امشب دیگر هوا سرد نیست

هوای سرد و کوچه های تاریک شهرک شهید رجایی  باعث شد خیران یک مرکز نیکوکاری به همت نیک اندیشان شهر از چند هفته قبل دست به کار خرید بخاری برای خانواده های بی بضاعت این محله شوند. روزنامه خراسان رضوی نیز هفته گذشته پا به پای این خیران و به منظور حمایت از این پویش، گزارشی در این باره با عنوان «رویاهای کوچک زمستانی» منتشر کرد. پس از چاپ این گزارش، خبر رسید که تعدادی بخاری با کمک خیران خریداری شده و قرار است بین خانواده های شناسایی شده توزیع شود. توقف زندگی در دهه 60  ساعت از 6 بعدازظهر گذشته که به یکی از فرعی های خیابان حر عاملی می رسیم. کوچه پس کوچه هایی تاریک و در هم تنیده با کمترین امکانات و بهره مندی از خدمات شهری .با چند نفر از مردم این محل که صحبت می کنیم یک جمله مشترک را به زبان می آورند «ادارات مختلف خدمات رسان  به ظاهر ما را فراموش کرده اند» این جا انگار زندگی در دهه 60 متوقف شده است. به اولین خانه که می رسیم دختری چهار ساله در را باز می کند و با سرعت به داخل خانه می رود چند لحظه بعد خواهر بزرگ ترش می آید و ما را به داخل خانه دعوت می کند. از در که وارد می شویم یک اجاق خوراک پزی در گوشه ای از خانه روشن است. این اجاق هم وسیله گرمایشی خانه است و هم وسیله ای برای پخت و پز. مادر خانواده به همراه سه دختر و یک پسرش که همه زیر 13 سال دارند زندگی می کند،با دیدن بخاری لبخند روی لب های بچه ها می نشیند .پسر بچه شش ساله این خانواده از سرما خودش را لای پتو پیچانده و کنج دیوار به خواب عمیقی فرو رفته است.هر کدام از دخترها برای آینده خودش رویاهایی دارد یکی از آن ها که از همه بزرگ تر است و تا سال قبل به مدرسه نرفته حالا با کمک خیران و حمایت هایشان علاوه بر نگهداری از خواهرها و برادرش به کلاس های نهضت سواد آموزی می رود. مادر خانواده برای گذران زندگی باید کارگری کند. از دختری که از همه کوچک تر است می پرسم :«پدرت کجاست ؟» لبخند می زند و تنها یک جمله می گوید :«گم شده».دختر بزرگ تر خانواده ادامه می دهد:«چهار سال است که دیگر نیست،ما را رها کرده و رفته». تامین هزینه درمان چشم عاطفه و عرفان  دومین خانه در همین شهرک است.خانواده ای هفت نفره که هفته قبل به آن ها سرزدیم.برق شادی را می شود در چشم های کم سوی عاطفه دختر خردسال  این خانواده  که چشم هایش به آب سیاه مبتلاست دید.آن ها از این که دیگر مجبور نیستند خودشان را در شب های سرد زمستان پتو پیچ کنند خوشحال اند. یکی از خیران هزینه درمان چشم های عاطفه را به عهده گرفته و حالا بار هزینه درمان چشم های  این دختر خردسال از دوش این خانواده برداشته شده است.پویش خرید بخاری برای خانواده های بی بضاعت بهانه ای شده است تا  انسان های خیر برای درمان چشم های عاطفه پای کار بیایند.از این خانواده که خداحافظی می کنیم برای تحویل بخاری به یکی دیگر از خانواده ها در کوچه های تنگ و تاریک این محله به راه می افتیم . خانواده دیگری که سراغ شان می رویم  پنج نفر هستند .دختر 14 ساله آن ها به دلیل فقر شدید مجبور به کار در انبار ضایعات است تا خرج خانواده اش را تامین کند.آن ها زیر سقفی ترک خورده در خانه ای قدیمی  که هر لحظه احتمال ریزش آن وجود دارد زندگی می کنند.ساعت از 8 گذشته و دختر این خانواده به دلیل دوری محل کار تا منزلش هنوز به خانه نرسیده است .محمدعرفان پنج ساله نیز به دلیل تیروئید چشم هایش ورم کرده و طبق اعلام پزشک نیاز به درمان سریع دارد،یکی از خیران که با ما همراه شده است با دیدن محمدعرفان هزینه های درمان او را قبول می کند.مادر این خانواده از مسئولان مرکز نیکوکاری درخواست می کند کاری برای دخترش دست و پا کنند تا مجبور به کار کردن در انبار ضایعات نباشد. علیزاده  می گوید : ما  ،برای زنان و دختران این منطقه کلاس آموزش قالی بافی در نظر گرفته ایم که این دختر و دیگر زنان ساکن در این منطقه می توانند به صورت رایگان آموزش ببینند و در کارگاه هایی که به همین منظور برپا کرده ایم به فعالیت بپردازند و حقوق دریافت کنند.بعد از بیرون آمدن از این خانه سراغ تعدادی دیگر از خانواده های بی بضاعت می رویم که هر یک روایت زندگی خودشان را دارند.از پیرزنی که در انبار15 متری زندگی می کند تا پدر خانواده ای که دو سال قبل از داربست افتاده   و دنده هایش شکسته است و صبح تا شب کنج اتاق به آینده و نداشته هایش فکر می کند. شب های سرد و پویشی که چشم به راه کمک خیران است  امینی درباره اقدامات انجام شده در زمینه تامین بخاری برای خانواده های بی بضاعت حاشیه شهرمی گوید: از یک ماه قبل برای خرید بخاری برای خانواده های بی بضاعت اقدام کرده ایم، بعد از چاپ گزارش در روزنامه خراسان تعداد زیادی از خیران نیز تماس گرفتند و قول دادند مبالغی را برای خرید بخاری واریز کنند. تا امروز با کمک خیران 36 بخاری از 100 بخاری را که قرار است تهیه کنیم خریداری و تحویل داده ایم . شب های سرد و خشک زمستان، استخوان سوز شده و همه با هم باید دست به دست هم دهیم تا مشکلی از مشکلات این مردم حل شود.»هوای سرد، کوچه های تاریک شهرک شهید رجایی، خیابان های دور افتاده و کم برخوردار، لبخند مردم کم توقع  و پسر بچه ای که در یکی از خانه ها از سرما خودش را زیر پتو جمع کرده بود چند تصویر از زندگی این روزهای مردمی است که در گوشه ای از این شهر زندگی می کنند. یکی از دختربچه ها وقتی بخاری در اتاقشان روشن شد آهسته با لبخند به خواهرش گفت:«امشب دیگر سرد نیست.»