مکمل‌ها را بیابید!

همکاری به‌مثابه راهبرد) ۱( مکمل‌ها را بیابید! امیر ناظمی انتخاب هر راهبردی یعنی انتخاب یک روایت؛ یک روایت از جهان و ما و رابطه ما با آن جهان! این یادداشت روایت یک راهبرد است؛ راهبرد همکاری.
نظریه‌ها بدون کنترل نظریه‌پردازان
نظریه‌ها اگرچه می‌توانند ادعاهایی کوچک باشند؛ اما گاه تأثیرات و پیامدهای بزرگ‌تری می‌یابند. این نظریه‌ها گاه پایه‌های ایدئولوژی‌هایی می‌شوند که بیش از آن نظریه و فراتر از آن ادعاها، می‌تواند زندگی میلیون‌ها انسان را تأثیرپذیر از خود کند. نظریه سرمایه که توسط مارکس ارائه‌ شده، ادعاهایی کلیدی درباره اقتصاد بازار بود؛ اینکه ثروت میل و توان انباشت دارد و همین کافی است تا بهره‌وری سرمایه بیش از سایر عوامل تولید شود. اما پیامدهای آن تا دهه‌ها توانست شریک سرکوب‌های شوروی و خفقان بلوک شرق شود. نظریه مارکس یا همان مارکسیسم، قطعا متفاوت از خود مارکس و نوشته‌های او بود که پیش می‌رفت. به این ترتیب حتی با «مرگ نظریه‌پرداز» همچنان نه «نظریه» او، بلکه «برداشت عمومی از نظریه» او تداوم می‌یابد. مطالعات مختلف در زمینه «نظریه تکامل» و موضوعات مرتبط با آن هم حتی بیش از نظریه مارکس، حوزه‌های مختلف زیست بشر را تحت تأثیر قرار داده و البته همچنان ادامه دارد.
پیامدهای نظریه تکامل
نظریه تکاملی دستاویز خوبی بود برای همه آن نظریه‌هایی که وجه رقابت‌جویی و نبرد در انسان را بر وجوه دیگر همکارانه‌اش ترجیح می‌دادند. در حقیقت اغلب نظریه‌هایی که رقابت را بر همکاری در حفظ بقا ترجیح می‌دادند؛ از این منطق بهره می‌بردند که بقا یک ارزش پایه‌ای در نظریه تکامل بوده است. بر این اساس است که میل به «حفظ بقا» همان محرک کلیدی در زندگی بشر بوده است؛ همان محرکی که منجر به «بقای متناسب‌ترین» (Survival of the Fittest) می‌شود. فهم حدود ۱۵۰ سال گذشته بشر از نظریه تکامل مبتنی بر بقای قدرتمندترین‌ها و رقابت‌جوترین‌ها بوده است. براساس همین فهم است که به نظر می‌رسید افراد غیرهمکار و رقابت‌جو، شانس بالاتری از افراد همکار در بقا داشته‌اند. در حقیقت فرد همکار می‌توانسته تحت تأثیر تهدیدهایی باشد که از اعتماد و حسن نیتش شکل می‌گیرد.
 به همین دلیل است که در فرهنگ عمومی قرن بیستمی، فرد همکار اغلب فردی در معرض شکست و ساده‌باور است که بقای او همراه با تردید است. نظریه‌هایی مانند نظریه بازی این ایده را تقویت هم کرده است. نظریه بازی‌ها براساس مسئله رقابت هسته‌ای میان آمریکا و شوروی پایه‌ریزی شد. در حقیقت فون‌نویمان و همکارانش در مؤسسه رند (RAND) در پاسخ به مسئله راهبرد هسته‌ای آمریکا در برابر شوروی بود که پی بردند به «نظریه بازی» (Game Theory) و استفاده از مدل «معمای زندانی» برای صورت‌بندی این رقابت هسته‌ای. هرچند بعدتر امثال راسل با بازی «جوجه ترسو» این مسئله را جدی‌تر کردند. عجیب نبود که توصیه فون‌نویمان که آن روزها عضو کمیته راهبردی سیاست هسته‌ای آمریکا بود همین یک جمله باشد: همکاری منجر به شکست است! شاید مسئله جالب‌تر آن بود که فردی مانند «جان نش» که پژوهشگر رند هم بود، قربانی بدبینی به همکاری شد. فیلم پربیننده «یک ذهن زیبا» روایت زندگی شخصی اوست؛ وقتی در زندگی فردی می‌تواند همه‌چیز را دشمنانه ببیند! نظریه تکامل زیربنای دیدگاه بسیاری از نظریه‌پردازانی بود که تنها راه موفقیت را رقابت‌جویی، بدبینی به رقیب و حتی پرهیز از تصمیم‌گیری‌هایی می‌دانستند که تو بر آن کنترلی نداری!
مطالعات تردیدبرانگیز: مطالعات متعدد جدید زاویه دید را به سمت نویی برده است: اهمیت همکاری در بقا! یافته‌های متعددی در حوزه‌های زیست‌شناسی و اجتماعی در حال انتشار است که «همکاری» را به‌عنوان یکی از عوامل بقا می‌داند. در حقیقت این مطالعات نشان می‌دهد که متناسب‌ترین (Fittest) موجودات اتفاقا می‌توانند همکارترین موجودات هم باشند. از مطالعات مربوط به «اهلی‌شدن» حیوانات تا مطالعات مربوط به موفقیت شرکت‌ها یا مطالعات مربوط به دوستی! هرکدام از جنبه‌ای نشان می‌دهند که همکاری اتفاقا ارزشی تکاملی است. مطالعات بلایف روی روباه‌های نقره‌ای سیبری نشان داد که روباه‌های همکارتر به‌دلیل تطابق‌شان با زندگی انسان شانس بقای بالاتری از رقیبان پرتوان و رقابت‌جوی خود داشته داشته‌اند. این همان پدیده‌ای است که منجر به بقای بیشتر سگ نسبت به هم‌نوعان رقیب خود، یعنی گرگ‌ها، شده است. به عبارت دیگر در بسیاری از پدیده‌ها، تنها همکاری باعث بقا شده است و اتفاقا کسانی که تمایل کمی به همکاری داشته‌اند در فرایند طبیعی تکامل حذف شده‌اند! تا انسان قرن بیست‌ویکمی در تقابل با پیشینیان خود قرار گیرد؛ اینکه چرا انسان‌های همکار، با وجود همه خطرها و ضررها، شانس بیشتری برای موفقیت دارند. این یادداشت ادامه دارد.