عدالت در گفتمان انقلاب اسلامی جامعه بی‌طبقه یا بی‌تبعیض؟

گفتمان عدالت و عدالت‌خواهی را می‌توان از مهم‌ترین دستاورد‌های انقلاب اسلامی به حساب آورد. شعار عدالت در بیانات عمده رهبران و متفکران انقلاب اسلامی، شعاری اصلی و محوری است که نشان از اهمیت آن دارد. این محوریت را می‌توان واکنشی در برابر سیاست‌های توسعه رژیم پهلوی دانست که با انتخاب مدلی از توسعه عملاً راهی را در پیش گرفت که روز به روز بر بی‌عدالتی میان مرکز و پیرامون و بر احساس تبعیض، افزوده می‌شد و گروهی به واسطه دسترسی به شرایط بهتر ترقی کرده و گروهی دیگر به دلیل عدم دسترسی به امکانات روز به روز بر عقب‌ماندگی‌شان افزوده می‌شد.
گفتمان عدالت، اما در جریانات سیاسی و اجتماعی ۴۰ سال گذشته همواره دچار تغییراتی بوده است. گاهی این گفتمان به سوی گفتمان چپ کشیده و عدالت با برابری یکی گرفته شده است و همچون چپ‌ها به دنبال یکسان‌سازی همه امکانات جامعه بوده‌اند و گاهی نیز به شکلی افراطی به سمت گفتمان راست چرخیده و از هرگونه دخالت دولت در گسترش فرصت‌های دسترسی ممانعت شده است. در این میان رجوع به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی که از زبان متفکرانی، چون شهید مطهری (ره) بیان می‌گردید می‌تواند، چون سراجی روشن‌کننده مسیر باشد.
استاد شهید در سخنرانی‌ای تحت عنوان «تفاوت‌های بجا و تفاوت‌های بیجا» که در ماه رمضان سال ۱۳۴۱ شمسی بیان شده است تعریف و معیاری را برای عدالت بیان می‌دارند که می‌تواند ترازی برای عدالت در گفتمان انقلاب اسلامی باشد. شهید معتقدند که مقتضای عدالت این است که تفاوت‌هایی که خواه ناخواه در اجتماع هست تابع استعداد‌ها و لیاقت‌ها باشد و برای تشریح سخن خود جامعه را به امتحانی تشبیه می‌کنند که اگر قرار باشد به همه دانشجویان نمره یکسانی داده شود اتفاقاً تبعیض است.
شهید مطهری جامعه بی‌طبقه اسلامی را که شعاری متداول در آن ایام بوده است، جامعه‌ای بی‌تبعیض می‌داند یعنی جامعه‌ای که امتیاز موهوم در آن بی‌اعتبار است، نه جامعه‌ای که حتی امتیازات و مکتسبات و لیاقت‌ها و استعداد‌ها نیز در آن اجباراً به بهانه عدالت نادیده گرفته می‌شود.


بر این مبنا اصل تفاوت در گفتمان عدالت پابرجاست و آنچه نفی شدنی است تبعیض در دسترسی به فرصت‌ها و امکانات است. جامعه‌ای که بر اساس چنین گفتمانی برپا می‌شود به دنبال آن نیست که همه را یکسان کند بلکه به دنبال آن است تا امکانات مساوی را برای همه افراد فراهم کند و میدان را برای همه به‌گونه‌ای مساوی باز نماید تا زمینه برای همه به شکلی مساوی فراهم باشد و آنگاه اگر کسی همت داشت بتواند در پرتو لیاقت‌ها و استعداد‌های خودش رشد یابد و به نتایج تلاش‌های خودش دست یابد؛ و بی‌عدالتی آنجاست که از لحاظ امکانات و شرایط عمل، همه افراد مساوی نباشند و برای برخی امکان بالا رفتن از نردبان ترقی مهیا باشد و دیگرانی محکوم به پایین ماندن با وجود لیاقت باشند.
با این حساب هرچند که جمهوری اسلامی ایران به معنای تام موفق به پیاده‌سازی عدالت نشده، اما دستاورد‌های بی‌نظیری در گسترش امکانات و فرصت‌های دسترسی به مناطق محروم داشته است و توانسته با گسترش امکانات، فرصت‌های رشد را که سال‌ها صرفاً به دلیل مدل توسعه مرکز پیرامون در مرکز پایتخت و بعضی از مراکز استانی تجمیع شده بود به پیرامون بکشاند که حاصل آن گسترش میدان به مساوات برای همگان است؛ هرچند که متأسفانه در سال‌هایی به دلیل رویکرد‌های غربگرایانه دولت‌ها، باز هم رویکرد مرکز پیرامون بر رویکرد اصلی انقلاب اسلامی در بسط عدالت غالب و موجب شد انقلاب اسلامی از بسط عدالت عقب بماند.