رمزگشایی از مواضع هسته ای آمریکا یی ها

برای شناخت  رویکرد ها و اهداف طرف آمریکایی  و تحلیل دقیق تر در حوزه مذاکرات هسته ای باید شناخت دقیق تری از  نسبت تاثیر مناسبات داخلی این کشور در سیاست گذاری های دیپلماتیک واشنگتن داشت . عموم افرادی که مسائل پیرامون مناسبات خارجی را تحلیل و بررسی می کنند، توجه چندانی به مسائل داخلی کشورها ندارند. این کاستی می تواند نتیجه تفوق نظریه های ساختارگرایانه در محیط آکادمیک ایران یا ناآگاهی تحلیل گران از افکار عمومی، رقابت های سیاسی و جناحی، رسانه ها، شکاف های اجتماعی و سایر مولفه های داخلی یک کشور باشد که بر سیاست خارجی آن اثر گذار است. از سوی دیگر، معمولا کارشناسان مسائل کشورها صرفا بر مباحث پیرامون حوزه داخلی تمرکز می کنند و توجه کمتری به تاثیر آن بر سیاست خارجی این کشور دارند که همین مسئله منجر به تحلیل های تک بعدی درباره اقدامات و سیاست گذاری این کشورها شده است. با این اوصاف در مواجهه با موضع گیری ها و خبرهای منتشر شده از سوی  شخصیت ها و رسانه های آمریکایی  باید چه نکاتی را مدنظر داشت ؟ مهم ترین کلید واژه امروز جامعه آمریکا بی شک مفهوم «دو قطبی شدن» است. دست کم در دو دهه اخیر، همگرایی سه مولفه مذهب، نژاد و ایدئولوژی سیاسی منجر به قطبی شدن فضای سیاسی- اجتماعی این کشور شده است. شواهد، افکارسنجی ها و مقالات بسیاری در این خصوص موجود است و در رسانه های آمریکا امروزه امری بدیهی تلقی می شود. به عبارت ساده، امروزه در جامعه آمریکا، سفیدپوستانِ مذهبیِ محافظه کار از یک سو از حزب جمهوری خواه حمایت می کنند و از سوی دیگر اقلیت ها و رنگین پوستان، افراد غیر مذهبی و لیبرال به دموکرات ها گرایش دارند. این شکاف حالا آن قدر عمیق شده که به نظر می رسد رای سلبی جایگزین رای ایجابی شده است. یعنی بسیاری از دموکرات ها در سال 2020 اعتقادی به بایدن نداشتند، اما برای این که از پیروزی مجدد ترامپ جلوگیری کنند به بایدن رای دادند. در شرایط فعلی نیز بایدن  با 6 درصد رضایتمندی در میان هواداران حزب مقابل  یعنی جمهوری خواهان در مقابل 90 درصد محبوبیت در بین  دموکرات ها  نماد بارزی از  این دو قطبی شدگی جامعه آمریکاست. این  اعداد را کنار 45 درصد محبوبیت اوباما یا 23 درصد بیل کلینتون  بگذارید تا عمق این  دوقطبی شدگی را بیشتر درک کنید .بنابراین شکی نیست که رقابت های سیاسی امروز آمریکا بیش از هر زمانی متاثر از قطبی شدگیِ اجتماعی در این کشور است. امری که باید در تحلیل مواضع اعلامی رسمی از سوی مقامات و رسانه های این کشور در حوزه سیاست خارجی مورد توجه قرار بگیرد. یکی دیگر از زمینه های فهم چرایی اظهارات مقامات آمریکایی در موافقت یا مخالفت مذاکره با ایران، بیان وجود گزینه های زیر میز، اعلام مکرر نزدیک بودن ایران به آستانه هسته ای، خطرات نزدیک شدن ایران به قدرت های شرقی، شکست راهبرد فشار حداکثری و موارد مشابه، به فضای افکار عمومی این کشور نسبت به ایران باز می گردد. جدای از فضای نامطلوب علیه ایران در بین افکار عمومی آمریکا ،بر اساس نظرسنجی عمومی گالوپ درباره نگرش های آمریکا در خصوص سیاست خارجی، ایران سومین تهدید مهم برای ایالات متحده به دلیل برنامه هسته ای است.درک این فضا در افکار عمومی ایالات متحده از آن رو اهمیت دارد که  باید دانست  صحبت از توافق از سوی مقامات آمریکایی با ایران دارای هزینه سیاسی در داخل جامعه آمریکا برای آنان است و سیاستمداری که  وارد این گود شود اولا محبوبیت بالایی نیاز دارد و ثانیا شهامت زیادی می طلبد. در عین حال شاید چیزی در حوزه سیاست خارجی آمریکا به این اطمینان خاطر نتوان بیان کرد که دست کم از سال 2016 به طور قطع، در میان نخبگان هر دو حزب و حتی در افکار عمومی، چین و روسیه به عنوان دو رقیب استراتژیک و اخلالگر آمریکا در سطح بین الملل مطرح شده اند. فهم این اولویت بندی به این دلیل اهمیت دارد که در درک ذهن مقامات فعلی کاخ سفید برای ترجیح مصالحه با ایران کمک می کند. یعنی سیاست گرایش به شرق با امکانات و دارایی محدود ایالات متحده ایجاب می کند ایالات متحده تنش در سایر نقاط و از جمله غرب آسیا را طوری کاهش دهد که نیازی به حضور گسترده نظامی نداشته باشد.با این اوصاف  اگر فضای دو قطبی در جامعه ایالات متحده آمریکا و ادراک عمومی بدبینانه جامعه این کشور نسبت به ایران بدیهی انگاشته شود، اینک می توان اظهارات مقامات و خروجی رسانه ها و اندیشکده ها را با دید واقع بینانه تری نگریست و در دام تحلیل های ساده انگارانه نیفتاد. در این چارچوب می توان اظهارات را از دید فضای داخلی آمریکا یا اصطلاحا مصرف داخلی تحلیل کرد. یعنی وقتی یک مقام دموکرات دولت جو بایدن  با اشاره به مواردی  از شکست سیاست های قبلی  درباره ایران سخن می گوید باید  بخشی از آن را معطوف به اقناع افکار عمومی برای  تغییر رویکرد و مذاکره با ایران  دانست .از سوی دیگر رسانه های دست راستی آمریکا نیز که مخالف احیای توافق با ایران هستند با ارائه گزارش  هایی مبنی بر ضعف تیم مذاکره کننده آمریکایی یا بیان اغراق گونه این که امتیازات زیادی در حال تقدیم شدن به جمهوری اسلامی است سعی می کنند هزینه توافق با ایران  را در افکار عمومی این کشور  بالا ببرند. برای مثال در روزهای گذشته وال استریت ژورنال در گزارشی اعلام کرد دو نفر از دیپلمات های تیم مذاکره کننده آمریکا به دلیل اختلاف نظر با راب مالی بر سر این که بیش از حد کوتاه آمده، کناره گیری کردند.  برخی تحلیل گران و رسانه های ایرانی بعضا از این گزارش برداشت های خوش بینانه داشتند، بدون این که خاستگاه دست راستی رسانه وال استریت ژورنال و نیت این رسانه از این گزارش را بدانند. الغرض این که خاصیت رقابت های داخلی و عملکرد رسانه ها  در این زمینه اغراق است، اما  نباید در این دام  افتاد و لایه های پنهان این موضع‌گیری ها و اخبار را برای رسیدن به رهیافت دقیق تری در نظر گرفت.