تحول معنادار نقش ایران در تحولات جهانی

مؤلفه‌های قدرت نرم در دوران معاصر نسبت به مؤلفه‌های سنتی قدرت و به‌عنوان معیاری برای ارزیابی قدرت ملی کشور‌ها اهمیت بیشتری یافته است. یکی از این مؤلفه‌ها رویکرد‌های سیاست خارجی و دیپلماسی کشورهاست که در کنار قدرت نظامی و پایگاه مردمی نظام‌های سیاسی می‌تواند نقشی اساسی در توسعه قدرت ملی کشور‌ها ایفا کند.
آنچه این روز‌ها در عرصه جهانی علاوه بر عرصه داخلی درزمینه عملکرد دستگاه سیاست خارجی ایران پیرامون سفر رئیس‌جمهور به روسیه، روند مذاکرات هسته‌ای و همچنین اجرایی شدن قرارداد ۲۵ ساله ایران با چین مطرح‌شده است، نشانه‌هایی از این تحول است که بازتاب‌های آن و خصوصاً مخالفت‌های صورت گرفته با آن‌ها از سوی جبهه متحد رسانه‌های غربی و معاندان داخلی گواهی براین مدعا است.
در عرصه مذاکرات هسته‌ای به‌رغم چندین دور مذاکره در دولت‌های گذشته از زمانی که موضوع هسته‌ای ایران به بهانه فشار قدرت‌های سلطه برای مهار مردم ایران تبدیل‌شده است، هیچ‌گاه دست قدرت‌های غربی برای تعیین خط‌مشی و تحمیل دیدگاه‌های خود مانند شرایط کنونی خالی نبوده است و این در حالی است که امریکایی‌ها و دیگر قدرت‌های غربی در تحمیل تحریم‌های اولیه و ثانویه علیه مردم ایران به پایان خط رسیده‌اند، مضافاً بر اینکه درروند تحولات سال‌های اخیر ایستادگی و مقاومت مردم ایران کار را به‌جایی رسانده است که غربی‌ها دیگر نمی‌توانند برای امتیاز‌گیری، قول رفع تحریم‌هایی را بدهند که بی‌اثر شده است. امریکایی‌ها نیز که با خروج از برجام و اعمال تحریم‌های فلج‌کننده اقتصادی علیه مردم ایران تصور می‌کردند که می‌توانند فروپاشی نظام اسلامی و یا تغییر رفتار آن را شاهد باشند (طبق اعلام صریح ماه گذشته جان بولتن، مشاور امنیت ملی امریکا در دوران ترامپ که طراح این سناریو بود) اکنون با اذعان به شکست در برابر مردم ایران، برای حضور در نشست‌های مذاکرات در وین، برای کسب اجازه از دولت جمهوری اسلامی لحظه‌شماری می‌کنند.
روابط ایران و روسیه نیز بعد از فروپاشی شوروی سابق و روی کار آمدن عمل گرایان ملی‌گرا در دوران آقای پوتین وارد مرحله جدیدی شد. روسیه بعد از فروپاشی در جست‌وجوی بازیابی هویت تاریخی خود بود و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران به دلیل قدرت و نفوذ منطقه‌ای و سیاست مستقل در برابر غرب برای این کشور از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود در مقابل جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه سیاست مستقلانه اش در برابر قدرت‌های جهانی، روابط برابر با روسیه را به دلیل همسایگی، ظرفیت‌های اقتصادی و نظامی، عضویت دائم در شورای امنیت و... به‌عنوان گزینه راهبردی در عرصه سیاست خارجی خود در نظر گرفت و آنچه در جریان مراودات قبلی و سفر کاری اخیر رئیس محترم جمهور به این کشور در دستور کار قرار داشت همین مؤلفه‌ها بود و داستان‌سرایی رسانه‌های غربی و معاندان داخلی درزمینه تشریفات استقبال، قد و اندازه میز مذاکرات و یا القای وابستگی ایران به شرق، صرفاً کارکرد عملیات روانی و البته سرپوش گذاشتن بر شکست سناریوی انزوای ایران داشت.


در مورد توافق ایران و چین نیز فارغ از منافع اقتصادی و سیاسی برای دو کشور، اذعان نشریات امریکایی اهمیت آن را آشکارتر می‌کند. نشریه وال‌استریت ژورنال در این زمینه می‌نویسد: با امضای این سند همکاری، تهران و پکن، تلاش‌های امریکا برای منزوی کردن این دو کشور را خنثی کردند. این توافق، همکاری‌های بین تهران و پکن را درزمانی که ایران به دنبال راه‌هایی برای تقویت اقتصاد خود در پی تحریم‌هاست، تعمیق می‌کند. این روزنامه امریکایی امضای سند راهبردی بین ایران و چین را چالشی برای دولت جدید امریکا می‌داند و دراین‌باره می‌نویسد که تعامل نزدیک‌تر تهران و پکن، می‌تواند به تقویت اقتصاد این کشور در برابر تحریم‌های امریکا کمک کند. واشنگتن‌تایمز نیز با اشاره به اینکه نشانه‌های واضحی از فروپاشی تحریم‌ها وجود دارد، نوشت: چین اکنون آشکارا تحریم‌ها را به بازی گرفته و تهران نیز این جسارت را دارد تا خواسته بایدن برای اینکه نخست ایران به تعهدات توافق هسته‌ای بازگردد را نادیده بگیرد. وبگاه امریکایی بلومبرگ نیز اتحاد تهران و پکن را چالشی برای دولت بایدن می‌داند و دراین‌باره می‌نویسد تعامل نزدیک‌تر ایران و چین منجر به تقویت تهران در برابر تحریم‌های امریکا می‌شود و هم‌زمان پیام واضحی را به دولت بایدن درباره تفکرات تهران می‌دهد. پایگاه صهیونیستی‌تایمز آو اسرائیل هم در این بار نوشت هرچند این توافق، توافقی بیشتر اقتصادی است، اما می‌تواند اهرم فشار امریکا علیه ایران را قبل از مذاکرات مورد انتظار تضعیف کند و از نفوذ امریکا در غرب آسیا بکاهد.
مجموعه تحولات فوق بیانگر آن است که ایران راهبرد متوازن‌سازی روابط خارجی خود را باقدرت پیگیری می‌کند و مسکو، پکن و وین برای تأمین منافع ملی ایران نقش مکمل دارند و در این میان دوگانه‌های «میدان و دیپلماسی» یا «شرق نگری و غرب محوری» همگی آدرس غلطی است که کارکرد سیاست خارجی را در ادوار گذشته محدود کرده بود. این راهبرد فرصتی را برای ایران ایجاد می‌کند که نه‌تن‌ها با روسیه یا چین بلکه با هر بازیگری در هر نقطه از جهان در صورت رعایت دوگانه «استقلال» و تأمین «منافع ملی» ارتباط متوازن برقرار کند تا از یک سو ایران بتواند در حوزه غرب آسیا محور مقاومت را در تراز یک قدرت منطقه‌ای و تعیین‌کننده در معادلات هدایت نماید و از سوی دیگر، به دنبال فعال‌سازی و بهره‌گیری از سایر ظرفیت‌های بین‌المللی جهت کسب اهداف خویش باشد.
در کنار این روند‌ها باید به نقش ایران در تأثیرگذاری بر تحولات بین‌المللی اشاره کرد که مورد اعتراف دوست و دشمن است. سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی، باعث شده است ایران امروزه به یکی از مهم‌ترین کشور‌های جهان تبدیل شود که امکان نادیده گرفتن آن در تحولات بین‌المللی وجود ندارد برخلاف رژیم پهلوی که کشور ما صرفاً نقش ابزاری ایفا می‌کرد و به‌راحتی متأثر از انواع تغییر و تحولات در عرصه روابط قدرت ها می‌شد.
روز گذشته یک تحلیلگر صهیونیست به بخشی از این واقعیت اعتراف کرده و می‌گوید که ایرانیان در تاریخ می‌نویسند: «ما امریکایی‌ها را اخراج کردیم.» زویی یحزکلی، کارشناس اسرائیلی در تحلیلی در رابطه با تقابل میان ایران و امریکا و هم‌زمانی مذاکرات وین با اشاره به فرار امریکایی‌ها از افغانستان و فرار قریب‌الوقوع از عراق و سوریه می‌گوید: ایالات‌متحده در بازدارندگی ایران شکست‌خورده است. ایرانی‌ها فرصت را از دست نمی‌دهند و متوجه هستند که الآن زمان مناسبی است. این کاملاً شبیه به آنچه در افغانستان اتفاق افتاد، است، این یک تحقیر برای امریکایی‌ها است. این حادثه تبدیل به داستان شکست امریکا خواهد شد.