بعثت باطل‌السحر فلسفه غرب در جنگ شناختی

وقتی انقلاب اسلامی ملت ایران به پیروزی رسید کنت دومارانش، رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه گفت: «ایرانی‌ها در جنگ جهانی چهارم به پیروزی رسیدند.»
این جمله کوتاه، اما پرمعنا، نه تنها برای بسیاری از مردم، بلکه حتی نخبگان و مقامات غربی نیز نامفهوم بود؛ امری که سبب شد وی برای توضیح ادعای خود این جنگ را جنگی عقیدتی توصیف کند که میان اصولگرایان شیعه و شوالیه‌های صلیبی رخ داده و درباره آن اظهار داشت: «در این مهلک‌ترین جنگ عقیدتی تاریخ که دورنمای عینی پایان تمدن غربی را به ما نشان می‌دهد، چیزی هولناک‌تر از گلوله آتش‌زای امام خمینی وجود ندارد. ممکن است همه جا طعمه این حریق شود.»
دومارانش که از سال‌ها پیش در ایران برای کنترل قدرت شیعیان مأموریت یافته بود و در سال ۱۳۵۱ به خاطر دو طرح ویژه شبکه‌سازی مساجد و شبکه‌سازی دانشگاه‌ها به عنوان مشاور شاه ایران منصوب شده بود، بهتر از هر کس دیگری به قدرت شیعه پی برده بود؛ لذا وقتی ریگان پیروز انتخابات امریکا شد، وی در جلسه سه ساعته‌ای او را از ماهیت انقلاب اسلامی و راه مقابله با آن آگاه کرد.
زمانی که تحمیل جنگ از طریق حزب بعث عراق در دستور کار غرب قرار گرفت، وی بار دیگر نزد رئیس‌جمهور امریکا رفت و با صدای بلند گفت: «شما نمی‌توانید با یک عقیده به وسیله تانک و هواپیما مبارزه کنید. باید دست به کار هوشمندانه‌ای بزنید، چیزی که من آن را نبوغ فعال نامیده‌ام. شما باید با هر عقیده‌ای به وسیله عقیده بجنگید. کلام در برابر کلام و گاهی دروغ در برابر دروغ. ما به جاسوسی معتقدیم؛ بنابراین در این مبارزه باید از فکر خود استفاده کنیم».


این فرمان دومارانش برای شروع جنگ شناختی علیه انقلاب اسلامی بیانگر شناخت درست او از قدرت شیعه در به چالش کشیدن شالوده فلسفی مدرنیته و لیبرالیسم بود. فلسفه‌ای که اساس معرفتی و شناختی آن بر پایه عقل خود بنیاد و منفصل از وحی بنا شده و از او انسانی فاقد قدرت لازم برای شناخت حقیقت ساخته است. آن هم اگر حقیقتی وجود داشته باشد که البته از نظر پوزیتیویست‌های نسبی‌گرا و ابطال‌گرایان شکاک جایی برای آن باقی نمانده بود.
این در حالی بود که «بعثت» و ایمان به برانگیخته شدن انسان برای انجام رسالت وحی به تنهایی کافی بود تا همه بافته‌های ذهنی و معرفتی فلاسفه غربی را برباد بدهد. باور به بعثت یعنی ایمان به خدایی که هست و به هدایت بشری اصرار دارد. باور به بعثت یعنی پذیرش اینکه عقل بشری منهای وحی قادر به تأمین سعادت دنیا و اخروی آدمی نیست. ایمان به بعثت یعنی باور به وجود حقیقت و توان آدمی بر کشف آن. اما بالاتر و مهم‌تر از ایمان به بعثت، ایمان به نتیجه و فلسفه بعثت است که عبارت از دعوت به توحید و پشت کردن به طواغیت است.
از همین رو، وقتی آتشفشان ایمان ملت ایران در قالب انقلابی از جنس اسلام فوران کرد، کانون جاهلیت مدرن تمامی توان خویش را برای خاموش کردن آن به کار گرفت تا کاری را که جاهلان کهن برای خاموش کردن نور بعثت تدارک دیده بودند تداوم بخشیده و مانع از درخشش آن شوند.
اما امام آسمانی اسلام (ره) خود را مکلف به این رسالت دید و به گفته دومارانش خود را سرباز خدا دانست تا نور بعثت را در فضای ظلمانی بشر مدرن بتاباند.
تعبیری بلند که مقام معظم رهبری سال گذشته به مناسبت روز مبعث نبی مکرم اسلام (ص) از آن چنین یاد فرمودند: «انقلاب عظیم اسلامی در ایران مضمون بعثت را در دوره معاصر تجدید کرد؛ یعنی خداوند متعال به امام بزرگوار ما این توفیق را داد که خطّ مستمرّ بعثت نبوی را در این دوران، با ابتکار خود، با شجاعت خود، با اندیشه بلند خود، با فداکاری خود پررنگ کند و نمایان کند؛ [این]همان خط بعثت است که خب در طول زمان کم‌رنگ بود، امام بزرگوار توانست آن را پررنگ کند و جامعیت اسلام را در عمل نشان بدهد.»
با روشن شدن بخشی از علل واقعی نگرانی غرب از انقلاب اسلامی و تأکید آن بر جنگ‌های شناختی و معرفتی می‌توان به ظرفیت‌های دینی و بومی ملت ایران پی برد و کافی است بشریت امروزین را متوجه فلسفه بعثت انبیای الهی نمود.