روحاني توسعه‌گرا سياستمدار ميانه‌رو

هنوز سه، چهار روزي تا سالگرد آيت‌الله هاشمي مانده بود كه جمعي از چهره‌هاي شاخص سياسي از سيدحسن خميني يادگار امام گرفته تا فاطمه و محسن هاشمي و بعضي از ديگر اعضاي خاندان هاشمي و نيز از اسحاق جهانگيري و محمود واعظي و محمدباقر نوبخت كه همگي از مردان ارشد دولت اعتدال بوده‌اند تا محمود دعايي و پيروز حناچي و حسين مرعشي كه هر كدام به‌ دليلي در دوران حيات آيت‌الله، با او همكار و همراه بوده‌اند و به‌نحوي خود را ميراث‌دار هاشمي مي‌دانند،در مراسمش شركت كردند؛ مراسمي كه درحالي پنجشنبه‌اي كه گذشت، هنوز چندروزي مانده به سالروز درگذشت آيت‌الله هاشمي در حرم بنيانگذار جمهوري اسلامي و مزار ايشان برگزار شد كه 19 دي ‌ماه 95، حوالي غروب بود كه ابتدا خبرهايي ضدونقيض از وخامت حال آيت‌الله هاشمي به‌طور غيررسمي اينجا و آنجا شنيده شد و ساعتي بعد، وقتي بالاخره خورشيد آن روز كوتاه زمستاني، در افق مغرب پنهان شد و تاريكي شب حكمفرما، خبر درگذشت آيت‌الله رسما اعلام شد تا روز 19 دي كه تا پيش از آن، صرفا يادآور سالروز قيام مردم قم بود، درحالي از اين پس همزمان يادآور هاشمي‌رفسنجاني نيز باشد كه آن قيام و تظاهرات اعتراضي يك سال پيش از پيروزي انقلاب و در اعتراض به چاپ مقاله‌اي صورت گرفت كه ضمن دفاع از انقلاب سفيد شاه، عليه نيروهاي مذهبي و چپ‌هاي معترض به حكومت پهلوي هجمه مي‌كرد. قيام روز 19 دي‌ ماه 56 كه ازقضا هاشمي‌رفسنجاني نيز در برخي آثار و نوشته‌هايش به آن پرداخته و روايت‌هايي از بعضي جزيياتش به دست داده كه نشان از اهميت آن روز تاريخي در پيروزي انقلاب اسلامي دارد و درست 39 سال بعد، همان روز، بار ديگر و به‌دليلي ديگر در تقويم سياسي معاصر برجسته شده تا يادآور حيات پرحادثه مردي باشد كه 19 دي‌ ماه 95، در 83 سالگي بدرود حيات گفت.
اما آنچه 5 سال پس از آن روز، در مراسم سالگرد آيت‌الله رقم خورد، علاوه بر اهميت تاريخي اين روز، به‌دلايلي ديگر ازجمله بعضي موضوعات سياسي كه ازسوي چند سخنران اين مراسم مورد اشاره و تاكيد قرار گرفت، حائز اهميت بود. مراسمي كه در آن، به جز فاطمه هاشمي كه چند جمله‌اي را به عنوان فرزند ارشد آيت‌الله عنوان كرد، محسن هاشمي، پسر ارشد آيت‌الله كه تا همين چندي پيش، رياست شوراي شهر پايتخت را برعهده داشت، اسحاق جهانگيري كه از ميانه 92 تا همين چندي پيش، معاون اول رييس‌جمهوري مملكت بود و همچنين محمد سروش محلاتي، فقيه و روحاني برجسته نيز به بيان نكاتي پرداختند و در اين ميان البته آنچه ازسوي اسحاق جهانگيري در ارتباط با ماجراي ردصلاحيتش در انتخابات رياست‌جمهوري 1400 كه با ارجاع به ماجراي ردصلاحيت آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در جريان انتخابات رياست‌جمهوري 8 سال پيش از آن مطرح شد، شايد ازجمله مهم‌ترين مباحث بود. اين درحالي بود كه سخنان محسن هاشمي در ارتباط با نگاه و رويكرد اعتدالي آيت‌الله هاشمي نيز محل‌تامل بود. 
 تاكيد محسن هاشمي بر توقف افراط
محسن هاشمي كه تنها راه حفظ انقلاب را «متوقف كردن افراطي‌گري و بازگشت به اعتدال و ميانه‌روي» مي‌داند، تاخير در اين مسير را عاملي مي‌داند كه «هزينه بازگشت و ريزش جوانان و اقشار جامعه بيشتر خواهد بود.» او كه سخنانش را با اشاره به آنچه آيت‌الله هاشمي در دهه پاياني عمر موردنظر داشت، آغاز كرد، گفت: «ايشان مي‌گفتند تصور ما در جواني و مبارزه اين بود كه استعمار و استبداد، 2 مشكل اصلي جامعه است و بر همين اساس، من 2 كتاب «فلسطين كارنامه سياه استعمار» و «اميركبير قهرمان مبارزه با استبداد» را منتشر كردم و با اين فضا انقلاب به پيروزي رسيد و استعمار و استبداد را كنار زد. اما بعد از انقلاب به تدريج متوجه شديم مشكل بنيادين ديگري نيز داريم كه شايد خطرناك‌تر و زيان‌بارتر از استبداد و استعمار است و مي‌تواند آسيب بيشتري از آنان به كشور بزند و آن معضل «افراط» است. با استعمار و استبداد مي‌شود مبارزه آشكار كرد، چون ظهور مادي و عيني دارند، اما افراط مساله ذهني است و در عمق فكر و جان افراد به وجود مي‌آيد و براي همين مبارزه با آن سخت‌تر از استبداد و استعمار است.» محسن هاشمي با بيان اينكه آيت‌الله هاشمي و ديگر شخصيت‌هاي انقلاب، در روزگار پس از انقلاب، عمدتا هدف افراط بوده‌اند، گفت: «اگر استعمار و استبداد هم مي‌خواستند به انقلاب ضربه بزنند، به‌وسيله افراطيون بوده است؛ ترور ۴ خرداد سال ۱۳۵۸ ايشان توسط گروه افراطي فرقان، ترور دوم در سال ۷۲ توسط برخي جوانان تندرو و افراطي و تخريب‌هاي دهه‌هاي بعد، عموما توسط افراطيون چپ و راست صورت گرفت و هم‌اكنون نيز خطر افراط، انقلاب را بيش از هر خطر ديگري مانند حمله نظامي و ديگر خطرات تهديد مي‌كند.» او كه معتقد است افراط در حوزه عقايد، موجب تفرقه و خرافات مي‌شود، به انواع ديگر افراط ازجمله افراط در حوزه سياست و اقتصاد نيز اشاره كرد و با بيان اينكه افراط در سياست موجب دفع حداكثري و جذب حداقلي و افراط در اقتصاد موجب خصولتي شدن بخش بزرگ اقتصاد كشور شده به افراط در فرهنگ پرداخت  و افزايش شديد مخاطب و تاثير ماهواره و رسانه‌هاي بيگانه را از عواقب اين اوضاع خواند و با اشاره به مصاديق افراط در حوزه سياست خارجي، از افراطيوني گفت كه تحريم را نعمت مي‌دانستند و وضعيت كشور را به اين روز كشاندند. او اما با بيان اينكه نقطه مقابل افراط، اعتدال به‌معناي ميانه‌روي در برابر تندروي است، گفت: «اگر بخواهيم انقلاب را حفظ كنيم، راهي جز متوقف كردن افراطي‌گري و بازگشت به اعتدال و ميانه‌روي نداريم و هرچه اين اتفاق ديرتر بيفتد، هزينه بازگشت و ريزش جوانان و اقشار جامعه بيشتر خواهد بود.»


محسن هاشمي همچنين با اشاره به سالگرد شهادت سردار سليماني، به شناخت عميق و ارادت قلبي آيت‌الله هاشمي و سردار سليماني نسبت به يكديگر اشاره كرد و گفت: «آيت‌الله هاشمي در مقام فرماندهي جنگ و همچنين دوران رياست‌جمهوري از رشادت سردار سليماني در عين عقلانيت و منطقي بودن ايشان ياد مي‌كرد و سردار سليماني هم در مراسم تشييع آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني گفت كمتر مرجع تقليدي عمري به با بركتي عمر آيت‌الله هاشمي داشت و ايشان از ابتدا تا انتها انقلابي و استكبارستيز و صهيونيست‌ستيز بود اما با روش عقلاني.»
 روايت جهانگيري از نگاه توسعه‌گرا 
و مدرن هاشمي
در اين مراسم اسحاق جهانگيري نيز با بيان اينكه هاشمي همواره حلقه واسطي در فضاي سياسي كشور بود، گفت: «اگر روزي چپ مي‌خواست راست را حذف كند، آقاي هاشمي مي‌ايستاد و اگر راست هم مي‌خواست چپ را حذف كند، بازهم مي‌ايستاد. امروز به‌شدت به اين حلقه‌هاي واسط نياز داريم و سردار سليماني هم همين نقش را در فضاي سياسي كشور داشت.» او با اشاره به وسعت ديدگاه و ذهن منطقي آيت‌الله هاشمي، از نگاه او به اقتصاد گفت و با بيان اينكه هاشمي همواره به ايراني مدرن و صنعتي مي‌انديشيد، گفت: «اين براي روحانيت باعث افتخار است كه يك روحاني چنان حركت كند كه تكنوكرات‌ها او را الگو قرار دهند. يكي از آن رشته‌ها سدسازي است.» جهانگيري به سيلي كه در سال 98 و زماني كه معاون اول رييس‌جمهوري بود، اشاره كرد و با بيان اينكه 25 استان درگير سيل بود، سد كرخه را يكي از نمونه‌هاي موفق سدسازي در دوران سازندگي خواند و گفت: «در همين جنگ اقتصادي اگر سرمايه‌گذاري‌هاي پتروشيمي و فلزات را نداشتيم كه با صادرات‌شان توانستيم ارز مورد نياز كالاهاي اساسي مردم را تامين كنيم، از چه راه ديگري مي‌توانستيم تامين كنيم؟!» او كه معتقد است آيت‌الله هاشمي در سياست داخلي، به‌ دنبال استقلال، عزت و پيشرفت ملي بود و در سياست خارجي هم دنبال تعامل سازنده با همه كشورها، گفت: «روابط خوبي در دوره آقاي هاشمي برقرار شد و يكي از مهم‌ترينش روابط با كشورهاي عربي بود.» 
 روايت جهانگيري از ردصلاحيت‌هايي عجيب
معاون اول رييس‌جمهوري پيشين همچنين به باور آيت‌الله به مردم‌سالاري اشاره كرد و گفت: «او صندوق راي را گره‌گشاي مشكلات مردم مي‌دانست و در هيچ مقطعي با صندوق راي قهر نكرد و هميشه با شجاعت خودش را در معرض راي مردم قرار مي‌داد»؛ اشاره‌اي كه عملا مقدمه‌اي بود براي ورود جهانگيري به بحث از ردصلاحيت سال 92 آيت‌الله و ردصلاحيت سال 1400 خود. جهانگيري گفت: «سال 92 بعد از رد صلاحيت به من گفت من همان هاشمي 2 روز قبل هستم و رابطه من با رهبري و نظام هيچ تغييري نخواهد كرد؛ برخي مي‌خواهند من را روبه‌روي نظام قرار دهند و من هرگز اين كار را نخواهم كرد.» او با اشاره به رد صلاحيت خود در انتخابات رياست‌جمهوري اخير نيز گفت: «سال 96 در انتخابات تاييد صلاحيت شدم و سال 1400 همين شوراي نگهبان، مرا رد صلاحيت كرد. قبل از جلسه سران قوا با يكي از مسوولان امنيتي كشور جلسه داشتم و گفتم از نظر اقتصادي، اخلاقي و توان مديريتي پرونده من روشن است و هيچ دغدغه‌اي ندارم؛ در اين جلسه هم هيچ‌كس نخواهد فهميد چنين اتفاقي براي من افتاده و با قدرت كارهاي خود را دنبال مي‌كنم ولي اين كارها به ضرر كشور و شوراي نگهبان است. همان موقع مصاحبه كردم و گفتم هر دليلي به شما داده‎اند، منتشر كنيد و هنوز بر همان نظر هستم.» جهانگيري كه آيت‌الله را فردي آينده‌نگر مي‌شناسد كه هميشه فكر مي‌كند راه‌حلي وجود دارد، به گذشت او از جفاهايي كه در حقش مي‌شد، گفت و در پايان تاكيد كرد: «ما حلقه‌هاي واسط را كم داريم و اين كشور واسطه‌هايي نياز دارد كه نگذارند اين كشور شقه شقه شود؛ سردار سليماني يكي از اين شخصيت‌ها بود.»