عیدی که بوی عید ندارد

شادان کریمی‪-‬ «عید نوروز» این واژه دو کلمه‌ای تنها چیزی است که هر ایرانی را به یاد بازار‌های شلوغ، حاجی فیروز دایره به دست، سبزه‌ها و ماهی‌های قرمز گوشه خیابان می‌اندازد. گویی خیلی وقت است که از آن دوران می‌گذرد. دورانی که مردم با ورود به اسفند ماه ساز خانه تکانی کوک می‌کردند و از نیمه اسفند خرید‌های عید شروع می‌شد. لباس‌های نو و آجیل و شکلات و شیرینی...
حالا اما چند سالی است که دیگر عیدها، بوی عید ندارد. وقتی ماهی گلی در بازار دانه‌ای ۵۰ هزار تومان فروخته می‌شود معلوم است که عید، بو نخواهد داشت. وقتی لباس و پوشاک آنقدر گران است که اکثر خانواده‌ها توان خرید آن را ندارند معلوم است که بوی عید نمی‌آید! وقتی بازنشستگان در حال تجمع و اعتراض به حقوق به تعویق افتاده‌شان هستند و معلمان تحصن می‌کنند و هر کسی ناله‌اش در گوشه‌ای بلند است که‌ای مردم گرانی کمرمان را خم کرده، معلوم است که رنگ و بویی از عید نخواهد بود.
حالا این‌ها را گره بزنید به اخبار مربوط به مذاکراتی که آینده هشتاد میلیون جمعیت در آن مشخص می‌شود و اخبار مربوط به جنگی که در همین بیخ گوشمان رخ داده است و هر لحظه بر شمار تلفات مربوط به آن افزوده می‌شود. تازه اگر از تعداد مبتلایان به کرونا و جانباختگان آن چشم پوشی کنیم و بعد از دو سال به این مهمان ناخوانده عادت کرده باشیم باز هم جایی برای عید نیست!
حالا همانطور که دیگر حاجی فیروز نشان‌دهنده عید نیست و بوی تکدی‌گری می‌دهد، رسیدن فصل بهار نیز نشان‌دهنده عید نوروز نیست و بویی از عید ندارد. حالا دیگر واژه‌ها رنگ باخته اند.
درباره همه این مسائل و مشکلاتی که احاطه‌مان کرده تنها می‌توان یک جمله گفت، زندگی سخت‌تر از چیزی که فکر می‌کردیم درحال سپری است! کاش کسی کاری کند.