فتنه‌گری، ناشی از نفاق بوده است

قراین تاریخی فتنه 88 چه بود؟ آیا می‌توان از آنچه در سال 88 بر کشور و نظام رفت، در تاریخ اسلام هم نشانه‌هایی یافت؟ راه مقابله با این وقایع چیست و مهم‌تر از همه این که، آیا وقوع چنین فتنه‌هایی در آینده نیز محتمل است؟ درباره این پرسش‌ها با محمدحسین رجبی دوانی گفت‌و‌گو کرده‌ایم. پاسخ‌های این استاد دانشگاه و تاریخ اسلام را می‌خوانید.
٭٭٭
می‌خواهیم بدانیم که ریشه‌ها و قراین تاریخی فتنه 88 در تاریخ اسلام چیست و اساساً چه فرایندهای تاریخی یا سیاسی است که به فتنه‌هایی مانند فتنه 88 منتهی می‌شود؟
سابقه تاریخی نشان می‌دهد هرگاه جریان حق و جبهه حقیقت به قدرت و حاکمیت رسیده‌اند، غیر از دشمنی‌هایی که جبهه کفر و شرک با این جریان دارد و در برابرش قد علم کرده و با آن به مبارزه برمی خیزد، در داخل نیز جریان‌های نفاق پدید می‌آیند که با حاکمیت حق به معارضه برمی‌خیزند. اساساً از دورانی که بشر تاریخ را تجربه کرده است، از زمانی که انبیای الهی به هدایت بشریت برخاستند، بویژه انبیایی که توانستند حکومتی تشکیل دهند، ما می‌بینیم که غیر از کافران، از داخل هم منافقانی مقابل آنان پدید می‌آیند.


در دوره رسالت پیغمبر اکرم(ص)، حضرت در یک سو با کفار و مشرکان در ستیز بود و مشرکان نمی‌خواستند بگذارند حکومت حق پا بگیرد، زیرا حیات و هستی خود را با قدرت یافتن حق در خطر نابودی می‌دیدند. اما از سوی دیگر در داخل هم می‌بینیم جریان نفاقی پدید می‌آید که به ظاهر مسلمان است و به ظاهر با پیغمبر(ص) همراه است، اما از موقعیت‌هایی برای ضربه زدن و از پا در آوردن حکومت اسلام و نابودی آن استفاده می‌کند.
وجه اشتراک فتنه88 با فتنه‌های تاریخی در اسلام که اشاره کردید در چیست؟
ما وجه اشتراک همه این دشمنی‌های داخلی و جریان‌های نفاق را می‌توانیم در این موارد ببینیم که اساساً منافقان زمانی مقابل جبهه حق پدید می‌آیند که با به قدرت رسیدن این جبهه، آنان یا منافعی که انتظار داشتند به آن برسند را از دست رفته می‌بینند و یا اینکه منافعی و موقعیتی داشتند که با حاکمیت جبهه حق از بین می‌رود. به تعبیر دیگر می‌توان گفت نفاق به خاطر از دست دادن موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پدید می‌آید، یا اینکه، جریان نفاق در پی رسیدن به این موقعیت‌ها بوده است، اما به خاطر حاکمیت حق این منافع را از دست رفته می‌بیند. لذا اگر در زمان پیغمبر(ص) جریان نفاق را می‌بینیم که مقابل آن حضرت قد علم می‌کند و از زمان آغاز تشکیل حکومت اسلام در مدینه، یعنی از همان روز ورود پیغمبر(ص) به این شهر می‌بینیم که جریان نفاق فعال می‌شود و تا زمان رحلت آن وجود مبارک فعال است، به خاطر این است که رئیس این جریان نفاق یعنی عبدالله ابن ابی، قرار بود پیش از آن حضرت به مقام فرمانروایی مدینه برسد و از این ناحیه موقعیت ممتاز سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای او در انتظار بود، اما هجرت پیغمبر(ص) و تشکیل دولت اسلام باعث ناکامی او در رسیدن به این جایگاه شد. لذا نفاق پیشه کرد و از فرصت‌ها برای لطمه زدن به اسلام استفاده می‌کرد. از این‌رو است که آیات فراوان و حتی یک سوره کامل منافقون در ارتباط با آنان نازل می‌شود. وقتی امیرالمؤمنین(ع) نیز به خلافت می‌رسند، می‌بینیم که جریان نفاق جدید پدید می‌آید. این امر نشان می‌دهد هرگاه جریان حق حاکم می‌شود، جریان‌های متعدد نفاق که مهم‌ترین آنها جریان انقلابیون استحاله شده و عوض شده در عصر امیرالمؤمنین(ع) است، دوباره فعال می‌شوند.
اگر بخواهیم این فرایند تاریخی را با فتنه 88 متناظر کنیم، چه تعبیر یا تعریفی می‌توان از فتنه 88 ارائه کرد؟
در زمان امیرالمؤمنین(ع) طلحه و زبیر که سوابق انقلابی درخشانی در دوران رسالت پیغمبر(ص) داشتند و همراه با وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) با کفار، مشرکان و دشمنان اسلام مقابله کرده بودند، انتظار داشتند امیرالمؤمنین(ع) به آنان موقعیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدهد که به منافع آنان افزوده شود. اما امیرالمؤمنین(ع) می‌دید که اینها عوض شدند و چهره‌های انقلابی زمان پیغمبر(ص) نیستند و به همین دلیل به آنان موقعیتی نداد، لذا آن حرکت منافقانه سخت را  در پیش گرفتند که امیرالمؤمنین(ع) از مسیر پیغمبر(ص) خارج شوند و حاکمیت آن حضرت را براندازند. فتنه‌گری آنان نخست در قالب افکار عمومی و در پوشش دروغین خونخواهی عثمان و مقصر نشان دادن امیرالمؤمنین(ع) آغاز شد و بعد که توانستند در میان مردم فریب‌خورده تأثیرگذار باشند، براندازی رسمی و جنگ مسلحانه را پیش کشیدند. عین همین قضیه در فتنه 88 هم اتفاق می‌افتد. گروهی به سرکردگی سران فتنه که خودشان در دهه اول انقلاب جزو مسئولان نظام بودند و سوابق انقلابی داشتند، یعنی از رؤسای جمهور پیشین و رئیس مجلس گرفته تا نخست‌وزیر در میان آنان حضور داشتند، به سبب اینکه نسبت به دوران اول انقلاب تغییر پیدا کرده و از اصول و ارزش‌های انقلاب دور شده بودند، درصدد این بودند به قدرتی برسند، اما در این مسیر رهبری نظام و ولایت را مانع خود می‌دیدند. این بود که در پوشش دروغین، خائنانه و بهانه تقلب در انتخابات، اصل نظام را نشانه رفتند. به سبب سوابقی که داشتند، توانستند گروهی از مردم را فریب دهند و آنان را به بهانه تقلب در انتخابات به خیابان بکشند، درحالی که به صراحت اعتراف کردند این کلیدواژه بهانه‌ای بوده و آنان اصل نظام را نشانه رفته بودند.
نخبگان چگونه می‌توانند با روشنگری‌های خود پشت پرده نفاق را برملا کنند؟
اگر به مسائل سال 88 نگاه کنیم، یعنی به اندکی پیش از انتخابات آن سال و بعد اعلامیه‌هایی که سران فتنه صادر کردند و مواضعی که می‌گرفتند، دقت و تعمق کنیم، بخوبی در می‌یابیم که اینها به‌دنبال آن بودند که نه تنها حاکمیت ولایت را به چالش بکشند، بلکه از اقتدار بیندازند و چه بسا با توجه به حمایت‌های گسترده امریکای تبهکار از سران فتنه و نیز اسرائیل جنایتکار، یک هماهنگی میان اینها در این جهت صورت گرفته بود.
سخنانی که میرحسین موسوی در مصاحبه با یک مجله امریکایی، اندکی قبل از انتخابات مطرح کرد، نشان این مسأله است. هنوز انتخابات برگزار نشده، در این مصاحبه نقل به مضمون می‌گوید ما می‌خواهیم رهبری مجبور شود به خواسته‌های ما تن بدهد و به آنچه ما می‌خواهیم عمل کند. لذا می‌بینیم که بعد از برگزاری انتخابات برخلاف همه قواعد و حتی زمانی که انتخابات هنوز به پایان نرسیده، خود را پیروز انتخابات اعلام می‌کند و با دروغ پردازی و حمایت دیگر افرادی که مثل او استحاله شده بودند، فضایی را ایجاد می‌کنند تا نظام در برابر خواست نامشروع و ناحق آنان تسلیم شود و در حقیقت آنچه را که با هماهنگی بیگانگان برای ازپا درآوردن نظام طراحی کرده بودند، به مقام عمل برسانند. اما به لطف الهی، با رهبری هوشمندانه ولایت و پیروی آگاهانه مردم که نمایش و نمود آن در حماسه نهم دی ماه ظهور پیدا کرد، این توطئه خنثی شد. از نخبگان نیز انتظار می‌رود که با تلاش بموقع و روشنگری نقشه‌های دشمن، از تکرار چنین توطئه‌ها و فتنه‌هایی جلوگیری کنند.