روسیه پوتین و ایران

فیودر تیوتچف؛ شاعر و سیاستمدار روس قرن نوزدهم، درباره این کشور گفته است: «روسیه را با منطق و استدلال نمی‌شود فهمید و با معیارهای عمومی نمی‌توان سنجید، بلکه باید آن را حس کرد و دریافت». برخی از روسیه‌شناسان در توضیح پیچیدگی و مرکب بودن وقایع این سرزمین به سوغات اصلی روسیه «ماتروشکا» اشاره می‌کنند که عروسک چوبی رنگینی است با عروسک‌های تودرتو، به‌طوری‌که هر ماتروشکا را که باز می‌کنی و جلو می‌روی به ماتروشکای دیگر می‌رسی (مهدی سنایی، روسیه: جامعه، سیاست و حکومت).
۱) روسیه پوتین
از تولستوی منقول است که ما روس‌ها در اروپا، بَربَر هستیم؛ ولی در آسیا اروپایی هستیم. «جنگ و صلح» لئو تولستوی عموماً بهترین رمان جنگی به شمار می‌رود که تاکنون نوشته شده است. به‌طورکلی، تولستوی یک تصویر تمام‌نما (پانوراما) از روسیه در زمان جنگ‌های ناپلئونی ارائه کرده است. گیلبرت داکتورو در مقاله‌ای («جنگ و صلح» در دنیای امروز) بخش‌های فلسفی این رمان و ارتباط عمیق حمله ناپلئون به روسیه در اواخر بهار ۱۸۱۲ را با شرایط روحی، روانی و موقعیت راهبردی که امروز در آن قرار داریم، نشان می‌دهد.
داکتورو تصریح می‌کند که حمله ناپلئون به روسیه اقدام نیروی فرانسوی برای تمایلات فرانسوی نبود، بلکه به توصیف تولستوی «جنبش مردم اروپا از غرب به شرق» به شمار می‌رفت. ارتش بزرگ ۶۸۰ هزارنفری که ناپلئون رهبری آن را بر عهده داشت، حدود ۲۰ هزار گارد (پاسگان) امپراتوری را نیز شامل می‌شد که هرگز در عملیات علیه روسیه به کار گرفته نشدند؛ چراکه نقشی حیاتی در ماندن ناپلئون در قدرت ایفا می‌کردند. سربازان و افسران فرانسوی که از مردم عامی بودند و برای جنگ و مرگ به میدان فرستاده شدند، کمتر از نیمی از نیروهای تحت فرمان ناپلئون را تشکیل می‌دادند. باقی ارتش از سربازان داوطلب از پروس، هلند، ایتالیا، اتریش و به‌ویژه لهستان بودند. امروز، تکرار این نیروهای چندملیتی اروپایی تحت فرمان فرانسه ۱۸۱۲ را می‌توان در ناتوی تحت فرمان ایالات‌متحده دید.


داکتورو ادامه می‌دهد که بیشترین شمار نیروهای داوطلب در ارتش بزرگ تحت فرمان ناپلئون را که در ۱۸۱۲ به روسیه حمله کردند، لهستانی‌ها تشکیل می‌دادند. لهستانی‌ها در آن زمان برای پیشبرد اهداف ژئوپلتیک خود و احیای سرزمین مادری در نقشه اروپا و اثبات ارزش خود به‌عنوان محافظان اروپا در آن جنگ شرکت کردند. توجه تولستوی به این مسئله تنها به دلیل شمار این نیروها (۹۶ هزار نفر) نیست، بلکه به دلیل نقشی است که آن‌ها در کمپین ناپلئون و در تصمیم حرکت به سمت مسکو به‌جای سن‌پترزبورگ ایفا کردند. در بازتاب همه مسائل مربوط به نقش لهستان در حمله ناپلئون در دنیای امروز، می‌بینیم که بار دیگر نخبگان لهستان دست‌به‌کار شده و اتحادیه اروپا و ایالات‌متحده را به استفاده از لهستان به‌عنوان سپری در برابر روسیه فرامی‌خوانند. پیشنهاد ساخت «پایگاه نظامی آمریکا» در لهستان کاملاً با این سمفونی جور درمی‌آید.
داکتورو پیام شرایط حمله ناپلئون به روسیه در سال ۱۸۱۲ برای امروز را این می‌داند که باید تجلی اراده روس‌های امروزی برای حفظ زمین‌های خودشان به هر قیمتی را جدی گرفت. مسئله دیگر که او بایسته توجه دانسته جنگ برای اعتدال است. تولستوی بارها به این مسئله اشاره کرده که درباره جنگ‌ها هیچ قطعیتی وجود ندارد و به هر ترتیبی باید از جنگ‌های غیرضروری اجتناب شود.
۲) روسیه پوتین و ایران
نوع تعامل روسیه و غرب از یک الگوی آونگی طی دو سه قرن گذشته تاکنون پیروی کرده است و در روسیه معاصر نیز همچنان نشانه‌های آن به‌وضوح قابل‌مشاهده است. الگوی آونگی در روابط روسیه و غرب بیانگر آن است که همواره روابط طرفین از یک نسبت دوری (خصومت) و نزدیکی (همکاری) فزاینده‌ای برخوردار است. متاثر از این دوری و قرابت، سایر موضوعات مهم بین‌المللی که به نحوی بر اساس تعامل میان مسکو و غرب در حال انجام است، قابل رهگیری هستند. درنتیجه همان‌طور که تاریخ پس از جنگ سرد نشان می‌دهد، می‌توان فرض کرد که «مدل آونگی» در آینده نزدیک نیز موثر خواهد بود. این یعنی بنا بر تحلیل برخی از کارشناسان روابط روسیه و غرب در بسیاری از موضوعات وابسته بین‌المللی؛ ازجمله دو موضوع راهبردی از منظر ج. ا. ایران (سوریه و مذاکرات هسته‌ای)، تابعی از نوع رابطه میان طرفین روسی و غربی و چگونگی بهره‌برداری هریک از آن‌ها خواهد بود (مهدی هدایتی شهیدانی، ویژه‌نامه مذاکرات هسته‌ای، اندیشکده جریان، دی‌ماه ۱۴۰۰، ص. ۳۱).
۲-۱) سوریه
دکتر حسین امیرعبداللهیان؛ وزیر امور خارجه فعلی، در کتاب «صبح شام: روایتی از بحران سوریه (خاطرات)» اذعان می‌کند که گفت‌وگوهای نیروهای امنیتی و نظامی دو کشور، اقدامات سردار سلیمانی و دیدار پوتین با مقام معظم رهبری در تهران به‌عنوان عوامل مهم منجر به اتخاذ رویکرد فعال مسکو در قبال سوریه شد. ایران برای انتقال تجهیزات و لجستیک به سوریه، بر اساس راهبردی که داشت به روس‌ها کمک کرد (ص. ۱۲۱).
همیشه در بخش‌هایی از مذاکراتم سعی می‌کردم مطلبی را به دوستانمان در روسیه بگویم. به آن‌ها می‌گفتم در سابقه ذهنی و تاریخی مردم ایران نسبت به اتحاد جماهیر شوروی نگاه مثبتی وجود ندارد. مردم معتقد هستند روس‌ها در دقیقه نود دوستان خود را رها کرده و صرفاً بر اساس منافع خود عمل می‌کنند. تعمد داشتم این را بگویم تا بدانند من به‌عنوان نماینده کشوری با او صحبت می‌کنم که این واقعیت‌های تلخ تاریخی در اذهان مردمش وجود دارد. هرچند تجربه مذاکراتی‌ام با روسیه نشان داد که روسیه با اتحاد جماهیر شوروی متفاوت است و با روسیه پوتین می‌توان کار راهبردی کرد (ص. ۱۲۶).
سردار سلیمانی که پرونده‌های زیادی را تجربه کرده بود، گفت من در تجربه افغانستان با رفتارشناسی روس‌ها آشنا هستم. اگر شما با روس‌ها دائماً حرف بزنید و منافع مشترک تعریف کنید، برایشان استدلال منطقی ارائه کنید، می‌توانید به هدف برسید و باهم به‌خوبی کارکنید؛ اما اگر بین گفت‌وگوها فاصله طولانی بیفتد، ممکن است در بعضی نکات اساسی از شما فاصله بگیرند. سردار سلیمانی به کار با روسیه و چین باور داشت و اعضای شورای امنیت ملی هم دیدگاه سردار را تائید کردند و مقرر شد همه بخش‌های ذی‌ربط این مذاکرات را ادامه بدهند (ص. ۱۲۳).
به آقای میخائیل باگدانف (نماینده پوتین در امور خاورمیانه و معاون خاورمیانه‌ای وزارت خارجه روسیه) گفتم که شما جهان عرب را خیلی خوب می‌شناسید. فراموش نکنیم ما راجع به کشورهایی حرف می‌زنیم که در بسیاری از آن‌ها نظام موروثی و خاندانی وجود دارد. نقش رهبران در این کشورها؛ صرف‌نظر از اینکه عضو خاندانی مثل آل صباح و آل ثانی و غیره باشند یا جمهوری مادام‌العمر تشکیل دهند، حیاتی است. باید به نقش رهبران در این کشورها به‌مثابه نخ تسبیح توجه کرد. شاه یا ولیعهد که هیچ! در بحرین اجازه تغییر نخست‌وزیر نزدیک به نودساله (شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه) را هم آمریکا، سعودی و متحدانشان نمی‌دهند. چون می‌دانند این کار مثل دومینو است. مهره اول که بیفتد بعدازآن مهره‌های دیگر پشت سر هم می‌افتند. آن‌ها ساختار این کشور و کشورهای عربی را می‌شناسند (ص. ۱۱۸). آمریکایی‌ها می‌دانند وقتی بشار اسد سقوط کند نظام سوریه در هم می‌ریزد و نقشه آمریکایی - صهیونیستی تجزیه سوریه محقق می‌شود. تردید نکنید که پایگاه نظامی شما را هم تعطیل می‌کنند (ص. ۱۱۹).
روس‌ها اذعان داشتند که آمریکایی‌ها زیاد حرف می‌زنند و درخواست‌های زیادی هم دارند؛ اما درنتیجه‌گیری با مشکل مواجه هستند. آمریکایی‌ها با هیاهو وارد افغانستان شدند و آنجا را اشغال کردند. قرار بود تروریست‌ها را از بین ببرند؛ اما نتوانستند و افغانستان را به یک واحد سیاسی بی‌ثباتی و ناامنی بیشتر تبدیل کردند. به سیاست‌هایشان در عراق که نگاه می‌کنیم دیدیم از همه ظرفیتشان استفاده کردند، با ۱۷۰ هزار نیروی نظامی وارد این کشور شدند؛ اما نهایتاً در باتلاق عراق گرفتار شدند. در پرونده فلسطین یا موضوع لبنان، دولت‌های مختلف در آمریکا با ادعاهای زیاد و طرح‌های بزرگ آمدند و رفتند. خیلی هم تهدید کردند؛ اما موفقیت چشمگیری به دست نیاوردند. در تحولات منطقه آنجا که با ایران دچار کشمکش شدند، برنده نهایی آن‌ها نبودند. لذا با توجه به این سابقه موضوع را بررسی کردیم و گفتیم اگر از بشار اسد عبور کنیم آخرین متحدمان در جهان عرب را با دست خودمان از بین برده‌ایم. بشار اسد، همان‌طور که تا الآن مقاومت کرده می‌تواند بازهم مقاومت کند و بماند. اگر بشار بماند و قدرت را حفظ کند دیگر به ما به‌عنوان روسیه اعتماد نخواهد کرد و ما منافع فراوانی را از دست خواهیم داد. همچنین به این جمع‌بندی رسیدیم که ایرانی‌ها پشت این مسئله قرار دارند. ایرانی‌ها در این سال‌ها از متحدانشان در منطقه باقدرت حمایت کرده‌اند؛ حتی در مقابل لشکرکشی‌های بزرگ آمریکا همین روش را داشته‌اند و درنهایت ایرانی‌ها و متحدانشان نقش مهمی در تحولات منطقه ایفاء کرده‌اند و نتایج قابل قبولی گرفته‌اند. این مطلب هم ما را به این نتیجه رساند که با حمایتی که ایران از سوریه می‌کند و با توجه به الگوی رفتاری که از ایران در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین در این سال‌ها دیده‌ایم به‌احتمال فراوان بشار اسد در قدرت خواهد ماند و ایران حرفش را به کرسی می‌نشاند. در آن صورت ما هم سوریه را ازدست ‌داده‌ایم و هم دوست و همسایه و متحدمان؛ ایران، نسبت به ما نگاهی منفی پیدا می‌کند (ص. ۱۲۵).
در اوج بحران سوریه، بندر بن سلطان؛ رئیس سرویس امنیتی عربستان سعودی، با آقای پوتین در مسکو دیدار کرد. پوتین از بندر پرسیده بود: «یعنی شما می‌خواهید با روش نظامی بشار اسد را سرنگون کنید؟» بندر خیلی صریح گفته بود: «بله! سوریه راه‌حل سیاسی ندارد و ما باید با روش نظامی او را سرنگون کنیم». پوتین در پاسخ می‌گوید: «آیا شما می‌دانید اگر مسلحان و تروریست‌ها بر دمشق حاکم بشوند، پس‌ازآن به سراغ شما در ریاض خواهند آمد؟». بندر جواب می‌دهد: «بله این را می‌دانیم؛ اما برای آن مرحله هم برنامه‌ریزی کرده‌ایم. بعدازاینکه بشار سرنگون شد، همه تروریست‌ها را در داخل دمشق بمباران خواهیم کرد!» شنیده شد بعد از جلسه آقای پوتین با تعجب به اطرافیانش گفته بود: «حقیقتاً چه تفکراتی برای منطقه تصمیم می‌گیرند!» (ص. ۱۲۸).
هوش و ذکاوت بالای شخص آقای پوتین در این زمینه نقش جدی بازی کرد؛ چون کلیدی‌ترین نقش را شخص آقای پوتین داشت (ص. ۱۲۳). ورود نیروی هوایی روسیه توان میدانی سوریه را روی زمین تقویت کرد و در نهایت منجر به آزادی حلب شد و معادله به نفع سوریه تغییر کرد. البته روس‌ها هم حس خوبی داشتند که آمدند و به اهداف خودشان در تقابل با سیاست غلط آمریکایی‌ها رسیدند (ص. ۱۲۱).
۲-۲) مذاکرات هسته‌ای
بررسی مواضع روسیه در این پرونده نشان از تاثیرپذیری رویکرد مسکو از سه اصل مهم تاکنون داشته است: (۱) ممانعت از نظامی‌شدن برنامه هسته‌ای ایران؛ (۲) جلوگیری از اقدام نظامی علیه ایران؛ (۳) مخالفت با قرار گرفتن ایران در مدار آمریکا و تسلیم آن به فشارهای غرب ازجمله تحریم‌ها (مهدی هدایتی شهیدانی، همان منبع، ص. ۳۲).
باراک اوباما؛ رئیس‌جمهور سابق آمریکا (بین مهروموم‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، بیان می‌دارد که برای جلب‌توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد می‌کردیم که گرهِ تحریم‌ها را محکم‌تر کنند؛ و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخی‌مان [روسیه و چین] را جلب می‌کردیم که اصولاً تحریم‌ها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند و تقریباً به‌اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بی‌اعتماد بودند (سرزمین موعود، انتشارات امیرکبیر، ص. ۵۹۶).
در میان همه رهبران بریکس که در اجلاس گروه بیست آوریل ۲۰۰۹ (فروردین ۱۳۸۸) حضور داشتند، من بیش از همه علاقه‌مند به تعامل با مدودف بودم (ص. ۴۵۲). مدودف یک تکنوکرات (فن‌سالار) و یک اپراتور پشت‌صحنه بود، بی‌آنکه نیم‌رخ عمومی یا پایگاه سیاسی خاص خود را داشته باشد. بیش از اینکه سیاستمدار یا عضو بلندپایه حزب به نظر برسد، همانند یک مشاور مدیریت بین‌المللی بود. ظاهراً او انگلیسی را می‌فهمید؛ اگرچه صحبت با مترجم را ترجیح می‌داد (ص. ۴۵۴).
در مورد مهم‌ترین اولویت من، همکاری ایالات‌متحده و روسیه برای مهار اشاعه تسلیحات هسته‌ای، ازجمله تلاش احتمالی ایران برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، مدودف نشان داد که آماده تعامل صریح و منعطف است. اگرچه او آماده نبود که به یک تلاش بین‌المللی برای محدود کردن متعهد شود؛ اما آن را قاطعانه رد نکرد و تا این حد پیش رفت که اذعان داشت برنامه هسته‌ای و موشکی ایران بسیار سریع‌تر ازآنچه مسکو پیش‌بینی کرده بود پیشرفت کرده، مک فاول و برنز می‌گفتند یادشان نمی‌آید هیچ مقام روسی حتی در خلوت، بدین نکته اعتراف کرده باشد (ص. ۴۵۵).
من قصد خودم را برای بازبینی برنامه‌هایمان در اروپا، تحت عنوان تمایل برای بحث با حسن‌نیت، مطرح کردم. اضافه کردم که پیشرفت در متوقف‌سازی برنامه هسته‌ای ایران، تاثیر قطعی بر تصمیم‌گیری من خواهد گذاشت، این پیامی نه‌چندان ظریف بود که مدودف حتی پیش از ترجمه به آن پاسخ داد. او با لبخندی محو به انگلیسی گفت: «متوجه شدم» (ص. ۴۵۶).
در نشستی خصوصی با مدودف و لاوروف در حاشیه ۶۴مین اجلاس مجمع عمومی در اواخر سپتامبر ۲۰۰۹ (مهرماه ۱۳۸۸) یک بمب اطلاعاتی در اختیارشان گذاشتم. پس‌ازاین بود که شکاف‌های رابطه روسیه و ایران عمیق‌تر شد. ما کشف کرده بودیم که ایران در آستانه تکمیل ساخت تاسیسات مخفی غنی‌سازی در اعماق کوهی در نزدیکی شهر تاریخی قم (تاسیسات فردو) است. همه‌چیز این ساختمان، ابعاد، پیکربندی و مکانش که درون تاسیسات نظامی بود، نشان‌دهنده علاقه ایران به محافظت از فعالیت‌های آن، هم در برابر شناسایی و هم حمله بود. چنین ویژگی‌هایی با برنامه‌ای صلح‌آمیز همخوانی نداشت. به مدودف گفتیم شواهد را پیش از عمومی‌کردن به او نشان می‌دهیم؛ زیرا زمان اقدامات نصف و نیمه به پایان رسیده است. بدون موافقت روسیه برای یک پاسخ بین‌المللی محکم، شانس راه‌حلی دیپلماتیک در رابطه با ایران احتمالاً از دست می‌رفت (ص. ۶۱۷).
رابطه من با مدودف در تصویب نهایی تحریم‌ها سرنوشت‌ساز بود. در حاشیه هر نشست بین‌المللی‌ای که شرکت می‌کردم، او و من زمان می‌گذاشتیم تا بن‌بست‌های مذاکرات را رفع‌ورجوع کنیم؛ همین‌طور که به‌روز رای‌گیری شورای امنیت نزدیک‌تر می‌شدیم، به نظر می‌رسید که هفته‌ای یک‌بار تلفنی حرف می‌زدیم. او به شوخی در پایان یکی از این جلسات طولانی ماراتن‌وار گفت: گوش‌هایمان دیگر دارد زخم می‌شود. بارها و بارها مدودف درنهایت ازآنچه برنز یا مک‌فاول فکر می‌کردند میسر و مقدور باشد پیش‌تر رفت، بدبینی آن دو بابت پیوندهای طولانی‌مدت روسیه با ایران و میلیون دلاری بود که تولیدکنندگان سلاح پرنفوذ روسی قرار بود به‌مجرد اجرایی شدن تحریم‌ها از دست بدهند. روز ۹ ژوئن ۲۰۱۰ (۱۹ خرداد ۱۳۸۹)؛ روز رای‌گیری شورای امنیت، مدودف یک‌بار دیگر با اعلام لغو فروش موشک‌های اس-۳۰۰ به ایران ما را غافلگیر کرد. با این تغییر نظر، نه‌تنها خلاف موضع قبلی خودش بلکه خلاف موضع پوتین هم بود (ص. ۶۳۳).
برای جبران برخی از ضررهای روسیه، موافقت کردیم تا تحریم‌های موجود را از چندین شرکت روسی که سابقاً به ایران سلاح فروخته بودند، برداریم. همچنین متعهد شدم که مذاکرات برای ورود به تاخیرافتاده روسیه به سازمان تجارت جهانی را تسریع کنم. بااین‌حال مدودف با هم‌راستا کردن خودش با ما درباره ایران، نشان داد که حاضر است آینده ریاست‌جمهوری‌اش را به رابطه‌ای نزدیک‌تر با ایالات‌متحده گره بزند. به رام گفتم که این نشانه‌ای دلگرم‌کننده برای همکاری‌های آینده درباره سایر اولویت‌های بین‌المللی‌مان است البته «تا زمانی که پوتین پروبالش را نچیند» (ص. ۶۳۳).
در ژوئن ۲۰۱۰ (۱۹ خرداد ۱۳۸۹) با رای کلیدی روسیه و چین، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه ۱۹۲۹ را تصویب کرد که تحریم‌های جدید بی‌سابقه‌ای علیه ایران وضع می‌کرد، ازجمله ممنوعیت فروش سلاح، تعلیق فعالیت‌های مالی بین‌المللی جدید توسط بانک‌های ایرانی و اختیاراتی گسترده برای ممنوعیت هر تجارتی که می‌توانست به ایران کمک کند تا برنامه تسلیحات هسته‌ای‌اش را پیش ببرد. چند سالی طول می‌کشد تا ایران اثرات کامل آن را احساس کند؛ اما در کنار مجموعه جدیدی از تحریم‌های ایالات‌متحده، اکنون ابزارهای لازم برای فلج کردن اقتصاد ایران را در اختیار داشتیم؛ مگر اینکه و تا زمانی که ایران با مذاکره موافقت می‌کرد. این اتفاق همچنین به من توجیه قدرتمندی می‌داد تا در گفت‌وگو با اسرائیلی‌ها و دیگرانی که مسئله هسته‌ای را بهانه‌ای حاضر و آماده برای رویارویی نظامی ایالات‌متحده و ایران می‌دانستند، صبر را توصیه کنم (ص. ۶۳۲).
همراه کردن روسیه و چین، تلاشی گروهی بود. هیلاری [کلینتون] و سوزان رایس ساعت‌های بی‌شماری را صرف چرب‌زبانی، ترغیب و گاه تهدید همتایان روس و چینی خود کرده بودند. مک فاول، برنز و سامور همگی پشتیبانی‌های فنی و راهبردی حیاتی فراهم کرده بودند و کمک کرده بودند تا از تمام ایرادات و موانعی را که مذاکره‌کنندگان روسی یا چینی ممکن بود عَلَم کنند، از بین برده یا دور بزنیم (ص. ۶۳۲).
با روی کار آمدن دولت جناب رئیسی در ایران و ناتمام ماندن مذاکرات قبلی طرفین، تلاش‌های جدی از سوی مسکو برای نشان دادن حسن نیت به انجام رسیده است. کرملین در ابتدا گام‌های موثری برای عضویت دائم ایران در سازمان همکاری‌های شانگهای برداشت. بر اساس راهبرد امنیت ملی روسیه در سال ۲۰۲۱ برخلاف تمامی اسناد مشابه در سال‌های گذشته که در آن‌ها بر تمایل مسکو برای تقویت همکاری با غرب تاکید می‌شد، بیشتر بر نگاه به شرق در سیاست خارجی روسیه تاکید شده است. این بدان معناست که روسیه با درک شرایط متغیر در نظام بین‌الملل که از آن به‌عنوان «جهان معاصر در حال سپری کردن دوره گذار» یاد می‌کند، از هنجارشکنی هنجارهای بین‌المللی توسط آمریکا و غرب به‌شدت انتقاد می‌کند. مسکو در این سند ضمن اعلام نگرانی از تهدید مداوم به‌زور توسط آمریکا و ناتو نسبت به سایر کشورهای جهان، با پیش‌بینی احتمال تقابل روسیه و غرب، از افزایش آمادگی در حوزه دفاعی، تقویت بازدارندگی در مقابل آمریکا، نادیده گرفتن اروپا و تقویت همکاری‌ها با آسیا سخن به میان آورده است. در همین چارچوب توجه به ساختارهایی همچون سازمان همکاری‌های شانگهای و افزایش همکاری با اعضای آن ازجمله مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی روسیه در مهروموم‌های آتی قلمداد خواهد شد. در کنار تغییرات ایجادشده در دولت سیزدهم، نوع نگاه روسیه به موضوع هسته‌ای ایران هم بیش از آن‌که به‌مثابه یک ابزار چانه‌زنی در برابر غرب محسوب شود، بر اساس نگرش واقع‌بینانه، مسئله‌ای است که در آن باید نشانه‌هایی از «تصویر تهدید مشترک» را جستجو نمود. چندین عامل در نوع خود در مقطع کنونی موجب خواهد شد تا نوع نگاه روس‌ها برای احیای برجام تا حدود بسیار زیادی به نفع ایران همراه شود. کرملین ضمن در نظر گرفتن تغییرات صورت گرفته در صفحه اصلی شطرنج قدرت جهانی (گذار قدرت از غرب به شرق) و کنار هم قرار دادن اقدامات یک‌جانبه و محدودکننده غرب برای سایر بازیگران (استفاده بی‌قیدوشرط از ابزار تحریم علیه کشورها) و یقین به استمرار فعالیت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران ناگزیر به ایفای نقش موثر و متفاوت در مذاکرات وین پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شده است (مهدی هدایتی شهیدانی، همان منبع، ص. ۳۳).
ختم کلام
کاظم جلالی؛ سفیر فعلی ایران در روسیه، مشکل را در این می‌داند که ایرانیان و روس‌ها از دریچه غرب و دوربین غرب همدیگر را می‌شناسند. در روسیه؛ ایران خیلی شناخته‌شده نیست و ایران با «ایراک»؛ یعنی عراق، یکی می‌شود. در روسیه، «پرسیسکی» به‌عنوان سرزمین فارس شناخته می‌شود. در بدنه روسیه هم ایران را خوب نمی‌شناسند؛ کما اینکه ایرانیان نیز روسیه را نمی‌شناسند. شناخت ایرانی‌ها درباره روسیه به دوران تزار و اتحاد جماهیر شوروی برمی‌گردد و هرچه فحش می‌دهند مربوط به دوران تزار است؛ اما با همان استدلال روابط امروز را تخریب و شبیه‌سازی می‌کنند. اقتصاد دولتی و خصوصی ایران همان‌طور که سیاست روسیه و روسیه نوین (روسیه پوتین) را کم می‌شناسد، اقتصاد روسیه را نیز کم می‌شناسد. دلیل عمده این است که در زمان کمونیسم عمدتاً راه‌ها، بسته و رفت‌وآمدها کم شد. در زمان کمونیسم این سرزمین هم مخوف بود و هم غربی‌ها خیلی تلاش کردند آن را مخوف نشان دهند. مشکل نگاه ساختگی ایرانیان در ایام جاری، این است که برخی با شبیه‌سازی روسیه نوین امروز (روسیه پوتین) با برداشت‌های منفی و رسوب‌یافته از رفتار تاریخی روسیه تزاری و نیز تمایلات سلطه‌گری اتحادجماهیرشوروی در زمان حاکمیت کمونیست‌ها، هرگونه تحکیم روابط امروز ایران با روسیه نوین (روسیه پوتین) را تخریب می‌کنند و البته این نگاه را می‌توان ناشی از تهاجم رسانه‌ای و روانی گسترده و متمرکز ماشین عملیات روانی و تبلیغاتی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها در میان افکار عمومی ایرانی دانست. ماشین عملیات روانی و تبلیغاتی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها می‌خواهند با نشر روزافزون سیمای روس شرور، نفرت از روسیه و تبلیغ اینکه روس‌ها بد و خطرناک هستند و غیرقابل‌اعتماد و غیرقابل‌پیش‌بینی هستند و هیچ فرقی بین روسیه تزاری، شوروی کمونیستی و روسیه نوین پسافروپاشی (روسیه پوتین) وجود ندارد، نگاه و حس افکار عمومی در ایران را علیه تحکیم روابط ایران با روسیه نوین تحریک و حساس نمایند تا بتوانند از هم‌افزایی قدرت نوظهور ایران با قدرت بین‌المللی در حال احیای روسیه نوین (روسیه پوتین) جلوگیری نمایند. نگاه مستقل این است که روسیه یک کشور قدرتمند در همسایگی شمال ایران است. طبعاً جمهوری اسلامی ایران فارغ از روابط خود با سایر کشورها علاقه‌مند است که با روسیه به‌عنوان کشور همسایه شمالی خود روابط مستحکمی مبتنی بر منافع ملی خود داشته باشد.
«کریدور ترکیبی» به معنای این است که از مسیر دریایی بندرعباس یا چابهار به دریای خزر رسید و از دریای خزر با استفاده از کشتی‌ها به شمال دریای خزر؛ روسیه و یا قزاقستان، دست پیدا کرد. کاظم جلالی یکی از ظرفیت‌های مغفول مابین طرفین را ترانزیت می‌داند. خط چابهار اگر از چابهار به زاهدان وصل شود، زاهدان به رشت متصل می‌شود، از رشت تا آستارا ۱۶۴ کیلومتر خط راه‌آهن تکمیل نشده؛ اما از آستارا خط راه‌آهن تا خلیج فنلاند یعنی اروپا متصل است. اگر این ۱۶۴ کیلومتر و خط چابهار - زاهدان تکمیل گردد در اصل از چابهار که یک بندر نزدیک به اقیانوس است و نیازی به آمدن به خلیج‌فارس نیز ندارد، شرق آسیا به سن‌پترزبورگ متصل می‌شود. اکنون از بندرعباس تا رشت متصل است. پس باید اولویت اول ایران اتصال رشت با آستارا قرار گیرد تا از آنجا به سن‌پترزبورگ متصل شود. اگر از این‌طرف نیز چابهار به زاهدان را به اتمام برسد، از زاهدان نیز باید تا بیرجند خط آهن کشید. از این مسیر کریدور دیگری راه‌اندازی می‌شود که می‌توان ازیک‌طرف به داخل افغانستان رفت و از طرف دیگر از مسیر ترکمنستان نیز به روسیه رسید و طبعاً در شرق روسیه می‌توان حضور فعالانه‌تر اقتصادی داشت و از همین مسیر می‌توان کریدور جدیدی را به سمت اروپا و کشورهایی چون ترکمنستان و قزاقستان داشت که بسیار مهم است. این در حالی است که به گفته فرهاد پرند؛ رایزن بازرگانی سابق ایران در روسیه و رئیس میز روسیه در سازمان توسعه تجارت، ۲۵ کیلومتر راه‌آهن باقی‌مانده مسیر رشت - بندر کاسپین (بزرگترین زیرساخت بندری ایران در دریای خزر در سواحل واقع در محدوده منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی) هم از ۷ سال پیش شروع شده و معطل ۷۰۰ میلیارد تومان بودجه جهت تکمیل آن است.
از این غفلت‌ها آسیب‌های بسیاری متوجه ایران شده و بدین ترتیب بازار وارداتی ۴۲۰ میلیاردی روسیه به کشورهای دیگر رسیده است. ارسلان قاسمی؛ رئیس کمیسیون کشاورزی و صنایع غذایی اتاق تعاون ایران، برای نمونه اظهار می‌کند که انگور و کشمش، یکی از ۱۰ قلم اول کالای صادراتی ایران به روسیه است؛ اما سهم ترکیه در این بخش ۴۱ درصد و شیلی و پرو در امریکای لاتین، ۱۶ درصد است؛ اما سهم ایران از این بازار گسترده کمتر از ۵ درصد است. نمونه دیگر سیب‌زمینی است که ترکیه ۴۹ درصد سهم این بازار را از آن خود کرده، حدود ۲۰ درصد را مراکش و هند ۱۴ تا ۱۵ درصد و سهم ایران بسیار ناچیز است. آن‌هم در شرایطی که در سال‌های اخیر ایران همواره با مشکل تولید مازاد سیب‌زمینی مواجه بوده و ازاین‌دست نمونه‌ها بسیار است.
با همه این اوصاف، البته نباید توجه به باور رایج در جامعه روسیه را که به‌طور مستمر از چندین قرن پیش تاکنون وجود داشته، فراموش کرد که مضمون آن این جمله می‌باشد: «روسیه را با عقل نمی‌توان مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داد». بدین ترتیب روایت نگارنده از آینده روسیه در رابطه با «چالش مَردِ قوی» برای جانشینی پوتین باقی می‌ماند...