فلسفه اجباری بودن آموزش عمومی در جهان

جعفر بای‪-‬ اهمیت آموزش عمومی به عنوان تعلیم و تربیت نخستین بر کسی پوشیده نیست. همه روانشناسان یادگیری بر ارائه درست آموزش عمومی تاکید داشتند و به همین دلیل امروزه در جهان دوره تحصیلی آموزش عمومی اجباری است و بدون استثناء در همه کشورها آموزش عمومی الزامی است، زیرا این موضوع نقش و کارکرد بسزایی در زندگی آدمی دارد. آموزه‌های این دوره بنیادین می‌تواند در ساختار شخصیت، نقش اجتماعی و اخلاق عمومی تعیین‌کننده باشد. خروجی فراگیران آموزش عمومی که خشت اول تعلیم و تربیت محسوب می‌شود از مختصات خاصی برخوردار است که باید فرد توانایی‌ها و بلوغ لازم جهت مدیریت یک زندگی سالم، پویا و درست را برخوردار باشد. آموزش عمومی باید مهارت زندگی کردن وهنر زیست فردی و اجتماعی را به آدمیان بیاموزد. در دنیا آموزش عمومی به عنوان دوره‌ای برای آموختن مهارت و هنرهای پایه محسوب می‌شود. آموزش‌هایی که به وسیله آن فرد بتواند با فراگیری آن‌ها زندگی موفقی را داشته باشد. علت الزامی بودن آموزش صرفا برای آموزش‌های همگانی و فراگیر برای همه عناصر اجتماعی و کلیه شهروندان است. شهروندانی که حق زندگی در جامعه را دارند باید از آموزش همگانی نیز برخوردار شوند. آموزش عمومی به عنوان آموزشی زیرساختی، بنیادین و زیربنایی بر اساس توانایی‌های ذاتی و استعدادهای فردی نقش شکوفاسازی مهارت‌ها در زندگی را تدارک می‌بیند. این آموزش‌ها باید فرد را به مرتبه‌ای برساند که ابتدا خود را بشناسد و بعد جامعه پیرامونش را بفهمد تا با مردم رابطه مفید و موثری برقرار کند. این آموزش‌ها باید تعاملات با محیط زیست را نیز به افراد یاد دهند. فرد صرف نظر از اندیشه‌هایی که در این نوع آموزش‌ها می‌آموزد، هنر اندیشیدن را نیز فرامی گیرد. آموزش عمومی به جای انتقال اندیشه‌ها و مفروضات، روش اندیشیدن را نیز به فراگیران آموزش می‌دهد تا انسان‌هایی منتقد، فکور، صاحب خرد، مسئول، مملو از عاطفه و اخلاق را تحویل جامعه دهد. فرد باید بتواند محاسبات اعداد و ارقام را در حد نیاز یاد گرفته و روابط عمومی مطلوبی را داشته باشد. فرد باید تاریخ کشور، قومیت‌ها و آداب و رسوم‌ها را یاد بگیرد. همچنین باید طی آموزش عمومی مهارت‌های لازم را نیز فراگیرد. ارتقا آستانه تحمل در این دوره تمرین می‌شود تا او بتواند در مقابل سختی‌ها مقاوم باشد. اما متاسفانه آموزش عمومی این روزها نتوانسته خروجی‌های مطلوب و مورد نیاز جامعه را آنگونه که انتظار می‌رود به همراه داشته باشد؛ عناصری سست در حاکمیت اصول اخلاق و رفتار فراگیران، بی‌خبری از آداب و رسوم، بی‌اطلاعی از قوانین و مقررات، تهی از عاطفه و مهرورزی، خام در حل مسائل روزمره در زندگی، فاقد دانش لازم نسبت به تاریخ و زبان، سست اراده و متزلزل در اتخاذ تصمیمات، عاری از هنر‌های مرتبط و... مصادیقی از این کاستی‌ها است. بدون آموزش‌های لازم صرفا عمر سپری می‌شود و در این دوره آموزش‌های لازم ارائه نمی‌گردد. باید آموزش عمومی تحول بنیادین و زیرساختی در خود تجربه کند تا بتواند خروجی‌های مناسبی را به جامعه تحویل دهد. آموزش‌های اساسی که بتواند فرد را قدرتمند در مقابل اتخاذ تصمیم و مقاوم در برابر سختی‌ها تربیت کند.