انگلیس و غلط زیادی

روزی جرج فردریک ارنست یا همان جرج پنجم پادشاه بریتانیا که در سال‌های میانی ۱۹۲۰ میلادی به گمان خود در اوج قدرت بود و بر بخش‌های زیادی از مناطق جهان تسلط داشت، خدمتکار مخصوص خود را صدا زد و گفت این غلط زیادی چه بوده که تو کرده‌ای؟ خدمتکار که ادبیات انگلیسی را به درستی آموخته بود و همچون شاهان بریتانیا آداب کاخ نشینی و مراودات کلامی آن‌ها را می‌دانست، گفت: قربان درست است که من چنین خبطی را مرتکب شده ام، ولی رسم شاهان همواره این بوده که از ضمیر جمع استفاده می‌کنند. پادشاه با این تذکر خدمتکار، رسوم گذشتگان خود را به یاد آورد و با تکان دادن سر، تذکر خدمتکار را تأیید کرد و گفت: منظورم این بود که ما غلط زیادی کردیم!
با مراجعه با واکنش مقامات انگلیسی پس از شلیک موشک‌های سپاه پاسداران در رزمایش پیامبر اعظم ۱۷ که در نوع خود، هم از لحاظ نوع موشک‌ها و هم موفقیت آن‌ها در اصابت به همه هدف‌های طراحی شده، این چندمین بار است که مقامات انگلیس نسبت به اقدامات جمهوری اسلامی غلط زیادی می‌کنند و با همین ذهنیت است که هر از گاهی تلاش دارند با اقدامی یا سخنی، مسئولان و نیرو‌های مسلح ایران را مورد ارزیابی قرار دهند تا ببینند جمهوری اسلامی در چه مرحله از آمادگی قرار دارد. یک بار با ورود به آب‌های سرزمینی ایران واکنش جمهوری اسلامی را نسبت به این ورود غیر قانونی تست می‌کنند و با دستگیری سربازان خود به دست نیرو‌های سپاه و تحقیر حاصل از این رفتار، به دنبال واسطه برای آزادی سربازان خود بر می‌آیند و دیگر روز، با توقیف یک نفتکش آن هم در خارج از حوزه نفوذ جمهوری اسلامی در جبل‌الطارق به دنبال قدرت نمایی و ایجاد فشار به ایران برمی آیند که در مقابل با توقیف نفتکش خود مواجه و ناچار به آزادی نفتکش ایرانی شده و واژه غلط کردیم «جرج پنجم» پادشاه خود را پس از یک قرن، بار دیگر تکرار می‌کنند.
انگلیسی‌ها دچار خطای راهبردی شده‌اند و تصور می‌کنند با خروج امریکا از منطقه، این آن‌ها هستند که می‌توانند مدیریت منطقه را به دست بگیرند. چند ماهی است خبر خروج اجباری امریکا از غرب آسیا بر سر زبان‌ها است. خروج خفت بار از افغانستان و اخیراً خروج اجباری شان از عراق در صدر اخبار است؛ بنابراین در این شرایط، این سؤال‌ها مطرح است که آیا امریکا واقعاً از غرب آسیا خارج خواهد شد. آیا جایگزینی برای استمرار حضور کشوری دیگر در منطقه متصور است.
اکنون که امریکا در مخمصه ماندن و رفتن از منطقه درمانده است و چاره‌ای جز اسباب‌کشی و کوچ اجباری از غرب آسیا ندارد، انگلیسی‌ها به طمع افتاده‌اند که می‌توانند خود را جایگزین امریکا کرده و بار دیگر حضور یک قرن پیش خود را در این منطقه تکرار کنند. دلیل این طمع را شاید بتوان در اعتمادی دانست که امریکایی‌ها نسبت به آن‌ها دارند و فکر می‌کنند انگلیسی‌ها جایگزین مناسبی برای آن‌ها در منطقه خواهند بود. نگرانی شدید صهیونیست‌ها از خلأ عدم حضور امریکا در منطقه، خواب راحت را از صهیونیست‌ها ربوده است و رژیم صهیونیستی تصور می‌کند با وصل شدن به ریسمان پوسیده این روباه پیر، چند صباحی می‌تواند به حیات ذلت بار خود ادامه دهد. نمایش صهیونیستی معامله قرن برای عادی‌سازی روابط چند کشور کوچک با رژیم صهیونیستی با چراغ سبز امریکا و صحنه گردانی انگلیس برای تضمین امنیت این رژیم و موج‌سواری جوکر‌ها و آشوب‌سازی در کشور‌های مقاومت از جمله سناریو‌هایی بودکه در دو سال اخیر در قالب یک پروژه، از سوی مثلث شوم امریکا- انگلیس و رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا دنبال می‌شود؛ بنابراین، تنها گزینه قابل اتکایی که امریکایی‌ها به رغم برخی نگاه‌های انحصارطلبی در مباحث اقتصادی و راهزنی مالی از کشور‌های عربی دارند، این است که بخش مهمی از پایداری هژمونیک و سلطه غربی در منطقه و به چالش کشیدن کشور‌های مستقل یا جبهه مقاومت را به انگلیس واگذار کنند. یعنی کشوری که عمدتاً بر حوزه‌های جنگ نرم متکی است، چراکه امریکایی‌ها می‌دانند ابزار جنگ نرم در این مقطع بیش از هر زمان دیگری در این منطقه کارایی دارد.
اگرچه انگلیسی‌ها در برخی نقاط غرب آسیا از گذشته تاکنون، دارای پایگاه نظامی بوده اند، اما نقش مؤثرتر آن‌ها را باید در بخش جنگ نرم، جنگ رسانه‌ای، جنگ اطلاعاتی و امنیتی متمرکز دانست. این بدان مفهوم است که از این پس، انگلیسی‌ها را باید در فاز جدید تحولات کلان منطقه‌ای از قبیل افزایش رخداد‌های تروریستی، تخریب، کودتا و دیگر اقدامات مرموزانه که آن‌ها در این بخش‌ها ید طولایی دارند، دید. در عین حال، انگلیسی‌ها باید بدانند تحولات قرون ۱۸ تا ۲۰ دیگر قابل بازگشت در منطقه نخواهد بود و هژمونی آن‌ها هیچ‌گاه برنخواهدگشت. آن موقع که انگلیس در منطقه غرب آسیا سلطه و هژمون داشت، نه خبری از سپاه پاسداران و نیرو‌های مسلح آماده ایران بود، نه جبهه مقاومتی از حزب‌الله لبنان شکل گرفته بود، نه حشدالشعبی عراقی که دارد امریکا را مجبور به اخراج می‌کند، نه انصارالله یمنی که با دست خالی جنگ تحمیلی سعودی‌ها را شش سال است مدیریت می‌کند و امروز با موشک‌های خود ریاض و دبی را تهدید می‌کند و نه حماس و جهادی که در فلسطین اشغالی خواب را بر صهیونیست‌ها حرام کرده است؛ بنابراین مقامات انگلیسی امروز باید بیش از پادشان گذشته خود واژه غلط کردن را با هر سخن گرافه ای، صرف کنند و فراموش نکنند که از ادبیات قلدر مآبانه آن‌ها حداقل بیش از نیم قرن است که گذشته است.