پیامدهای سیاسی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی

آفتاب یزد - رضا بردستانی: دوران سید محمد خاتمی که به پایان رسید؛ عدالت خواهی و غلبه بر شکافِ طبقاتیِ به وجود آمده از دوران سازندگی و ادامه یافته در دو دولت اصلاحات و نصب العین قراردادنِ عدالت اجتماعی، نه به یک شعار که به مطالبه‌ای عمومی مبدل شد. در بستری از نابسامانی‌های اجتماعی، در کنار بی‌توجهی دولت‌های هفتم و هشتم به مباحث اجتماعی و تکیه بر مباحث سیاسی و پرداختنِ بیش از حد به آزادی‌های مدنی، محمود احمدی‌نژاد نامی، با تکیه بر آراء توده‌ها و به اصطلاح آدم‌های کفِ جامعه، در ناباوری تام و تمامِ همه‌ی تحلیلگران داخلی و بین المللی منهای محسن رفیقدوست که مدعی است می‌دانسته؛ راهی پاستور شد تا دورانی به واقع خاص و بی‌مثال را در ادوارِ حکمرانیِ پیش و پس از انقلاب اسلامی در ایران بنیان نهد.
شعارهای مردم پسند، حرف‌های مورد قبول عامه و پوششی به غایت ساده و بسیار شبیه به آدم‌های معمولیِ همان کفِ جامعه یا به تعبیری عاملانه تر؛ با بهره گیری از تمامی استانداردهای پوپولیسم، خیلی زود از محمودِ احمدی نژاد یک اسطوره ساخت و یا به قول خانم رجبی؛ «معجزه‌
هزاره سوم» تحویلِ افکارِ عمومی داد.
نیرویی تازه نفس به دور از آداب و ترتیبِ حکمرانی، به سادگی توانست با همکارانی جوان و گاه گمنام، خیلی زود عنان و اختیارِ افکار و آراء عمومی را در اختیار گیرد.


اصولگرایان که تقریباً نقشی در پاستور از بعدِ جنگِ عراق و ایران نداشتند، با مهارتی شگرف که در «مصادره و برائت جویی» دارند و از هرکدام در هر لحظه و زمانی که بخواهند به احسنِ وجه بهره برداریِ مطلوب می‌کنند (!) خیلی زود به نامِ خود سکه ضرب کردند و احمدی نژاد را نیرویی برآمده از قلبِ جامعه‌ی اصولگرایی معرفی کردند و داستان را به گونه‌ای روایت کردند که اساساً این احمدی نژاد را سال‌ها است که آب نمک خوابانیده و پرورش داده‌اند برای چنین «روزِ مبادا» یی (!) و اما محمودِ احمدی نژاد تا به همین امروز نیز، حتی برای یک بار خود را وابسته، برخاسته، بالاکشیده و نیز متمایل به جناح اصولگرایی معرفی
نکرده است.
> احمدی نژاد و دولتی که اصولگرا نبود!
آن اصولگرایانی که گفتیم و می‌شناسند با بهره گیری از پروپاگاندای رسانه ای، دولت‌های نهم و دهم را به گونه‌ای معرفی کردند که تقریبا و یا شاید تحقیقاً می‌شد آن را خلاصه و خمیره‌ی اصولگرایی معرفی کرد غافل از این این که «غیر قابل پیش بینی بودنِ محمود احمدی نژاد» می‌تواند اسباب دردسر فراهم آورد.
از آن جایی که احمدی نژادِ ۸۴ با احمدی نژادِ ۸۸ از بعدِ انتخابات پر چالش و حاشیه‌ی ۸۸ از زمین تا آسمان تفاوت داشت و اساساً ذره‌ای شباهت بین احمدی نژاد دولت نهم و احمدی نژاد دولت دهم وجود نداشت که حتی بشود مثال زد، شکافی پدید آمد که هرگز درز گرفتنی نبود و نشد که نشد!
از اواخر ۸۹، اندک اندک فضایی بر جامعه‌ی سیاسی، محافل حزبی و مجلس و دولت حکمفرما شد که می‌شد تشتت و چند شاخه شدنِ اصولگرایانِ تا آن زمان راضی را در صف‌هایی رو در روی هم به تماشا ایستاد که
ذره‌ذره انتقاد را آغاز و ناگهان کار را در تخطئه و تبرئه به‌جایی رسانیدند که بزرگانِ اصولگرایان نیز معترض شدند و
در نهایت، بسیاری از کسانی که این روزها خود را شریکِ در به قدرت رسیدنِ سیدابراهیمِ رئیسی جا زده‌اند به سر سخت‌ترین مخالفانِ محمود احمدی نژادی بدل شدند که تا دیروزِ همان روز، جرات نداشتیم ذره‌ای به جز تعریف و تمجید از محمود احمدی نژاد - خادم ملت - کلامی بر زبان آوریم.
شد آن چه می‌دانیم و گذشت روزگارانی که به تلخی سپری شد و نوبت رسید به ریاست جمهوری ۹۲ و سپس ۹۶، اصولگرایان که تقریباً همه‌ی وقتِ خود را صرفِ انتقاد از احمدی نژاد کرده بودند به ناگاه با یک حرکت اجتماعیِ بزرگ رو در رو شدند که جز تسلیم چاره‌ای ندیدند و اما همان گونه که پیشتر بدان اشاره شد؛ که اصولگرایان در دو فقره‌ی «مصادره و برائت جویی»، یدِ طولایی دارند (!) از بعدِ انتخاباتِ ۹۲ و نیز در ادامه و همزمان با پایان انتخابات ۹۶، قصه را این گونه تعریف کردند که حسن روحانی نیز از خودِ ما است و کیهان از این نیز فراتر رفت و خیلی آسان رئیس جمهور شدنِ حسنِ روحانی را نتیجه‌ی حمایت تام و تمامِ اصولگرایان دانست.
با به میدان آمدنِ تیم دیپلماسی حسن روحانی و پیگیری‌های بعدی برای به سرانجام رسانیدنِ برجام، ورق برگشت به گونه‌ای که حسن روحانی نیز از جمله‌ی منحرفان نام گرفت و قصه به گونه‌ای شد که شش دانگ اَعمال و رفتار حسن روحانی به نام اصلاح طلبانی سند خورد که تا همین دیروز در نهایت ۵ میلیون رای داشتند و شاید همین نیز نداشتند. حجم انتقادات و مخالفت‌ها و تخریب‌ها تا به جایی کشانیدند که اگر نبود برخی مصلحت اندیشی‌ها و مسالمت جویی ها، از بعد روی کار آمدن مجلسِ یازدهم، اساساً اجازه‌ی ادامه‌ی حکمرانی به روحانی و تیم او داده نمی‌شد و اما وقتی گفته شد که دولت تا انتها می‌ماند و کار می‌کند، آتش‌ها فروکش کرد اما انتقادات و تخریب‌ها به قوت خویش باقی و در نهایت رسیدیم به ریاست جمهوری ۱۴۰۰.
> بازهم اصولگرایان...
بازخوانیِ سریعِ ۴ دولتِ منتهی به دولتِ سیزدهم به این دلیل انجام شد که بگوییم اصلاً از رخدادهای این روزها و ۴ ماه اخیر و ۹ ماهِ گذشته، نه تنها متعجب نیستیم که برای‌مان عادیِ عادی است.
منهای چرایی و چگونگیِ پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و تمامی مباحثی که جامعه‌ی نخبگانی در بخش‌های مختلف از وجوهِ گوناگون، بسیار به آن پرداخته‌اند؛ ادامه‌ی بحث را از همین جا آغاز می‌کنیم که: این اصولگرایانی که اینک داعیه‌ی «یک دست شدگیِ قدرت» دارند و تمامیِ ارکانِ قدرت را در اختیار اصولگرایان می‌دانند و جامعه را به آن سمتی هدایت کرده‌اند که ریشه‌ی مشکلات اصلاح طلبان هستند و فرشته‌ی نجات، اصولگرایان؛ نه به واسطه‌ی روی کار آمدنِ سید ابراهیم رئیسی که حتی اگر علی لاریجانی تایید صلاحیت و رئیس جمهور شده بود یا حتی آن دیگرانی که هرچه کردند پوششی بودنِ خود را کتمان کنند و نتوانستند و نیز اگر «همتیِ بانک مرکزی» هم رئیس جمهور شده بود با همین شدت و حدت، دولت را برآمده از خود و از آنِ خود و
صددرصد اصولگرا می‌دانستند و مهم‌تر آن که فرصت و مجالِ تعیین یاران و همکاران و وزرا به وی نمی‌دادند همانگونه که به رئیسی نیز ندادند!
بازهم می‌گوییم اینهایی که تا همین لحظه نوشته‌ایم، روشن‌تر از شمس و عیان‌تر از روز است اما آن چه می‌خواهیم در ادامه به آن بپردازیم، نه توصیه که هشداری است خیلی جدی به سید ابراهیمِ رئیسی!
> اگر ارز تک نرخی بشود بنزین هم گران خواهد شد!
کاری به این نداریم که چرا عده‌ای با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی مخالف هستند، اصلاً حق را می‌دهیم به کیهان و ما نیز همراه می‌شویم با همان عده‌ی قلیلی (!) که می‌گویند عدمِ حذفِ ارز ۴۲۰۰ یعنی ادامه‌ی مفسده‌هایی که تا به امروز داشته ایم. پس لاجرم اگر تک نرخی شدنِ ارز را بپذیریم، نخواهیم توانست گران شدنِ حامل‌های انرژی را نپذیریم و اگر چنین شود لابد گرانی‌های دیگر از مایحتاج عمومی گرفته تا دارو و خدمات و غیره نیز به شکلی کاملاً طبیعی رخ خواهد داد.
پیشتر به پراید ۵۰۰ میلیون تومانی و برنج ۱۰۰هزار تومانی اشاره کرده بودیم که هنوز ارزِ
۴۲۰۰تومانی حذف نشده، پراید به کانال ۲۰۰میلیون تومان و برنج تا نزدیکی‌های 7۰ هزار تومان نیز رسید هرچند اندکی عقب نشینی را در دستور کار قرار داد.
حال در کنار توصیه به حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی که سکه‌اش را به نام جهانگیری بخت برگشته ضرب کردند، لم دادن زیر سایه‌ی شعارِ بنزین و دیگرِ حامل‌ها گران نخواهد شد به نوعی حکمرانی بدون در نظر گرفتن صلاحدیدِ عامه است. عدمِ احاطه‌ی تیم اقتصادی را نیز اگر به این دو مسئله‌ی اخیر اضافه کنیم، تازه می‌رسیم به کسری ۵۰۰هزار میلیارد تومانی که شعبده گونه از بودجه‌ی ۱۴۰۱ پرکشید و حذف شد.
به اصطلاحِ عوام، دولت حتی اگر «خود را بکشد» هم نمی‌تواند کسری حداقل ۳۰۰ هزار میلیارد تومانی را انکار کند آن هم با در نظر گرفتنِ بسیاری از رخدادها از به نتیجه رسیدنِ مذاکرات وین گرفته تا برخی تهاترها و سوآپ‌ها که وعده‌اش را داده‌اند تا فروشِ «یواشکی» و به «ثمن بخس» نفت و دیگر فرآورده‌های پتروشیمی و مواد معدنی.
حافظه‌ی من قد نمی‌دهد که هیچ دولتی با این سرعت اسیر انتقاداتی از جنس همراهان، حامیان و همفکرانِ خود شده باشد یعنی به یاد نداریم دولتی که مورد حمایت ۹۰ درصد مجلس بوده، اندکی بعدِ چهارماهه شدن، اینگونه آبستن حاشیه‌ها و چالش‌هایی بشود که یا مبدا آن مجلس است یا برخی تریبون‌ها از جمله نماز جمعه (کافی است مراجعه کنید به حرف‌های بی‌پرده‌ی آل هاشم امام جمعه تبریز).
همین روزها، با جست و جویی کوتاه در رسانه‌ها و اخبار با کلید واژه‌ی انتقاد و حملات تند، قطعا نمایندگانی را خواهید یافت که به رئیسی بابت گرانی‌ها و ناهمگونی تیمِ پاستور با برنامه‌های در نظرگرفته شده و شعارهای داده شده، چه هشدارها که نداده اند: خیلی زود دیر می‌شود - این نبود قرار ما و دولت - اینگونه پیش برود دولت را همراهی نمی‌کنیم و...
اصلا مجلسِ صد در صد اصولگرا با طعم و مزه‌ی احمدی نژادی و جبهه‌ی پایداری وقتی شروع به انتقاد کند اساساً نیازی نیست که جناح رقیب حرفی بزند یعنی کافی است همان حرف ها، بی‌پرده و پوشش در رسانه‌های جناح رقیب بازنشر داده شود و این یعنی دولتی که حوالیِ چهارماهه شدن، اینگونه تحت فشار است لابد در کشمکش‌های بودجه‌ای و سهم خواهی‌های پیدا و پنهانی که مسبوق به سابقه است قطعا آماج حملات سهمگین‌تری خواهد بود.
این که نماینده‌ی مجلسی که خود در انتخابات ۹۶ رئیس ستاد رئیسی در یکی از استان‌ها بوده از عدمِ رعایت عدالت مصوبات و بودجه در سفر استانی به شکوا پناه ببرد گویای این حقیقت است که همان نماینده و بغل دستیِ همین نماینده در بهارستان وقتی نوبت به ردیف‌های بودجه و کم و زیاد کردن‌ها شد لابد رک و راست‌تر سخن خواهد گفت.
> همه‌ی صبر اصولگرایانه همین ۴ ماه بود؟!
این که می‌گوییم اصولگرایان در مصادره و برائت جویی یدطولایی دارند را با مثال روشن ساختیم و اما در زمانه‌ای که
جستنِ مسئولِ «محبوب» و نه موفق و نه کارا، در جامعه از یافتنِ اکسیر جوانی سخت‌تر است (!) اگرچه دار و دست اصولگرا و مدعیِ اصولگرایی از همان ابتدا و از حول حلیم توی دیگ افتادند و شعار یک دست شدگیِ قدرت سر دادند و وعده‌ی ۱۰ سال بعد به دیگر احزابِ خواهان حضور در بدنه‌ی قدرت، اما همین اصولگرایان؛ یک شبه چنان از احمدی نژاد برائت جستند و روی از وی برتافتند که هنوز که هنوز است برخی در چگونگیِ آن در عجب‌ها مانده‌اند و این یعنی روی برتافتن از سید ابراهیم رئیسی که در برخی جاها دم از «مستقل» بودن نیز زده است، آسان‌تر از آب خوردن است!
> آقای رئیسی؛ فرصت تجدید نظر را از خود نگیرید!
یکی از ائمه جمعه در آن روزها که مجلس هنوز واردِ بحثِ رای اعتماد به وزرای پیشنهادی نشده بود در جایی گفته بود: «ارزیابی وزرا وظیفه مجلس است. اگر در آینده یکی از این وزرا ناکارآمد در آمد، مردم گریبان نمایندگان خود در مجلس را می‌گیرند و دیگر به دولت فحش نمی‌دهند، چون رئیس جمهور را بابصیرت انتخاب کرده‌اند و او را می‌شناسند.»
کریمی قدوسی، نماینده‌ای که در مخالفت با روحانی شهره است و دست بر قضا همشهری و همفکر سید ابراهیم رئیسی می‌گوید: «دوست نداریم وزرای کابینه این دولت انقلابی را استیضاح کنیم؛ هر کس نمی‌کشد «استعفا» دهد. »
از مجموع همین دو گفته می‌توان چنین استنباط کرد که مجلس، اندک اندک دارد به مرز کنار گذاشتنِ تعارف با دولت نزدیک می‌شود یعنی اگر «شیبِ تندِ نقد» ها به دولت را در کنار خبرهایی که تایید و تکذیبِ آن چندان مهم نیست (!) از جمله احتمالِ استیضاح وزیر بهداشت و وزیر اقتصاد و برخی دیگر از وزرا را صرفاً نجوای مجلسی‌ها در راهروها نیز قلمداد کنیم به طور طبیعی این پالس به رئیس دولت سیزدهم ارسال شده که یا باید در برخی برنامه‌ها تجدید نظر کند یا در به کار گیری برخی وزرا و معاونان.
در کنار این موضوع، همانطور که پیشترها نیز گفته بودیم از برخی و بعضی استان‌ها نیز بوی اختلاف و تقابل شنیده می‌شود آن هم از جانب کسانی که خود را موثر در رئیس جمهور شدن رئیسی می‌دانند و این یعنی؛ بعید است کاسه‌ی صبرِ اصولگرایان و مدعیان اصولگرایی بیشتر از تا فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ گنجایش داشته باشد.
به طور طبیعی، اساساً انتظارِ تغییر وزرا در همان شش‌ماهه‌ی نخست می‌تواند انتظار بزرگی باشد اما با ارجاع به حرف‌های نقل شده از آقای رئیسی در برخی نشست‌ها و دورهمی‌های نسبتاً خودمانی که: «با هیچ وزیری عهد اخوت
نبسته‌ایم اگر نتوانند قبل از آن که مجلس استیضاح کند تغییر می‌دهیم!» به خود این اجازه را می‌دهیم که بگوییم به قول آن آقای نماینده که خطاب به رئیس جمهوری گفت: «خیلی زود دیر می‌شود» بگوییم: «فرصتِ تجدید نظر را از خود نگیرید!»
در کنار این موضوع و با توجه به بسیاری از اعتراضات صنفی، نامعلوم بودنِ نتیجه‌ی مذاکرات، موج ادامه دار گرانی‌ها و تورمی که با هیچ دستور و بخشنامه‌ای آرام نمی‌گیرد (!) شایسته است دولت در اِعمال برخی سیاست ها، دست به عصا «تر» حرکت کند از جمله در حذف ارز۴۲۰۰ تومانی در برخی اقلام از جمله دارو، حرکت نکردن به سمت گرانیِ بنزین به ترتیبی که مثلا مبتکرانه باشد و نیز پیوستن به برخی قرار و مدارهای بلند مدت با چین و روسیه که در فضای عمومیِ کشور می‌تواند بازتاب‌های منفی و حتی بسیار منفی برجای گذارد.