چگونه منابع اندك را تلف كنيم؟

هيچ ترديدي نيست كه دولت و جامعه ايران با كمبود شديد منابع مواجه است. براي مقابله با اين وضع همزمان بايد دو اقدام را به عمل آورد. اول درصدد افزايش منابع بود و دوم در مقام جلوگيري از اتلاف منابع موجود برآمد و آنها را در اموري صرف كرد كه حداكثر بهره‌وري را داشته باشد. شما هنگامي كه در بيابان با كمبود آب مواجه شويد، به‌طور قطع باقيمانده آب را براي شرب و رفع تشنگي نگه مي‌داريد و نه براي شستن دست و صورت يا لباس. اقدامات موجود در بودجه و مجلس ايران دقيقا مثل اين است كه يك بطري آب در بيابان داريد و چشم‌انداز كوتاه‌مدتي هم براي رسيدن به آبادي يا چشمه نداريد ولي آن را صرف شست‌وشوي كفش‌هاي خود مي‌كنيد! ماجرا از اين قرار است كه نواصولگرايان حاكم از زمان احمدي‌نژاد دنبال افزايش جمعيت افتادند. ابتدا گفتند بچه بياوريد يك ميليون به حساب نوزاد واريز مي‌كنيم و طبعا سالانه هم بايد اضافه مي‌شد، البته انجام ندادند و سپس در ادامه انواع و اقسام ترفندها و تبليغات را پيش گرفتند، ولي نتيجه چه شد؟ امسال نسبت به ۶ سال پيش حدود ۴۰۰ هزار نفر از تعداد زاد و ولد كودكان كمتر شده است، در حالي كه در اين مدت جمعيت كشور حدود ۵ ميليون نفر بيشتر شده ولي زاد و ولد با سرعت زيادي در حال كاهش بوده است. خوب! نواصولگرايان در ادامه چه برنامه‌اي براي تغيير اين روند داشتند؟ نوشتن قانون عجيب جواني جمعيت و توزيع پول و امكانات و ايجاد محدوديت‌ها. گفته مي‌شود حدود ۲۰ هزار ميليارد تومان بودجه در سال جاري براي افزايش زاد و ولد در نظر گرفته شده است. اين همان كاري است كه در ابتدا نوشته شد، يعني اتلاف كامل منابع. چگونه؟ توضيح مي‌دهم. گرچه كاهش زاد و ولد دلايل گوناگوني دارد، ولي در حال حاضر و در ايران مهم‌ترين علت آن مشكلات اقتصادي است. يعني بيكاري و نيز كاهش درآمد. در حقيقت اگر خواهان افزايش فرزندآوري هستيم بايد تمام سرمايه‌ها و منابع مالي خود را صرف افزايش توليد و اشتغال كنيم تا انگيزه فرزندآوري بيشتر شود. اصولگرايان در اين زمينه چه كرده‌اند؟ در دولت احمدي‌نژاد كه نقطه اوج مديريت نواصولگرايان است، رشد اشتغال طي ۸ سال، تقريبا صفر بود و در طول سال‌هاي ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ تعداد شاغلين كشور سر جمع تغيير معناداري نكرد. اگر آن دولت به جاي اتلاف منابع در پي ايجاد شغل بود، بايد بيش از اندازه دوره خاتمي ايجاد شغل مي‌كرد كه ۵ ميليون شغل بود. اين ۵ ميليون شغل اگر امروز وجود مي‌داشت، با كمترين ميانگين حقوق كه حدود ۷ ميليون تومان بود، ۴۲۰ هزار ميليارد تومان به توليد و دستمزد افراد اضافه مي‌شد كه ۲۱ برابر رقم بودجه فوق براي فرزندآوري است، البته درآمد اشتغال دايمي نيز هست. آنان كه در دوره مديريت فاجعه‌بار خود شغلي ايجاد نكردند تا جوانان ازدواج و فرزندآوري كنند، اكنون دنبال توزيع منابع مالي براي فرزندآوري هستند. همين كار هم ايراد دارد. اگر فرض كنيم (خيلي بعيد است اين فرض محقق شود) كه بر اثر اين سياست ۲۰۰ هزار زاد و ولد بيشتر در سال را شاهد باشيم، در اين صورت براي اضافه شدن هر كودك حدود ۱۰۰ ميليون تومان هزينه روي دست مردم گذاشته‌اند. به عبارت ديگر براي افزايش تولد ۲۰۰ هزار كودك در سال، به خانواده 3/1 ميليون كودك به دنيا آمده كمك مي‌كنند كه نيازي به اين كار نيست و اين اتلاف منابع است. حال اگر همان ۱۰۰ ميليون تومان را صرف سرمايه‌گذاري و اشتغال كنند، احتمالا تعداد شغل‌هاي دايمي كه به وجود مي‌آيد خيلي موثرتر به حال اقتصاد و فرزندآوري است، ضمن اينكه مبالغ موجود در رديف‌هاي بودجه بايد در سال آينده تكرار و اضافه شود، ولي ايجاد شغل نيازي به اين كار ندارد. پرسشي كه براي يك ناظر وجود دارد، اين است كه چرا نواصولگرايان هيچ توجهي به مساله اشتغال و رشد اقتصادي ندارند و تمامي توجه آنان به توزيع منابع اندك و ناكافي است؟ پيش‌تر هم گفته‌ام شايد اين مساله ريشه در ذهنيت غيرعلمي و سنتي اين گروه دارد كه درك درستي از مساله توسعه و اقتصاد ندارند و نگاه آنان به اقتصاد بر محور صدقه دادن و اقتصاد معيشتي است. ولي آنچه قابل ترديد نيست، اتلاف سرمايه‌ها و منابع كشور لاي چرخ‌دنده‌هاي اين سياست‌هاست. پيش‌تر منابع عظيم سال‌هاي ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ را تلف كردند و اكنون هم درصدد آتش زدن به منابع اندك كشور هستند و در نهايت هم چيز چنداني نصيب مردم نخواهد شد، جز گسترش روزافزون فقر و تنگدستي و بيكاري.