اخبار ویژه

  میدل ایست مانیتور: ترور سلیمانی نشانه درماندگی دولت آمریکاست
اهمیت فعالیت‌های ژنرال سلیمانی، فراتر از ابعاد نظامی صرف است؛ چنانکه هفت سال قبل روسیه را برای ورود به نبرد ضد تروریستی در سوریه قانع کرد.
پایگاه خبری «میدل ایست مانیتور» در این باره نوشت: اهمیت ژنرال سلیمانی در نبرد با تروریسم، صرفا محدود به مسائل نظامی نبود. وی که نقشی مهم در جهان سیاست بازی می‌کرد. در سال ۲۰۱۵ میلادی، ژنرال سلیمانی بود که روسیه را قانع کرد تا وارد جنگ سوریه شود و عملا وی موجب ایجاد اتحادی سه گانه میان ایران، روسیه و چین، جهت نبردِ واقعی با تروریسم در منطقه خاومیانه شد. او در سوم ژانویه دو سال قبل به دست نیروهای آمریکایی در فرودگاه بغداد، ترور شد. در تاریخ سوم ژانویه سال 2020، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا به طور مستقیم فرمان یک حمله تروریستی را صادر کرد که منجر به کشته شدن فرمانده سپاه قدس ایران ژنرال «قاسم سلیمانی» و «ابومهدی المهندس» فرمانده نیروهای بسیج مردمی عراق شد. 
دولت آمریکا انگیزه‌های نامربوط و غیرواقعی را به عنوان دلایل اصلی اقدام خود در این ترور مطرح کرد. با این حال ما به خوبی می‌دانیم که آمریکا، به دلایلی کاملا روشن اقدام به ترور فرمانده سپاه قدس ایران کرد. نقشِ ژنرال سلیمانی در پیروزی‌های جبهه مقاومت علیه آمریکا در خاورمیانه و از دست رفتنِ موقعیت آمریکا به عنوان تنها بازیگر موثر در منطقه، و در عین حال تقویت قابل توجه نقش ایران، روسیه و چین در عرصه نبرد با تروریسم در خاورمیانه، همه و همه آمریکا را به این نتیجه رساندند که باید ژنرال سلیمانی را ترور کند. 


با توجه به شکست‌های پیاپی داعش و دیگر گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه توسط نیروهایی که تحت رهبری ژنرال سلیمانی و ابومهدی المهندس بودند، روند تجارت قاچاق سلاح از سوی دولت آمریکا، تا حد زیادی با اختلال
رو به رو شد. در نتیجه، آمریکا تصمیم گرفت تا ژنرال سلیمانی را که نماد مقاومت علیه گروه‌های تروریست و افراط‌گرا بود را ترور کند.
ترورِ ژنرال سلیمانی و ابومهدی المهندس، در وضعیتی خارج از موقعیت جنگی و در قلمرو یک کشور خارجی، چیزی بیش از نقض حاکمیت ملی عراق بود. این اقدام را باید در قالب تروریسمِ دولتی و نقض معاهدات و اصول حقوق بین‌الملل در نظر گرفت. این اقدام در نوع خود تلاش بیهوده دیگری از سوی آمریکا و شرکای آن جهت در هم شکستنِ محور ایران بود. 
ژنرال قاسم سلیمانی نقشی محوری و مهم در پیروزی‌های مهم حزب‌الله لبنان علیه اسرائیل که منجر به شکست تحقیرآمیز اسرائیل در جنگ سال 2006 شد، بازی کرد. وی روحیه زیادی به یمنی‌ها داد. وی نقشی اساسی در شکست داعش در سوریه بازی کرد و در عین حال فردی محوری در ایجاد، آموزش، و توسعه اقدامات حشدالشعبی عراق به همراه ابومهدی بود. این دو فرد، رهبران محوری در شکست داعش در عراق و سوریه بودند. 
سلیمانی در یک خانواده تنگدست در تاریخ 11 مارس سال 1957، در استان کرمان ایران به دنیا آمد. وی فعالیت‌های نظامی خود را با ورودش به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1979 میلادی آغاز کرد. در دهه 1980 میلادی، وی به عنوان فرمانده تیپ 41 ارتش ایران در جریان جنگ ایران و عراق منصوب شد. ژنرال سلیمانی در سال 1997 میلادی به سمت فرماندهی سپاه قدس ایران برگزیده شد.
بواسطه اقدامات او بود که زمینه برای برگزاری رزمایش‌های نظامی مشترک با حضور ایران و کشورهای مذکور در دریای عمان و اقیانوس هند فراهم شد. امری که عملا انحصار طلبی آمریکایی‌ها در آب‌های منطقه را به چالش کشید. 
در جریان مراسم تشییع ژنرال سلیمانی در تهران، «آیت‌الله خامنه‌ای» اعلام کرد که «آنهایی که ترور سردار سلیمانی را طراحی و اجرا کردند، بدون تردید بهای کار خود را خواهند پرداخت و هر زمان که شرایط فراهم باشد، گرفتن انتقام خون سردار شهید سلیمانی، قطعی است». به گفته آیت‌الله خامنه‌ای: «کفش‌های شهید سلیمانی با ارزش‌تر از سرِ فردی نظیر ترامپ است». آفتاب یزد: اصلاح‌طلبان حاضر به پاسخگویی نیستند
یک روزنامه اصلاح‌طلب تاکید کرد: چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب به خاطر تهی بودن و فرار از پاسخگویی، حاضر به انجام مصاحبه نیستند.
سردبیر آفتاب یزد در سرمقاله‌ای نوشت: این روزها وقتی بزرگان و چهره‌های شاخص اصلاحات را دعوت به مصاحبه و مباحثه می‌کنید غالبا با این پاسخ مواجه می‌شوید که «فعلا صبر کنید تا یک‌سال از عمر دولت سیزدهم بگذرد.» به نظر صاحب این قلم این پاسخ بیش از آنکه مدارا و همراهی با سید ابراهیم رئیسی باشد فرار از پاسخگویی و به عبارت صحیح و صریح‌تر تهی بودن اصلاحات و اصلاح‌طلبان از گفتمان موثر برای شرایط فعلی است.
آری؛ آنچه عرض شد تلخ و گزنده است اما به نظر می‌رسد عین واقعیت باشد. مرور تجربه سال‌های قبل یعنی درست زمانی که بعد از سید محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد سکاندار پاستور شد به نیکی نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان اگر گفتمان‌شان در جامعه غالب باشد و نفوذپذیر با بنی‌بشری تعارف ندارند و وی و دستگاه‌اش را زیر تیغ نقد می‌برند. فلذا این مهربانی اصلاح‌طلبان با سید ابراهیم رئیسی نه از باب مهربانی که از باب خالی بودن دستان است. اما سوال اینجاست چرا دست جریان چپ برای نقد و مطالبه‌گری از دولت سیزدهم خالی است؟ برای پاسخ باید رجوع کرد به 8سال دولت حسن روحانی؛ همان جایی که جریان چپ خود را تمام و کمال خرج قدرت کرد و در رویدادهای سرنوشت‌ساز مقابل مردم ایستاد نه کنار آنها. از سوی دیگر دیکته پرغلط دولت‌های یازدهم و دوازدهم باعث شد کارنامه سیاه اصلاح‌طلبان، سیاه‌تر هم شود و این‌گونه در جامعه جا افتاد که اصلاح‌طلبی اسم رمز کاسبی است نه پیامی و اعتباری برای اصلاح رویکردهای غلط و آسیب‌زا.
عملکرد جریان چپ در 8 سال گذشته این روزها باعث شده نقد دولت در قدرت سخت و جانکاه شود. هرجا نقصی، فقدانی و حفره‌ای دیده و گوشزد می‌شود خیلی سریع طرفداران رئیسی منتقدان را به سال‌های نه چندان دور حواله می‌دهند تا آن نقد در دهان منتقد بماسد! درست نیست همه کاسه و کوزه‌ها را بر سر حسن روحانی بشکنیم؛ باید از عملکرد اصلاح‌طلبان نیز صرف نظر از عملکرد دولت وقت شکوه کرد. باندبازی، رانت‌خواری، فامیل‌بازی، ویژه‌خواری و... جماعت اصلاح‌طلب حاضر در قدرت طی 8 سال دولت تدبیر و امید از یک‌سو به دولت حسن روحانی ضربه زد و از سوی دیگر که مهم‌تر نیز است وجهه جریان چپ را تخریب کرد.
آن زمان که لیست استخدام اعضای ستاد روحانی در هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های مختلف دولتی منتشر و افشا می‌شد و هر کدام از آقایان بدون هیچ تخصصی و مدرکی حقوق‌های چندده میلیونی روانه حساب‌های بانکی‌شان می‌شد بنده به شخصه فاتحه جریان اصلاحات را خواندم و به دوستان و همفکران هم عرض نمودم شورای نگهبان حتی اگر از خاتمی دعوت کند که بیاید کاندیدای ریاست‌جمهوری شود باز هم رأی وی از همتی بیشتر نخواهد شد!
دو مشکل و گره عمده در کار اصلاح‌طلبان بود و هست؛ اول اینکه مردم فهمیدند آن سخنان قشنگ و رمانتیک نتیجه‌اش شد ناکارآمدی آغشته به فساد و دوم اینکه این جماعت مردم را خفیف و نادان فرض می‌کنند و حتی اکنون نیز این‌گونه است. نشان به آن نشان که بخشی از این اصلاح‌طلبان عبدالناصر همتی را علم کردند تا مردم را به خیال خود گول بزنند.
قطعا و یقینا جریان اصلاحات به پاکسازی و تولید یک گفتمان موثر نیاز دارد. اینکه چگونه و چطور بحث دیگری است اما آنچه مسلم است با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را پاک کرد. ضربه‌های مهلک 8 سال گذشته تا اطلاع ثانوی جریان اصلاحات را به کما برده است. این خیانت قابل گذشت نیست. لاپید: مذاکرات وین احتمالا نتیجه مطلوبی برای اسرائیل نخواهد داشت
وزیر خارجه رژیم صهیونیستی گفت: مذاکرات وین احتمالا به نتیجه می‌رسد اما نتیجه مطلوبی برای اسرائیل نخواهد داشت
وزیر امورخارجه رژیم صهیونیستی ضمن طرح ادعاهایی درباره مذاکرات وین گفت که ایران و قدرت‌های جهانی مایل به احیای برجام هستند و به احتمال بسیار زیاد این اتفاق رخ خواهد داد.
به گزارش روزنامه تایمز آو اسرائیل، یائیر لاپید در یک کنفرانس خبری گفت: ارزیابی ما این است که ایران و قدرت‌های جهانی مایل به احیای برجام هستند و به‌نظر می‌آید که این اتفاق به زودی روی دهد.
وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی افزود: نخست‌وزیر، وزیر دفاع و من، گفته‌ایم که با هیچ توافقی مخالف نیستیم و یک توافق خوب، خوب است. مذکرات متمرکزی درباره اینکه توافق خوب شامل چه چیزهایی‌ است، در جریان است.
لاپید در ادامه ادعاهای خود گفت: از نظر ما مذاکرات وین به نتیجه مطلوبی برای اسرائیل دست نخواهد یافت؛ اما به‌طور مداوم در تلاشیم با کمک کسانی که در آن دخیل هستند، نتیجه را برای اسرائیل بهبود ببخشیم.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی، راب مالی نماینده آمریکا در امور ایران نیز به تازگی با یک مقام ارشد وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی درباره مذاکرات ایران و سایر طرف‌های برجام رایزنی کرده است.
یاییر لاپید همچنین گفته: «در حالی که ما در اسرائیل به راه‌حلی جامع و دائمی برای از بین‌ بردن تهدید هسته‌ای ایران امیدواریم، اما باید یک تهدید نظامی معتبر نیز روی میز باشد.  نمی‌توان اجازه داد ایران با زمان بازی کند، میلیاردها دلار از رفع تحریم‌ها به دست بیاورد، جهان را فریب دهد و برنامه هسته‌ای خود را پنهانی پیش ببرد. تمام جهان باید با عزم برای توقف برنامه هسته‌ای و فعالیت‌های این کشور اقدام کند».
یادآور می‌شود اخیراً چند مقام سابق رژیم صهیونیستی تصریح کردند فشار نتانیاهو برای خروج آمریکا از برجام، بزرگ‌ترین اشتباه دیپلماتیک و امنیتی طی چند دهه گذشته بوده و موجب شد تا ایران ضمن گسترش برنامه هسته‌ای، به رفتار‌های تهاجمی بیشتر در منطقه دست بزند.
«توماس فریدمن» تحلیلگر نیویورک‌تایمز اخیرا در یادداشتی نوشته بود «تصمیم دونالد ‌ترامپ برای خروج از برجام در سال 2018 - تصمیمی که «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه او و «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر سابق اسرائیل، به شدت از آن حمایت کردند، یکی از احمقانه‌ترین، ضعیف‌ترین و بی‌نتیجه‌ترین تصمیمات امنیت ملی ایالات متحده در دوران پس از جنگ سر بوده است. این تنها مدعای من نیست و بسیاری بر این دیدگاه هستند. «موشه یعلون» که در زمان امضای برجام وزیر دفاع اسرائیل بود و به‌شدت با آن مخالفت کرده بود، در کنفرانسی در هفته گذشته گفت «به همان اندازه که برجام بد بود، تصمیم ‌ترامپ برای خروج از آن- با تشویق نتانیاهو- بدتر بود.» یعلون تصمیم ‌ترامپ به خروج از برجام را «مهم‌ترین اشتباه در عرصه سیاست خارجی و امنیتی دهه گذشته» درباره ایران دانست. دو روز بعد، ژنرال «گادی آیزنکوت» فرمانده ارشد نظامی اسرائیل در زمانی که ‌ترامپ از توافق خارج شد، اظهارات مشابهی را ارائه کرد. او گفت: «تصمیم ‌ترامپ به خروج از برجام ایران را از همه محدودیت‌ها رها کرد و برنامه هسته‌ای آن را به یک موقعیت بسیار پیشرفته‌تر سوق داد.» آفتاب یزد: برخلاف فضاسازی‌ها روحانی به «مجمع» دعوت نشد
یک روزنامه اصلاح‌طلب نوشت آینده سیاسی روحانی در هاله‌ای از ابهام قرار دارد؛ او به مجمع تشخیص مصلحت نظام دعوت نشد.
در حالی که برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات سعی کرده بودند با مصادره به مطلوب خبر دیدار آقای روحانی با رهبر انقلاب، جایگاه و اعتباری برای روحانی(و خودشان) دست و پا کنند، خبرهای بعدی نشان داد که این دیدار، دیدار معمولی مانند خیلی از دیدارهای متعارف است که رهبر انقلاب با مسئولان سابق انجام می‌دهند.
در همین زمینه روزنامه آفتاب یزد در گزارشی نوشت: پایان کار دولت دوازدهم یکی از پربسامدترین سوال‌ها در سپهر سیاسی به «آینده حسن روحانی» بود و البته گمانه‌زنی‌های مختلفی نیز در این زمینه وجود داشت. برخی که تصور می‌کردند او با توجه سوابق و تجربیاتی که طی سالیان متمادی کسب کرده و شباهتی که از نظر برخی نزدیکانش به مرحوم هاشمی رفسنجانی دارد، عهده‌دار مسئولیت اداره مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهد شد؛ موضوعی که با کناره‌گیری آملی لاریجانی از عضویت در شورای نگهبان و تقویت احتمال استعفای وی از ریاست مجمع تشخیص، بسیار تقویت شد؛ اما هرگز محقق نشد چرا که نه آملی لاریجانی از کرسی ریاست کناره گرفت و نه روحانی به عضویت مجمع تشخیص، منصوب شد...
چندی پیش خبری از دیدار حسن روحانی با رهبر معظم انقلاب منتشر شد که حواشی زیادی درپی داشت و گمانه‌زنی‌های زیادی در خصوص آن مطرح شد.
جواد امام، از نزدیکان سیدمحمد خاتمی اعلام کرد این دیدار چند هفته پیش انجام شده و روحانی در گزارشی که به دوستانش داده از محتوای رد و بدل شده در این گفت‌وگو احساس رضایت داشته است.
این خبرها ادامه داشت تا آنکه محمود واعظی از نزدیکان روحانی و رئیس دفتر او در دولت دوازدهم در توییتی به نوعی اصل دیدار را تایید کرد و نوشت:‌«آنچه از دیدار رئیس‌جمهور سابق با مقام معظم رهبری در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر شده است، صرفا گمانه‌زنی اهالی سیاست و اصحاب رسانه است.»
آفتاب یزد در ادامه می‌نویسد: روحانی از اسفند سال 75 با حکم مقام معظم رهبری به عنوان عضو حقیقی به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت. البته در مرداد ماه سال 96 او و علی لاریجانی به عنوان عضو حقوقی در مجمع حضور یافتند. علی لاریجانی بعد از پایان مسئولیت خود در مجلس در خرداد سال گذشته دوباره به عنوان عضو حقیقی به مجمع تشخیص مصلحت نظام برگشت؛ ‌اما این اتفاق هنوز برای حسن روحانی رخ نداده است.
علی‌محمد نمازی فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران به آفتاب یزد می‌گوید: دیدار آقای روحانی و مقام معظم رهبری یک دیدار غیرکاری و دوستانه بوده چرا که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری آقای روحانی، ایشان به دفتر مقام معظم رهبری مراجعه نکرده بودند و دیداری هم با مقام معظم رهبری نداشتند.
وی تصریح کرد: «با جوسازی‌هایی هم که در دوره دوم ریاست جمهوری آقای روحانی صورت گرفت، احتمال اینکه ایشان به ریاست مجمع منصوب شود بسیار کم است. یعنی ایشان درخواست عضویت در مجمع را مطرح نکرده‌اند و نمی‌خواهند که عضو شوند، به فرض اینکه عضو هم بشوند درصد ریاست ایشان بر مجمع بسیار پایین است. من فکر می‌کنم ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام آقای لاریجانی خواهند ماند و در صورت تغییر هم فکر می‌کنم به سنت زمان آقای هاشمی بازخواهیم گشت که ایشان همزمان هم رئیس‌جمهور بودند و هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام. بنابراین این خبر به طور کلی درست نیست.»
یادآور می‌شود آقای روحانی طی سال‌های اخیر؛ با وجود اینکه به اعتبار رئیس‌جمهور بودن، عضو حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام محسوب می‌شود، اما از شرکت در جلسات «مجمع» طفره می‌رفت. بنابراین عجیب است که برخی حامیان سیاسی وی، توقع داشته باشند روحانی به عضویت مجمع
درآید.