مظلومیت ادامه دار حاج‌قاسم

تاریخ را که مرور می کنی به شخصیت هایی بر می خوری که قبل از مرگ شان کشته می شوند، ترور می شوند، شهید می شوند. در این بین، آدم هایی هستند که نه تنها قبل از مرگ ظاهری شان می میرند بلکه پس از مرگ ظاهری شان نیز کشته می شوند. حضرت امیر را باید سیدالشهدای این گونه شهادت دانست او که نه تنها قبل از مرگ بلکه پس از مرگ شهید شد. در عصر حاضر نیز می توان نمونه هایی را نام برد. شخصیت هایی همچون شهید بهشتی یا حاج قاسم را می‌توان نمونه هایی از چنین کشته شدن هایی دانست. گزافه نیست اگر بگویم حاج قاسم در روزگاری که از فشارها و تهمت ها آرزوی  شهادت می کرد قبل از شهادتش کشته شده بود. در مظلومیت حاج قاسم همین بس که در عین توجه آن گاه که فکر می کنی همه متوجه اویند آن گاه که شهید شده و خونش میلیون ها ایرانی را به وحدتی دوباره زیر خیمه انقلاب اسلامی جمع کرده دوباره توسط برخی  شهید می شود . گزافه نیست اگر بگویم دردناک تر و سخت تر از آن دو مرگ این مرگ سوم است .چه آن که مرگ اول در زمان حیات یک قهرمان است زمانی که او حاضر است وگرچه مظلوم اما می تواند از خود دفاع کند و مرگ دوم که گرچه مظلومانه است اما خون شهید حق و باطل را جدا می کند.  در مرگ سوم اما آن چه مورد هجمه قرار می گیرد آن چیزی است که یک قهرمان برای آن زیسته، برای آن جنگیده و برای آن جان داده، در این شهادت پس از شهادت ،آرمان های یک قهرمان ذبح می شود ،ترور می شود و کشته می شود. آری  مر اقب باشیم ؛حاج قاسمی که می گفت من نه وابسته به این جریان سیاسی ام نه متعلق به آن جریان سیاسی ،حاج قاسمی که می گفت نه چپ هستم و نه راست، حاج قاسمی که برایش نه شیعه مطرح بود نه سنی ،حاج قاسمی که نه برایش مسلمان مطرح بود نه مسیحی و کلیمی ،حاج قاسمی که به ظواهر آدم ها توجه نمی کرد، کسی که پسری را و دختری را به خاطر ظاهرش نه تنها طرد نمی کرد بلکه می گفت این ها فرزندان ما هستند ،حاج قاسمی که مرز نمی شناخت ،حاج قاسمی که برای نجات ایزدی ، مسیحی ، کرد ، بلوچ ، عرب ، ایرانی ، یمنی ، عراقی ، سوری و لبنانی جان می داد حالا در غوغای بلندگوی رسانه های خارجی و برخی داخلی ها ،در هجمه جنگ رسانه ای فارسی زبان های اسلام ستیز  ،در غوغای قصورها و تقصیرها ،در غوغای دشمنی های خواسته و ناخواسته در میدان کینه ها و بد سلیقگی ها در عرصه خباثت ها و سادگی ها در میدان عمروعاص ها و ابوموسی اشعری ها در میدان افراط و تفریط ها در میانه جنگ روایت ها پس از شهادت  در 13 دی 98 دارد توسط برخی دوباره شهید می شود، دوباره ترور می شود. آن گاه که  به جای تبیین درست و دقیق از ابعاد شخصیتش فقط آن قدر از عکس هایش می گوییم تا مخاطبانش زده شوند و برعکس عمل کنند آن قدر از او بی اندازه نه به جا و  با بی سلیقگی می گوییم که تاثیرش کم اثر و حتی بی اثر شود یا آن قدر در برابر وارونه گویی ها و تحریف و تهمت های معاندین سکوت  می کنیم  تا غبار ابهام بر حقیقت بنشیند. آری؛ بدون شک یکی از مصادیق بزرگ و موثر در جهاد تبیین در روزگار ما حاج قاسم است . مردی که برای تثبیت ارزش های انسانی علیه خشن ترین و پلیدترین اندیشه های غیرانسانی تا اضمحلال ظاهری شان جنگید، مردی که به عنوان امتی ترین چهره دنیای اسلام مرز نمی شناخت ،سنی و شیعه نمی شناخت، مردی که عزت عربی را به جهان عرب با مقاومت 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه برگرداند. مردی که به عنوان ملتی ترین چهره های ایران زمین مصداق بارز جذب حداکثری و دفع حداقلی بود ،مردی که خونش توانست عطر وحدت حداکثری را در جای جای ایران عزیز بپراکند. اینک در دومین سالگرد عروجش بیش از هر زمان دیگری آرمان هایش سبک و منش زندگی و سیاست ورزی اش نیازمند تبیین واقعی است، جهادی که نباید در کوچه پس کوچه های افراط و تفریط گم و ابتر شود. تبیینی که ماحصلش زنده ماندن و تزریق آرمان ها ومنش حاج قاسم نه تنها در ایران و نه تنها در جهان اسلام بلکه برای تمامی آزادگان باشد تا این «ملی ترین» و «امتی ترین» شخصیت همچنان  بر این تارک بماند.