«به سفر قطر کردیم»!

امید مافی‪-‬ شیپور صعود همچون خاکستری از جنگ‌های قدیمی در کارزار آزادی پخش شد تا آسیای مردد و مبهوت به حقیقتی شیرین برسد و جشن رسیدن توپچی‌های آریایی به جام جهانی را به تماشا بنشیند. آنجا در مرتع سبز غیبت چند ستاره تیم ملی هرگز دیده نشد، وقتی یازده سرباز ایران فرامین موسیو اسکوچیچ را مو به مو اجرا و بر فراز برج میلاد پرواز کردند تا یک ایران خسته و دلواپس اشک شوق بریزد و به این باور برسد که همه چیز تمام شده و به سفر قطر کرده ایم. له کردن عراق پیش چشم آتشپاره‌هایی که درفش سه رنگ را در باد می‌رقصاندند و ردیف سرکشی از قافیه‌های همگون را بر زبان می‌راندند کار سخت و صعبی نبود. برای آنکه سبزهای بین النهرین دست خالی به بغداد برگردند یک مهدی طارمی خسته و از ره رسیده کافی بود. فرشته نجات پورتو نغمه رستگاری را در پنج شنبه تاریخی خواند تا در بزرگراه تهران - دوحه ویراژ دهیم و به سرعت نور خود را به آرمانشهر آرزوهایمان برسانیم. حالا ستاره‌های زمینی فارغ از هر گونه اوهام به جام جهانی رهنمون شده‌اند تا به دقیقه اکنون برای غول‌ها شاخ و شانه بکشند و به این فکر کنند که در شرجی آن سوی آب می‌توانند حریفان را دور بزنند و برای نخستین بار جواز صعود از گروه خود را دریافت کنند. این بهترین و گرانترین هدیه دراگان اسکوچیچ به کسانی بود که فرمانده تیم ملی را در اوج موفقیت استهزا می‌کردند و اینگونه می‌پنداشتند که ارتش بالا رفته از دیوار به ابر و باد و مه و خورشید و فلک پیوند خورده است. پس سلام به جام جهانی و مردانی که کمی قبل‌تر از موعد مقرر، زیر برگه خوشبختی را پاراف کردند و کهن قاره را به لرزیدن واداشتند. سلام به کویر دوحه و خواب‌هایی که مقرر است در روز موعود تعبیر شوند تا کوکوی بی‌گاه در بیابان‌های آن سوی خلیج فارس به عشق آریایی‌ها عاشقانه بخواند. سلام به ارتش جان بر کفی که رعد و برق دهشتناکش در آزادی عرب‌های خو گرفته به ناکامی را زمین گیر کرد تا زمستان ناگهان تابستان شود و چشم‌های یک سرزمین چنان برق بزند که ماه به آن حسادت کند. سلام به قطر با چشمانی کاملا گشوده و قلبی مالامال از شعف... سلام و تحیت.