آدرس غلط دادن به گذشته!

بابک خطی‪-‬ بارزترین رویکردی که طی چند قرن اخیر و تا امروز از طرف منطقه‌ی سیاسی-جغرافیایی موسوم به غرب نسبت به منطقه شرق و به خصوص خاورمیانه اعمال شده است، رابطه‌ای استعماری است.
در کنار این مساله نوع رویکرد اجتماعی-فرهنگی غرب نسبت به خاورمیانه در دوره‌ی معاصر و خصوصا در شرایط امروز - دنیای فناوری و توسعه‌ی همه جانبه- نیز قابل توجه و تامل فراوان است.
بدین‌ترتیب که به‌نظر می‌رسد خاورمیانه برای غرب نقش یک موزه‌ی مردم‌شناسی تاریخی را دارد که اتفاقات آن به‌طور زنده رخ می‌دهند.
بدین معنی که غرب دوست دارد مردمان این منطقه و روابط بین آن‌ها تا حد ممکن به شکل‌های قدیمی و بدوی خود نزدیک باشند.


دنیایی چنان عجیب و غریب که برای شناخت و توضیح آن نیاز به تولید دانشمندانی ویژه به نام مستشرق وجود داشته باشد!
سفر به خاورمیانه یک سفر رویایی باید باشد برای دیدن بیابان‌ها و شترها که در آن مردان با زینت‌های دست ساز و آرایش‌های طبیعی و زنان با برقع جلو دوربین‌ها قرار بگیرند و طوری با آن‌ها برخورد می‌شود که گویی مومیایی‌هایی مربوط به گذشته هستند که قدرت حرف زدن هم دارند. اما گویا جلوه‌های مدرن فرهنگی این مناطق مثل مسائل روز زنان، محافل روشنفکری و... به طور عمومی جذابیت چندانی برای توریست‌ها و مستشرقین ندارند.
تصویری که مستشرقین و به تبع آن‌ها توریست‌ها دوست دارند از خاورمیانه به مردم‌شان نشان دهند زندگی معمولی اکثریت مردم نیست که مردم در آن از شهرهای بزرگ تا کوچکترین روستاها، به‌طور امروزی زندگی می‌کنند، به دانشگاه و مدرسه می‌روند، از اینترنت استفاده می‌کنند، در کنار هنرهای سنتی، سینما، تئاتر، موسیقی مدرن و...دارند، زنان در نقش‌های معلمین، وکلا، پزشکان، استادان دانشگاه و...فعالیت دارند.
تصویر مورد علاقه‌ی آن‌ها مردم بیابان‌نشین و شتر سواری است که به خوبی و خوشی در چادرهایشان کنار هم زندگی می‌کنند و شیرتازه و سایر مواد ارگانیک را
نوش جان می‌کنند.
حتی به هیچ‌وجه به سختی‌های این نوع زندگی، رنج این مردم و نیازهای احتمالی
اشاره‌ای نمی‌شود.
در عوض چنین توصیف می‌شود که تصویر اصلی و واقعی زندگی مردم خاورمیانه، همین تصویر بدوی است که زندگی مدرن دارد به آن آسیب می‌زند و باید نهایت سعی به کار برده شود تا مردم این خطه به آنچه واقعا هستند، رجعت نمایند.
ترجیحا با همان قواعد و قوانین ابتدایی که هرچند در موارد زیادی آسیب زننده و غیرمنصفانه است و تحصیل همگانی، هنر، حقوق زنان و بسیاری چیزها در آن ضربه‌های جدی می‌خورد، اما چه باک که هر چه هست بین خود این مردم است و بهایی است که باید برای برگشت به اصل خویش بپردازند!
روشی که می‌تواند در درازمدت برای توجیه تضییع حقوق انسانی در این مناطق، به کار رود و در نهایت، حتی اگر این استراتژی به طور مستقیم در خدمت سیاست‌های استعماری نباشد، در عمل برآورنده‌ی مطامع آن است و اساسا هرچه زندگی مردم ابتدایی‌تر باشد غارت منابع آن‌ها آسانتر خواهد بود.
اما چیزی که غرب باید بداند این است که گذاشتن این کلاه گشاد بر سر مردم خاورمیانه در عصر ارتباطات اگر نگوییم محال اما اصلا به سادگی قبل نیست.
مردم این منطقه هر چند به اهمیت مردم‌شناسی و تبارشناسی تاریخی خود در تمام اعصار واقف هستند و جلوه‌های تمدنی بدوی خود را ارج می‌دهند و با دقت تمام از این میراث گذشتگان و هم مواردی که در حال حاضر وجود دارند حفاظت می‌نمایند اما به آن به چشم یک دوره‌ی تمدنی تاریخی نگاه می‌کنند و لازم نمی‌بینند برای قدرنهادن چنانکه غرب می‌خواهد، به آن بازگردند.
بنابراین این یادداشت مخالفتی با این علوم ندارد اما اهمیت داشتن به میراث تمدنی برای مردم یک جامعه و کل دنیا، هرگز به معنی مخالفت با جلوه‌های فناوری و توسعه امروزی برای مردم نیست.
این مردم حق دارند مجهز به مدرنیته و علم روز حال و آینده را به بهترین شکل ممکن بسازند.
اگر حضرات مستشرقین و دولت‌های متبوع آنان هم این‌قدر دل در گرو امروزی کردن وقایع باستانی و بدوی دارند، می‌توانند این نسخه را در جامعه‌ی خودشان پیاده کنند.
استادان مردم‌شناسی خاورمیانه هم قول می‌دهند در باب راهنمایی در این امر از هیچ مشاوره‌ای- البته پس از پرداخت شدن دستمزد - فروگذار ننمایند.