«تن‌هایی راهبردی» کابوس رژیم صهیونیستی

در روز دو‌شنبه ۱۶ اسفندماه، فقط ساعاتی پس از آنکه نفتالی بنت، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از سفر به مسکو و مذاکرات سه ساعته با ولادیمیر پوتین که رسانه‌ها و تحلیلگران هدف از انجام آن را میانجیگری این رژیم بین روسیه و اوکراین قلمداد کرده‌اند بازگشته بود، این رژیم با حمله هوایی به پایگاهی در حومه دمشق، دو تن از نیرو‌های مستشاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به شهادت رساند. به نظر می‌رسد این دو اقدام که یکی در حوزه دیپلماسی و دیگری در حوزه تروریستی انجام شد در واقع قطعات یک پازل بزرگ‌تر و دارای یک هدف راهبردی مشترک هستند.
عملیات نظامی روسیه در اوکراین و تنش‌های فزاینده بین روسیه و غرب قطعاً مطلوب سردمداران رژیم صهیونیستی نیست. این رویداد اثرات بین‌المللی بزرگ و عمیقی داشته و ضمن تضعیف وجهه امریکا و غرب، می‌تواند سبب تشدید روند تقابل سایر قدرت‌های شرقی همچون چین با غرب شود و ضمن تضعیف روحیه متحدان امریکا در عرصه جهانی، آنان را دچار پریشانی و ناامیدی کند و سبب واگرایی آنان از محور امریکایی-صهیونیستی شود. در کنار این تحولات، ولی تبعات عملیات نظامی روسیه در اوکراین قطعاً رژیم صهیونیستی را بیش از سایر متحدان امریکا در تنگنای راهبردی قرار داده و وحشت‌زده کرده است. تحولات اوکراین در کنار تضعیف کلی روحیه متحدان غرب، رژیم صهیونیستی را در یک محذوریت راهبردی در انتخاب بین یک طرف جنگ قرار داده که سبب شده این رژیم یک موضع بینابینی و تا حدی محتاطانه در قبال آن بگیرد و البته بزرگ‌ترین آسیب راهبردی‌ای که از این تحولات نصیب این رژیم نامشروع شده، به هم خوردن تمرکز کشور‌های غربی و به خصوص امریکا به عنوان حامیان اصلی این رژیم از غرب آسیا بعد از دهه‌ها و تمرکز آنان به سمت مرز‌های اروپا و تقابل با روسیه است. در واقع بزرگ‌ترین کابوس این رژیم همواره از اولویت خارج شدنش از سوی غرب و قرار گرفتن در یک تنهایی راهبردی وحشت‌آور است که امروز از هر زمان دیگر، تحقق آن را نزدیک می‌بیند!
با این توضیحات می‌توان سفر بنت به روسیه و رایزنی‌های وی با زلنسکی و دیگران را در همان چارچوبی دید که رسانه‌ها به درستی حدس زده بودند؛ تلاش برای میانجی‌گری برای پایان درگیری‌ها. در واقع ترجیح راهبردی رژیم صهیونیستی این است که همچنان غرب آسیا و تقابل با ایران و تلاش برای خنثی‌سازی توان روزافزون محور مقاومت، اولویت سیاسی و راهبردی غربی‌ها و امریکا باشد. از این رو ضروری است هرچه سریع‌تر بحران اوکراین با تأمین کف خواسته‌های روسیه و به صورت آبرومندانه برای غرب به پایان برسد. با توجه به هویت یهودی زلنسکی و گرایش روشن وی به رژیم صهیونیستی، تحقق این خواسته را چندان دور از ذهن نشان نمی‌دهد. از طرفی حمله هوایی اخیر رژیم صهیونیستی به نیرو‌های ایرانی و شهادت دو تن از پاسداران انقلاب اسلامی را نیز می‌توان در همین چارچوب تنظیم مجدد اولویت راهبردی غربی‌ها و امریکا و متمرکز نمودن مجدد آنان بر غرب آسیا تحلیل نمود. در واقع هدف تاکتیکی این رژیم از این حمله، وادار نمودن جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به اقدام تلافی‌جویانه و هدف راهبردی‌اش نجات خود از تنگنای راهبردی به وجود آمده است. موضوعی که در صورت تحقق آن در کنار مدیریت صحنه اوکراین به سمت کاهش تنش‌ها می‌تواند رژیم صهیونیستی را از یک مخمصه راهبردی بی‌سابقه و هولناک نجات دهد.
با این تحلیل سؤال مهمی که مطرح می‌شود این است که واکنش معقول، منطقی و ناشی از درک راهبردی تحولات فعلی از سوی جمهوری اسلامی ایران در قبال این اقدام تروریستی چه باید باشد؟ برای پاسخ به این سؤال باید به تجویز راهبردی مشهور «سون تزو» استراتژیست مطرح چینی در کتاب «هنر جنگ» مراجعه نمود که ۲۵ قرن قبل نوشت: «برای حمله به دشمن، به خود او حمله نکن، بلکه به استراتژی‌اش حمله کن.» با توجه به این توصیه مهم نباید به گونه‌ای به این اقدام تروریستی پاسخ داد که آنچه مطلوب و در جهت تأمین اراده این رژیم منحوس است رخ دهد. آنچه مطلوب این رژیم است پاسخ شتابزده و عجولانه به این اقدام تروریستی از سوی ایران است، ولی در برابر این مطلوبیت، آنچه بیش از همه رژیم صهیونیستی را سردرگم و دچار ناکامی راهبردی می‌کند، پرهیز از شتابزدگی و در ابهام قرار دادن زمان، مکان و نحوه پاسخ از سوی ایران است. با این حال، مقصود این «ابهام راهبردی» صرفاً مدیریت ادراک دشمن و پرهیز از افتادن در تله راهبردی آن بوده و به هیچ وجه به معنای طولانی شدن بیش از حد موعد پاسخ‌گویی یا صرف‌نظر کردن از پاسخ و فراموشی آن با مرور زمان نیست؛ بلکه با توجه به ضرورت انتقام خون مطهر این شهدای عزیز و نیز اینکه پاسخ ندادن به این اقدام بزدلانه می‌تواند سبب تکرار آن در آینده و ضربه به بازدارندگی فعلی ایران در قبال رژیم صهیونیستی شود، اقدام تلافی‌جویانه مؤثر و دردناک کاملاً لازم و ضروری است، ولی نوع، شدت و زمان این پاسخ باید با توجه به دو ملاحظه اساسی عدم افتادن در تله راهبردی این رژیم و نیز لزوم ترسیم مجدد خطوط قرمز و برقراری مجدد بازدارندگی کامل و پایدار تعیین شود.