شاخص استعمارستیزی ایرانیان

رودسری – معمولاً در بررسی تاریخ نهضت ملی شدن صنعت نفت، بیشتر گرفتار شکست‌ها و ناکامی‌هایش می‌شویم؛ البته حق هم داریم. حاصل چند سال تلاش سیاستمدارانِ وطن‌خواه و همراهی و پایداری مردم، با کودتایی آمریکایی که بر بستری از اهمال و سهل‌انگاری، فرصت عمل پیدا کرد، بر باد رفت و تنها حسرت آن بر دل مردم باقی ماند. اما نباید از یاد ببریم که ملی شدن صنعت نفت، در تاریخ مردمی ما، یک شاخص قابل اعتنا برای نشان دادن اهتمام ایرانیان به استعمارستیزی است. در تاریخ چند ساله و پرفراز و نشیب نهضت ملی شدن صنعت نفت، مردم دلیل شکست نبودند؛ آن ها نقش خود را در روند شکل‌گیری و به ثمر رساندن این نهضت، به نیکوترین شکل ممکن ایفا کردند، از جان و مال گذشتند و تن به ذلت پذیرش استیلای استعمار ندادند. حمایت آن ها و حضورشان در صحنه بود که در غوغای 30 تیر 1331، قوام‌السلطنه را با آن همه نخوت و تکبر، از میدان به در کرد و فرمان اداره امور را به دست دکتر مصدق داد و او را به قول خودش، «مستظهر به پشتیبانی ملت ایران» کرد. این مردم بودند که در زمان بحران اقتصادی، سیاست‌ ریاضتی دولت را پذیرفتند و حتی پس‌اندازهای اندکشان را صرف خرید اوراق قرضه‌ای کردند که قرار بود دولت را در برون رفت از چالش سنگین تحریم اقتصادی و مشکلات ناشی از صادر نشدن نفت یاری کند. حضور مردم در صحنه و همراهی آن با کاردانی دولتمردان، می‌تواند احتمال پیروزی در هر عرصه‌ای را به نحو بسیار مؤثری افزایش دهد. با این حال، نهضت ملی شدن صنعت نفت، چنان که انتظار می‌رفت، نتوانست از آرمان‌ها و دستاوردهای خود دفاع کند و بی‌تردید، آن‌که در این همراهی، دچار کوتاهی شد، نه مردم، که دولتمردان بودند. دکتر مصدق، با وجود طبع استعمارستیزی که داشت، هرگز نتوانست مردم سرزمین خود را به درستی بشناسد و خواسته‌های آن ها را درک کند. او در برخورد با نهضت و دستاوردهای آن، بسیار سهل‌انگارانه عمل کرد؛ وزارتخانه‌ها را به افرادی واگذاشت که می‌دانست به سفارتخانه انگلیس وصل هستند، مجلس را منحل کرد، در حالی که به عنوان یک حقوقدان، آگاه بود که شاه می‌تواند از این غفلت به نفع خودش سوءاستفاده کند، نصیحت خیرخواهانی را که در میان مردم مقبولیت عام داشتند، نپذیرفت و این‌چنین بود که نهضت ملی شدن صنعت نفت، به پرتگاه کودتای 28 مرداد 1332 رسید.