چرا به نظر آن‌ها عجول و کوته‌فکر می‌رسیم؟!

بابک خطی‪-‬ یکی از تعابیر پرکاربردی که در مشکلات پیش روی اجرای سیاستهای اقتصادی نئولیبرال مطرح می‌شود این است که برای جاافتادن و به قول معروف کار کردن این ساختار اقتصادی نیاز به زمان وجود دارد. زمانی بسیار ضروری که دهک‌های متوسط و پایین اقتصادی عجولانه حاضر به صرف آن نیستند و به جای نگاه وسیع، با افق دیدی محدود تنها به دنبال اهداف
کوتاه مدت می‌گردند.
این یادداشت به مفهوم این صبوری و اهداف بلندمدت و مصداق‌ها و تاثیرات آن در زندگی واقعی مردم در بستر اجرای این سازوکار اقتصادی می‌پردازد.
از مهمترین الزامات این مکتب از بین بردن قواعد دست و پاگیر در امور اقتصادی و مقررات‌زدایی حداکثری است.


مقررات‌زدایی به این معنی است که در برنامه‌ی کاری کارکنان در تمام ساختارهای تولیدی و خدماتی مفاهیمی چون حداکثر ساعت کار، حداقل حقوق، پوشش بیمه‌ای و... -که عناصری دست و پاگیر در پیشرفت اقتصاد از نظر این مکتب تعبیر می‌شوند- حذف شده، کارفرمایان صرفا بر اساس نظر خود این موارد را راسا تعیین کنند.
یکی از الزامات بنیادی دیگر این است که بابت خدمات عمومی مثل بهداشت و درمان، تحصیل، حمل و نقل و سایر موارد بدون در نظرگرفتن هرگونه حمایت، تمام هزینه‌های آن به‌طور آزاد حساب شده و از همه‌ی مردم مستقیم دریافت شود.
قسمت مهم دیگر این اصول دروغین و ساختگی دانستن تغییرات آب و هوایی است به‌گونه‌ای که از نظر نئولیبرال‌ها این مسئله، صرفا بهانه‌ای برای جلوگیری از پیشرفت صنعت است. خروج ترامپ از پیمان محیط زیستی پاریس یکی از بارزترین تظاهرات این تفکر است.
حالا مدعا این است که اگر همه‌ی این سیاست‌ها اجرا شود و عرضه و تقاضا به یگانه قانون مقدس حاکم بر امور اقتصادی گردد پس از گذر زمان لازم و جاافتادن آن شرایط اقتصادی جهان پیشرفت شگرفی خواهد نمود و همه‌ی طبقات اقتصادی این مسئله منتفع و برخوردار خواهند گردید!
هر چند در مورد اصل وقوع این وعده انتقادات زیادی وجود دارد، اما بیایید این فرض نهایی را بپذیریم.
حالا سوال این است که در فاصله‌ی زمانی-نامعلوم -
بین آغاز این سیاست‌ها تا ساخته شدن این مدینه‌ی فاضله اقتصادی نسبی، دهک‌های متوسط و پایین اقتصادی چه وضعیتی خواهند داشت.
آن‌ها در این دوره‌ی انتقالی چطور باید از پس هزینه‌های بسیار بالای بهداشت و درمان، تحصیل، حمل و نقل عمومی و... که کاملا آزاد هم
خواهد شد برآیند، وقتی اکثریت بیشماری از آن‌ها به واسطه‌ی اجرای سیاست‌های مقررات‌زدایی که شرح داده شد، از کار بیکار شده یا با میزان حقوق نازل و ساعت کاری که بر اساس منطق و منویات کارفرما تعیین می‌شود به کار معادل بیگاری ادامه می‌دهند؟
اصلا در شرایطی که افراد زیادی از دهکهای متوسط و پایین اقتصادی قربانی اجرای این سیاست‌ها شده‌اند، چطور شکم خود و خانواده‌های خود را سیر کنند و اساسا زنده بمانند تا این دوره‌ی انتقالی مبهم تمام شود و آفتاب بهشت موعود طلوع نماید؟! ضمنا با توجه به مواضعی که در مورد تغییرات آب و هوایی وجود دارد، وقتی این تغییرات باعث از بین رفتن محیط زیست و قربانی شدن آدم‌ها گردید، مردمی که دیگر وجود ندارند و نابود شده‌اند چگونه می‌توانند در روز موعود از مواهب این بهشت زمینی برخوردار شوند؟
بدین ترتیب اینجا مفهوم واقعی صبوری و آینده‌نگری مورد نظر نئولیبرالیسم روشن می‌شود؛ اینکه قسمت‌های عمدهای طبقات اقتصادی و اجتماعی در بستر اجرای این سیاست‌ها به طور کامل حذف شوند و بقایای آن‌ها نیز در رقابتی برای تنازع بقا به از بین بردن همدیگر بپردازند و این‌قدر این اتفاق تکرار شود تا این دوره‌ی نامشخص انتقالی اقتصادی بگذرد. نهایتا هم بهشت فرضی موعود تنها برای طبقات خاصی از جامعه امکان وقوع خواهد داشت.
اگر طبقات متوسط و پایین نمی‌توانند صبوری مورد نظر این مکتب را به خرج دهند، به این خاطر است که این صبوری به معنی مرگ و نابودی آنان است و اهداف کوتاه مدت مورد انتقاد نئولیبرال‌ها در واقع حق حیات و نفس کشیدن این طبقات است.
بنابراین می‌توان گفت این انتقاد و خواسته در عمل معادل و شکل ادیبانه‌ای از توصیف نسل کشی طبقات متوسط و ضعیف است که حتی اگر فرضا آن مدینه فاضله‌ی وعده‌داده شده محقق هم گردد، دیگر وجود خارجی ندارند که بخواهند از مواهب آن مستفیض شوند.
به همین خاطر دو راه مشخص پیش روی تئوریزه‌کنندگان این مکتب وجود دارد یا اینکه تعارف را کنار بگذارند و به نابودی طبقات متوسط و پایین اقتصادی در جریان اجرای سیاستهایشان اذعان نمایند و آن را در لفافه‌های خوش ظاهری مثل صبوری و داشتن اهداف بلند مدت پنهان نکنند یا دکترین معقول و روشمندی برای ادامه حیات این طبقات در دوره‌ی انتقالی مورد نظرشان ارائه نمایند.