
نه‌تنها در روستا که در شهر هم ازنظر کاری افق روشنی وجود ندارد. جوان تحصیل‌کرده با هزار امید و آرزو می‌رود شهر، با پول فروش گاو و گوسفندهای پدرش مستأجر می‌شود و بعد از مدتی دست ‌از پا درازتر برمی‌گردد به روستا. خب این‌جا هم زندگی ثبات ندارد. یک‌روز خشکسالی است؛ یک‌روز سرما می‌زند به محصولات کشاورزی، یک‌روز دام‌هایت از مریضی می‌میرند.
  فشارهای اقتصادی، چطور حریف زندگی مشترک جوان‌ها نشده و آق‌قلعه بدون طلاق باقی مانده‌است؟
ما مردم قانعی داریم که با هم مدارا می‌کنند. این را فقط من نمی‌گویم، از مردم شهرها و روستاهای اطراف هم اگر بپرسید، اهالی آق‌قلعه را به نجابت، آرام بودن و سربه‌زیری می‌شناسند. زن‌وشوهرها هم با هم کنار می‌آیند و مشکلات‌شان را با گفت‌وگو و کمک گرفتن از ریش‌سفیدها حل می‌کنند. ازطرفی شما می‌دانید که طلاق و خیانت از دلایل اصلی طلاق است. در آق‌قلعه، همان‌طور که گفتم، از اعتیاد خبری نیست. خیانت هم در روستای ما وجود ندارد چون هم مردم نجیبی داریم و هم این‌جا همه یکدیگر را می‌شناسند.
  قبیح بودن طلاق در روستای شما باعث فشار اجتماعی نمی‌شود؟ شاید کسانی قصد جدایی داشته‌باشند ولی به‌دلیل شهرت روستا به بدون طلاق بودن و حرف مردم، به‌ زندگی مشترک‌شان ادامه بدهند.
کسی که در زندگی به جایی برسد که طلاق تنها راهکارش باشد، از حرف و نگاه مردم نمی‌ترسد. مسئله، بیشتر به ویژگی‌های شخصیتی مردم برمی‌گردد تا فشار اجتماعی. به‌علاوه معمولا در همه روستاها آمار طلاق نسبت به شهرها کمتر است.
  یکی دیگر از دلایل شهرت آق‌قلعه ادعایی است که گفته می‌شود در این روستا هیچ بیکاری وجود ندارد. کمی هم در این‌باره توضیح بدهید.
در هیچ روستایی کسی بیکار نمی‌ماند؛ یکی می‌رود دنبال گاو و گوسفند. یکی کشاورزی می‌کند و یکی به مرغ‌ها دان می‌دهد. مانور دادن روی این موضوع به‌نظرم جنبه شعاری و تبلیغاتی دارد. من که دوتا مدرک کارشناسی دارم و کشاورزی و دامداری می‌کنم، ازنظر خودم بیکار محسوب می‌شوم چون نه گوسفند ربطی به حقوق دارد و نه گندم به ادبیات.
  ما توقع داریم وقتی توجهات به چیزی جلب می‌شود، عایدی هم به‌همراه داشته‌باشد. شما شهرت روستای‌تان و بی‌امکاناتی‌اش را چطور توضیح می‌دهید؟
این موضوع هم برمی‌گردد به رویکرد شعاری داشتن به همه‌چیز؛ مدام تأکید می‌شود که آق‌قلعه روستای بدون اعتیاد و بدون طلاق است اما درنهایت این تشویق‌ها حاصلی برای مردم ندارد. این‌جا جوان‌ها هیچ تفریحی ندارند. آق‌قلعه قبلا قطب تولید سیب‌زمینی بود اما الان به‌دلیل کم‌آبی، محصول بسیار کم و زندگی مردم مشکل شده‌است. کمبودها به روستای ما هم محدود نمی‌شود. سرعین که یک شهر گردشگری است و بعد از مشهد از نظر تعداد هتل‌ دومین رتبه را در کشور دارد، یک بیمارستان ندارد.
 
یکی از اهالی آق‌قلعه توضیح می‌دهد که چرا طلاق و دخانیات
 در این روستا کم است؟
نقش پررنگ ریش‌سفیدها
در زندگی مردم روستا

«فیروزه اخوان»، 50ساله است و خانه‌دار. خانم اخوان تحلیل اش را درباره حسن‌شهرت آق‌قلعه به بدون طلاق و دخانیات بودن، این‌طور بیان می‌کند: «مردم دهات ما از قدیم به ریش‌سفیدها خیلی اهمیت می‌‎دادند و حرف آن‌ها برای همه حجت است. درباره نبود دخانیات در روستا هم حرف بزرگ‌ترها تأثیرگذار بوده‌است؛ البته من نمی‌گویم هیچ‌کس در آق‌قلعه سیگار نمی‌کشد اما در جمع این کار را نمی‌کنند که ریش‌سفیدها ناراحت نشوند و برای جوان‌ترها بدآموزی نداشته‌باشد». تأثیر ریش‌سفیدها بر طلاق، از جنبه پادرمیانی برای حل مشکلات زوجین است. خانم اخوان می‌گوید: «خب نمی‌شود گفت تا حالا هیچ طلاقی در آق‌قلعه نداشتیم. زوج‌های انگشت‌شماری بوده‌اند که از هم جدا شدند ولی در همه‌شان یکی از طرفین، از بیرون روستا بوده‌است. خب ما هم از دهات‌های دیگر عروس می‌آوریم و هم به ده‌های دیگر عروس می‌دهیم و به‌ندرت پیش می‌آید که این زوج‌ها از هم جدا شوند ولی در زوج‌هایی که هردوی‌شان مال آق‌قلعه‌اند، طلاق نداریم. دلیل اش هم این است که ما درباره هم شناخت کاملی داریم. دختر و پسر از یک طبقه‌اند. شرایط خانوادگی و فرهنگی مشابهی دارند وبه اصطلاح هم‌کفو هستند. اگر هم مشکلی در زندگی‌شان پیش بیاید، ریش‌سفیدها پادرمیانی می‌کنند. به‌علاوه ما ازدواج را آسان می‌گیریم و برای داماد شرایط بلندبالایی تعیین نمی‌کنیم. مهریه دخترها بیشتر 14سکه به‌نیت 14معصوم است و به تازگی بعضی‌ها 150سکه تعیین می‌کنند اما رسم خانه و ماشین دادن نداریم». بدون طلاق بودن آق‌قلعه، وجوه پنهانی هم دارد که از چشم خیلی‌ها دور مانده‌است و در مطالب تبلیغی درباره این روستا حرفی از آن زده نمی‌شود. خانم اخوان ادامه می‌دهد: «خیلی‌ها اگر در زندگی‌شان مشکلی داشته‌باشند، به‌خاطر بچه‌های‌شان می‌مانند که زیر دست پدر/مادرخوانده بزرگ نشود. همان تک‌وتوک افرادی که جدا شده‌اند هم با کس دیگری ازدواج نکرده‌اند چون همه همدیگر را می‌شناسند و می‌گویند اگر این آدم از فلانی جدا شد، به من هم وفا نمی‌کند».


 
یکی از جوانان آق‌قلعه می‌گوید نبود امکانات و فراهم نبودن بستر کار باعث مهاجرت جوانان
 از روستا می‌شود
برخوردار از فرهنگ غنی
 محروم از حقوق ابتدایی

«عرفان اعلایی‌پور»، 21ساله است و حقوق می‌خواند. عرفان، بر بدون دخانیات و طلاق بودن آق‌قلعه صحه می‌گذارد ولی می‌گوید که  شهرت روستا برای اهالی امکانات و امتیازی به‌دنبال نداشته‌است: «روستای ما از نظر امکانات فقیر است. وضعیت اینترنت آن‌قدر بد است که موقع امتحانات مجازی باید به سرعین یا اردبیل برویم. برای ورزش و تفریح کردن هم همین‌طور چون در آق‌قلعه سالن ورزشی نداریم. مدت‌ها پیش تصمیم گرفتند روستا را آسفالت کنند ولی فقط نصف اش آسفالت شد و بقیه را رها کردند به امان خدا. بعد از زلزله اردبیل به چند خانوار تلفن ثابت دادند اما از آن موقع تا حالا که این‌همه جمعیت به روستا اضافه شده‌است، هیچ خبری از خط تلفن جدید نیست. بارها نامه نوشته‌ایم و حتی از مخابرات استان پیگیری کرده‌ایم ولی بی‌نتیجه؛ می‌گویند کابل نداریم! روستای ما طبیعت فوق‌العاده‌ای دارد و گردشگر هم زیاد می‌آید اما رویش سرمایه‌گذاری نمی‌شود. تلفن همراه خیلی جاها آنتن نمی‌دهد، اقامتگاه نداریم، خب مسافران در آق‌قلعه نمی‌مانند و فقط برای گشتن به این‌جا می‌آیند. همه این‌ها درحالی است که روستای ما خیلی شناخته‌شده است. در تلویزیون چندبار گزارش آق‌قلعه را پخش کرده‌اند ولی تا حالا پیش نیامده‌است که مسئولان بگویند حالا که چنین روستایی هست، سری به آن بزنیم و ببینیم کمبودی و مشکلی هم دارد یا خیر». نکته‌ای که عرفان به آن اشاره می‌کند، در حرف‌های سهیل هم بسیار پررنگ بود. همه تأکیدها روی آق‌قلعه به تعریف و تمجید از آن محدود می‌شود و کسی درباره چند و چون زندگی در این روستا حرفی نمی‌زند. عرفان می‌گوید: «من شخصا روستا را به‌دلیل طبیعت بکر و فرهنگ غنی‌اش به شهر ترجیح می‌دهم اما لازم است که ازنظر امکانات به آق‌قلعه توجه شود. خیلی از جوان‌های تحصیل‌کرده از آق‌قلعه مهاجرت می‌کنند. من هم بعد از تمام شدن درسم در روستا شرایط کاری ندارم و باید به شهر بروم».