7 دی 57؛ میثاق مردم مشهد با آرمان «استاد نجات‌اللهی»

جواد نوائیان رودسری – همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد؛ از دوم دی‌ماه سال 1357 که آغاز تحصن دانشگاهیان در ساختمان مرکزی وزارت علوم بود، سه روز می‌گذشت. قرار بود بعدازظهر روز پنجم دی، مهندس کامران نجات‌اللهی، استاد دانشگاه پلی‌تکنیک (امیرکبیر) که یکی از اعضای اصلی هسته مرکزی تحصن بود، برای استادان و دانشگاهیان سخنرانی کند. او فقط 24 سال داشت؛ یک جوان تحصیل‌کرده که مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه پلی‌تکنیک دریافت کرده‌بود. نجات‌اللهی درِ رو به بالکن را در طبقه ششم بازکرد تا بتواند از فضای آن برای سخنرانی استفاده کند؛ اما هنوز کلمه‌ای بر زبان نیاورده‌بود که صدای شلیک گلوله در فضا پیچید و بعد از آن، او بلافاصله به روی زمین افتاد. استادان حاضر در اتاق، به سرعت کامران نجات‌اللهی را به بیمارستان آبان منتقل کردند؛ اما دیگر کار از کار گذشته‌بود؛ مهندس و استاد جوان دانشگاه پلی‌تکنیک، به شهادت رسید و این رویداد، سرآغاز یک اعتراض گسترده و سراسری شد؛ اعتراضی که دانشگاهیان را با قاطعیت بیشتری به مصاف با طاغوت کشاند. راهی که نجات‌اللهی تا شهادت پیمود استاد شهید کامران نجات‌اللهی در سال 1333ش، در شهر بیجار متولد شد. به دلیل شغل پدرش، دوره ابتدایی را در شهرهای مختلف سپری کرد، اما در دوره دبیرستان، وارد مدرسه دارالفنون، یادگار میرزاتقی‌خان امیرکبیر شد و پس از پایان دوره متوسطه، به تحصیل در رشته عمرانِ دانشگاه علم و صنعت پرداخت و سپس، مدرک کارشناسی ارشد خود را در این رشته، از دانشگاه پلی‌تکنیک (امیرکبیر امروزی) گرفت و چنان‌که گفتیم، به تدریس در همین دانشگاه مشغول شد. اما این‌که او چگونه به عنوان یکی از اعضای هسته مرکزی استادان انقلابی به فعالیت پرداخت، به ماجرای روز 28 آذر سال 1357 بازمی‌گردد؛ روزی که به دلیل شرایط امنیتی ایجادشده از سوی رژیم شاه، نظامیان فضای دانشگاه تهران و اطراف آن را تحت کنترل داشتند و دربرابر اعتراض استادان به این وضعیت، دست به خشونت افسارگسیخته زدند. این اعتراضات ابتدا در محیط دانشگاه تهران و بعد از آن، در ساختمان اصلی وزارت علوم، واقع در خیابان «ویلا» پی گرفته شد. استادانی که خودشان را به طبقه ششم ساختمان وزارت علوم رسانده و متحصن شده بودند، دو درخواست واضح و روشن داشتند: اول؛ بازشدن درهای دانشگاه‌ها به روی کلیه دانشگاهیان، اعم از دانشجو، کارمند و استاد و دوم؛ تخلیه فوری محوطه دانشگاه و اطراف آن از کلیه نیروهای نظامی، پلیس و عُمّال اختناق و سرکوب. با این حال، رژیم شاه به این درخواست وقعی نگذاشت و تحصن به شکلی جدی‌تر ادامه پیدا کرد و درنهایت، ساعت 14:30 روز پنجم دی‌ماه، به شهادت استاد کامران نجات‌اللهی منجر شد؛ استادی که یکی از اصلی‌ترین افراد فعال در تحصن محسوب می‌شد و مخالفتش را با رژیم علنی کرده‌بود. نیمه‌شب بعد از شهادت استاد نجات‌اللهی، مأموران با حمله به تحصن استادان در ساختمان وزارت علوم، 68 نفر را دستگیر و به یکی از پادگان‌های اطراف تهران منتقل کردند. چنین به نظر می‌رسید که کار تحصن استادان دانشگاه که تبعات سنگینی برای رژیم شاه، آن هم در بحبوحه اعتصاب کارمندان شرکت نفت داشت، پایان یافته‌است؛ اما درواقع این آغاز یک قیام بزرگ‌تر و علنی‌تر بود. فریاد خونخواهی بلند می‌شود صبح روز بعد، یعنی ششم دی‌ماه، خبر شهادت استاد نجات‌اللهی، خیلی‌ها را به خیابان کشاند. رژیم که از این مسئله واهمه داشت، دست به اقداماتی زد. دکتر حسن غفوری‌فرد، یکی از شاهدان وقایع آن روز، در خاطراتش می‌گوید: «در مراسم تشییع جنازه شهید نجات‌اللهی، یک راهپیمایی بسیار عظیمی برگزار شد که از راهپیمایی‌های به‌یادماندنی آن دوران است. بعد از تیرخوردن نجات‌اللهی، ابتدا ایشان را به بیمارستان آبان که نزدیک ساختمان وزارت علوم بود، بردند. وی در همان‌جا به شهادت رسید. بعد از آن برای رد گم کردن، جنازه ایشان را شبانه به بیمارستان امام خمینی بردند. چون رژیم به شدت نگران [حضور گسترده مردم در تشییع] جنازه‌ ایشان بود، تمام اقدامات را برای جلوگیری از تشییع انجام داد. انتقال جنازه به بیمارستان امام خمینی که از مرکز شهر دور بود، یکی از این اقدامات بود. در بیمارستان هم برای این‌که جنازه شناخته نشود، جسد را به یکی از کلاس‌های بیمارستان برده و زیر صندلی مخفی کرده بودند، ولی افرادی آن را شناخته بودند. فردای آن روز جمعیت بسیار عظیمی در اطراف بیمارستان امام خمینی تجمع کرد. رژیم مصمم بود اجازه تشییع جنازه را ندهد، ولی مردم به تشییع جنازه و راهپیمایی مصمم بودند. نزدیکی‌های ظهر مراسم تشییع شروع شد. تمام مسیر بین بیمارستان امام خمینی تا میدان انقلاب، مملو از جمعیتی بود که شعار می‌دادند. آن هم شعار‌هایی که مستقیماً علیه شاه بود. وقتی جنازه به جلوی میدان انقلاب رسید، رژیم فهمید که نمی‌تواند جمعیت را کنترل کند و امکان گرفتن جنازه از جمعیت وجود ندارد، به همین خاطر تیراندازی شروع شد و تعدادی هم، همان‌جا شهید شدند.» درگیری میان مردم و نیروهای شاه در آن روز، یکی از سنگین‌ترین درگیری‌های تاریخ انقلاب محسوب می‌شود؛ جمعیت به شدت خشمگین بود و حاضر نشد صحنه را ترک کند. شروع تیراندازی به مراسم تشییع پیکر شهید نجات‌اللهی، باعث مصمم‌تر شدن مردم شد. حدود 250 نفر در این هجوم، به شهادت رسیدند و 120 نفر هم زخمی شدند. با این حال، هدف راهپیمایان که تشییع پیکر استاد نجات‌اللهی بر دستانشان و رساندن آن به بهشت زهرا(س) بود، محقق شد. گزارش‌های ساواک از حضور ده‌ها هزار نفر در این راهپیمایی و حضور چهره‌های شاخص انقلاب، مانند مرحوم آیت‌ا... سیدمحمود طالقانی، پیشاپیش جمعیت خبر می‌دهد. واکنش  مردم مشهد  خبر شهادت استاد نجات‌اللهی و در پی آن، شهادت ده‌ها نفر از دانشگاهیان و مردمی که در مراسم تشییع پیکر وی حضور یافته بودند، باعث بروز خشم عمومی و افزایش نفرت مردم ایران از رژیم پهلوی شد. روز هفتم دی‌ماه سال 1357، هزاران نفر از مردم مشهد، با پرچم‌داری دانشگاهیان این شهر، دست به راهپیمایی گسترده از خیابان خسروی به سمت میدان شهدای فعلی زدند. تجمع هزاران‌نفری در میدان شهدا، با سخنرانی پرشور شهید هاشمی‌نژاد و محکوم‌کردن جنایت رژیم در به شهادت رساندن استاد نجات‌اللهی تکمیل شد. همزمان، صدها نفر از جوانان خشمگین مشهدی، به سمت راه‌آهن رفتند و بعد از شکستن عکس‌های شاه در محوطه ایستگاه، لوح یادبود وی را هم تخریب کردند. در تظاهرات گسترده روز هفتم دی، افزون بر استادان، دانشجویان و کارمندان دانشگاه فردوسی، پزشکان و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی نیز، حضور داشتند و بازارهای مشهد در اعتراض به جنایت رژیم در تهران و همدردی با انقلابیونِ در بند، تعطیل شد. این اعتراضات گسترده، مقدمه‌ای برای قیام بزرگ مردم مشهد در روزهای نهم و دهم دی‌ماه سال 1357 بود؛ قیام بزرگی که نقش مهمی در خاتمه دادن به حیات رژیم شاه در مشهد داشت.