فرهنگ ضد فرهنگ

آفتاب یزد – گروه فرهنگی: مدتی ست یا به عبارتی بهتر و منصفانه‌تر مدتهاست که یکی از ارگانها و سازمانهای مهمی که در کنار فعالیت‌های اجتماعی که بخشی از آنها را هم برای نفع مردم و هم به نفع خودش انجام می‌دهد، وظیفه خطیر فرهنگسازی را که باید به نحو احسن انجام دهد، در برخی موارد دقیقاً برعکس رفتار می‌کند و به جای آنکه گفتارها و کردارهای نیک و پسندیده که باید در جامعه نهادینه شوند تا مردم آنها را در زندگی روزمره خودشان مورد استفاده قرار دهند، چنان اقدام می‌کند که تو گویی مردم تا به حال اشتباه فکر می‌کردند و اشتباه حرف می‌زدند و اشتباه رفتار می‌کردند. بله درست حدس زدید، داریم درباره رسانه ملی یا سازمان صدا و سیما و به عبارت بهتر و خودمانی‌تر تلویزیون سخن می‌گوییم. نهاد، ارگان یا سازمانی که به دلیل پر مخاطب بودن و همه گیر بودنش، می‌تواند نقش بسیار مهم و کلیدی در نهادینه کردن و تثبیت آنچه به لحاظ رفتاری و گفتاری در جامعه دیده و شنیده می‌شود، داشته باشد. بارها دیده و شنیده‌ایم که دیالوگ‌ها و تکه کلام‌های خاصی که در برخی از سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی توسط کاراکتر‌های خاصی مانند «بامشاد»، «داونه»، «محمود شصت چی»، «کنگر زهتاب» و... به کار برده می‌شود در کسری از ثانیه در میان کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان باب شده که در مراودات دوستانه و دیالوگ‌های صمیمانه و غیرصمیمانه خود از آنها استفاده کرده و به نوعی ادای آنها را در می‌آورند. این موضوع نشان می‌دهد که تلویزیون چه در حوزه طنز و چه در حوزه کمدی به لحاظ دیالوگ‌سازی و رفتارسازی در جامعه چقدر می‌تواند نقش موثر و ارزنده‌ای داشته باشد. وقتی یک سریال تلویزیونی که در حوزه طنز ساخته می‌شود، می‌تواند تا این اندازه در تغییر لحن و بیان مردم یک جامعه موثر باشد، خودتان تصور کنید که یک برنامه جدی و گفتگو محور تا چه اندازه می‌تواند چنین نقشی را در جامعه ایفا نماید. بنابراین آنچه در حوزه فعالیت فعالان رسانه‌ای همچون تلویزیون از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، دقت نظر و موشکافی کردن درباره دیالوگ‌هایی است که می‌خواهد مقابل دوربین زنده صدا و سیما بیان شود، در نظر داشته باشید که وقتی از واژه «زنده» استفاده می‌کنیم، یعنی این دقت نظر و موشکافی باید بسیار شدیدتر از زمانی باشد که برنامه ضبط شده و قرار است بعدا روی آنتن رود؛ چرا که در این صورت هنوز برای تغییر دادن آنچه در مقابل دوربین تلویزیون ضبط شده تا بعدا روی آنتن برود، فرصت هست، اما هنگامی که برنامه زنده در لحظه، از آنتن پخش می‌شود دیگر فرصتی برای تغییر آنچه در گفتگوی بین میزبان و میهمان آن بیان می‌شود، وجود ندارد. مسلم است هرچقدر میزان این دقت و نظارت بر گفتگوها و رفتارهایی که قرار است مقابل دوربین بیان شده و انجام شود بیشتر باشد، به همان اندازه می‌توان امیدوار بود که دیالوگ‌ها و رفتارهایی که از دل اینگونه برنامه‌ها در میان جامعه نهادینه می‌شوند سالم‌تر و مودبانه‌تر باشند. اما همانطور که بیان کردیم مدتهاست که تلویزیون به این نقش مهم و اساسی خود در جامعه یا اصلاً توجه نمی‌کند یا به تولید برنامه‌های خود با کمترین توجه به این مسئله بسیار مهم مبادرت می‌کند. اقدامی که همه ما می‌دانیم تا چه اندازه می‌تواند خطرناک باشد با این حال مشخص نیست که چرا هنوز ادامه دارد و هیچ مسئولی از مسئولان رده بالای تلویزیون که گاه در مقابل هر مسئله واکنش نشان می‌دهند، هیچ عکس العمل خاصی درباره مسئله به این مهمی از خود نشان نمی‌دهند.
1- بارها دیده و شنیده‌ایم که در یک برنامه زنده تلویزیونی مجری یا میزبان وقتی در مقابل میهمان نشسته و گرم صحبت می‌شود، تکیه کلامی از صحبتهای او را که (حال بنا به هر دلیلی از دهانش خارج شده) انتخاب کرده و همان واژه را سوژه صحبت‌های خود می‌کند. به این طریق هم سعی می‌کند به قول معروف «ایستگاه» مهمان خودش را بگیرد و هم تلاش می‌کند که به مردم بفهماند که ببینید من چقدر مجری خوب و مردمی هستم که ایراداتی که در مقابل دوربین زنده تلویزیون اتفاق می‌افتد را مطرح می‌کنم و هم مردم را متوجه این مسئله سازد که من چقدر آدم بامزه و خوش مشربی هستم و در کنار این صمیمیت خاصی را که میان رسانه ملی و میهمانانش وجود دارد را به رخ بینندگانش بکشد. نمونه بارز چنین موردی را می‌توان درباره اتفاقی که مدتها پیش در مقابل دوربین تلویزیون رخ داد مثال زد. زمانی که مهمان برنامه‌ای در استودیو حاضر شده بود و بنا به هر دلیلی کلمه‌ای را اشتباه بیان کرد ، همین مسئله باعث شد که مجری برنامه که باید آنقدر متبحر و کاربلد باشد که ‌ از کنار این موضوع خیلی راحت عبور کرده و اصلاً به آن توجه نکند، بدترین راه که همان تمسخر کردن مهمانش است را انتخاب کرده و آنقدر به این کار ادامه داد که دیگر شور مسئله درآمد. غافل از اینکه این اتفاق ممکن است برای همه رخ بدهد، مهمان بینوا که اولین بار است در یک برنامه تلویزیونی حاضر شده که دیگر جای خود دارد. کما اینکه بارها شاهد بودیم که مجریان کاربلد و پیشکسوت صدا و سیما حتی زمانی که از روی کاغذ هم متن می‌خوانند، مرتکب اشتباه لفظی می‌شوند و گاها کلمه‌های یک جمله را جابجا بیان می‌کنند. این در حالیست که اگر نظارت و کارشناسی دقیقی روی برنامه‌ها انجام شود، هیچگاه مجری یک برنامه به خود اجازه نمی‌دهد که مهمانش را به خاطر یک اشتباه لفظی مورد تمسخر قرار دهد و به قول معروف او را ضایع کند.
2- در برخی موارد اتفاق ناهنجاری که منجر به فرهنگسازی اشتباه می‌شود به صورت دیگری رقم می‌خورد، حتما شما هم برخی از برنامه‌ها را دیده‌اید که یا مجری و مهمان او در خیال خود فکر می‌کنند احاطه کامل بر موضوعی که در برنامه مطرح شده، دارند هر چه از دهنشان درمی‌آید را در مقابل دوربین تلویزیون بیان می‌کنند غافل از اینکه میلیون‌ها مخاطب که در میان آنها زنان و کودکان هم قرار دارند جلوی تلویزیون نشسته و مشغول تماشای برنامه هستند. اینگونه افراد گاه آنقدر خود را حق به جانب دانسته که وقتی به آنها می‌گویی اشتباه کردی شاکی شده و از کوره نیز در می‌روند تا جایی که حتی جلوی دوربین زنده به حالت قهر استودیو را ترک می‌کنند. البته این اتفاقات تنها در حوزه دیالوگ گویی رخ نمی‌دهد و گاه شاهد هستیم که برخی از این مهمانان یا حتی میزبان برنامه برای اینکه نشان دهد یک اقدام چقدر می‌تواند مخرب باشد، خودش اقدام مخرب دیگری را مقابل دوربین نشان می‌دهد تا بیان کند که مردم کار اول را انجام ندهند در صورتی که حتی اگر به فرض او موفق شود که قبح کار اول را به مردم بنمایاند و آنها را مجاب کند که مثلاً با فرزند خود رفتار درستی داشته باشند و از فرط عصبانیت احیاناً او را کتک نزنند، کار دومی که آن هم مخرب است توسط همین کارشناسان در مقابل دوربین انجام شده که متاسفانه به دلیل وسعت تعداد مخاطبی که رسانه ملی دارد گاه برای برخی از خانواده‌ها جنبه آموزشی هم پیدا کرده است. اینجاست که ضرب المثل معروف «آمد ابرویش را درست کند زد چشمش را هم کور کرد» به صورت عینی معنی پیدا می‌کند.
3- گاهی هم شکل دیگری از آموزش گفتارها و رفتارهای اشتباه از رسانه ملی سر می‌زند که متاسفانه در اشلی بالاتر از آنچه تاکنون مطرح شده اتفاق می‌افتد. مواردی که در بندهای 1 و 2 به آنها اشاره کردیم اتفاقاتی بودند که یا در یک برنامه گفتگو محور خودمانی رخ داده‌اند و زمینه را برای یک فرهنگسازی اشتباه (بخوانید ضد فرهنگ) فراهم کرده‌اند و یا در برنامه‌هایی که گاها به لحاظ علمی و اجتماعی در حد متوسط بودند و عموما مخاطبان خاصی هم داشتند. اما مسئله‌ای که در این بخش به آن اشاره می‌کنیم مسئله عجیب و در خور توجه است همین چند وقت پیش بود که کارشناسی که به تلویزیون آمده بود تا راجع به یک مسئله یا مسائل خاصی برای جوانان صحبت کند و به قول معروف پاسخ چراها و چگونگی‌هایی که در ذهن آنها ایجاد شده بود را بدهد، در پاسخ به سوال یک مخاطب، زن و موجودیت این انسان شریف که تنها یکی از مهمترین و باشکوه‌ترین نقش هایش در زندگی مادر بودن است را با وسیله‌ای مانند «جاروبرقی» مقایسه کرد و تنها به این مقایسه نیز اکتفا نکرد، بلکه ادله‌‌ای آورد که به زعم خودش نشان می‌داد که تمام حرف‌هایی که می‌زنند علمی و با سند و مدرک است. در حالیکه او و کسانی که در استودیو نشسته بودند، همگی مقابل یک دوربین قرار داشتند که برنامه آنها را به گیرنده‌های بیشماری که در سراسر کشور وجود دارند انتقال داده و مردم مشغول تماشای تصویر آنها و شنیدن صدای ایشان هستند. مردمی که حداقل نیمی از آنها و یا حتی بیشتر از آن را جمعیت زنان تشکیل می‌دادند، تصور کنید زنی با فرزند خود و احیانا همسر مقابل تلویزیون نشسته و در حالی که همراه خانواده مشغول خوردن چای هستند ناگهان متوجه می‌شود که کارشناس یک برنامه تلویزیونی، او و تمام همجنس‌های او را با یک «جاروبرقی» مقایسه نموده است. پرسش اینجاست که چه اتفاقی برای زن یا زنانی که پای گیرنده‌های تلویزیون نشسته‌اند خواهد افتد؟ چه فکر خواهند کرد؟ درباره خودشان، درباره میهمانی که به تلویزیون آمده و مثلا کارشناس است و آنها را با «جاروبرقی» مقایسه می‌کند، درباره تلویزیون، درباره نقش و جایگاه واقعی‌ای که زنان در خانه و در جامعه دارند که این گونه لگدمال می‌شود، درباره اینکه پس از این همسران و فرزندانشان در مورد آنها چگونه فکر خواهند کرد و چگونه رفتار خواهند کرد، درباره اینکه ‏واقعاً یک کارشناس که از میان هزاران کارشناس دیگر انتخاب شده و به تلویزیون آمده تا درباره زن صحبت کند چگونه می‌اندیشد که به خود اجازه می‌دهد این چنین درباره زن قضاوت نمایید، درباره اینکه او در خانه خود چگونه با همسرش رفتار می‌کند و هزاران سوال دیگر که درباره مسائل دیگر در ذهن این زنان شکل می‌گیرد که منصفانه اگر بنگریم برای هیچ کدامشان هیچ پاسخی پیدا نخواهند کرد. پیشتر بیان کردیم که برخی از رفتارها و گفتارهایی که از سوی میزبانان، میهمانان و کارشناسانی بیان می‌شوند در کنار اثر مخربی که در درون خود دارند، می‌توانند خطرناک هم باشند، خطرناک از این جهت که از تریبونی پخش می‌شوند که به قول خود صدا و سیمایی‌ها مخاطب بالای 85 درصدی دارد و این یعنی اگر حتی یک دهم این مخاطبان هم از چنین برنامه‌هایی الگوی فکری و رفتاری بگیرند، جامعه در آینده‌ای نه چندان دور با مسائلی مواجه خواهد شد که ایجاد شدنشان ریشه در گذشته و البته بی‌توجهی‌های نسل قبل و حتی افرادی که همنسل آیندگان هستند، دارد. مسائل و مشکلاتی که بی‌شک حل شدن آنها هزینه‌های گزافی را بر دوش جامعه و مردم خواهد گذاشت، هزینه‌هایی که اگر در زمان تراشیده شدنشان اندکی دقت و توجه می‌شد، هرگز به وجود نمی‌آمدند.