شأن ریاست «خدمتگزاری» است

ایلیا داوودی
روزنامه نگار
 مسأله اصلی دولت در ایران در مقاطع مختلف متفاوت بوده است. اگرچه متفکران و نظریه‌پردازان علوم سیاسی همواره درباره دولت مدرن کارکردهای ثابت و مشخصی را در نظر گرفته اند، اما این بدان معنا نیست که ماهیت دولت در هر مقطع و اولویت اهداف اصلی آن تغییر ناپذیر است. دولت نهادی ثابت و مکانیکی نیست که از شرایط اجتماعی تأثیر نپذیرد، اتفاقاً دولت های مختلف در جمهوری اسلامی کمابیش از شرایط اجتماعی تأثیر پذیرفته‌اند و نشان روشن این موضوع شعارها و دال های گفتمانی آنها است که قبل از روی کار آمدن طرح کرده‌اند. انتخاب این شعارها و دال ها عمدتاً بر مبنای تشخیصی بوده که از مسائل روز و مطالبات و دغدغه های جامعه داشته‌اند. این دولت ها بعد از روی کار آمدن نیز سعی کرده اند برساخت رسانه ای خود را بر مبنای همین شعارها طراحی کنند و گزافه نیست اگر گفته شود که حتی سیاستگذاری دولت ها نیز بر مبنای آنها صورت گرفته است. شاید بتوان گفت که دولت ها در ایران بیشتر از دولت ها در سایر کشورها از جامعه تأثیر می پذیرند. این در عین حال که می تواند آسیب هایی را برای ثبات و انسجام نهاد دولت به دنبال داشته باشد، اما به طور کلی نشان دهنده پیوندهای عمیق این نهاد با جامعه است. البته در شرایط زمانی و در دولت‌های مختلف، این پیوندها کمابیش کمرنگ یا پررنگ شده‌اند و اینکه این پیوندها در کدام دولت ها کمرنگ و در کدام دولت ها پررنگ بوده است، ارتباط زیادی به شخص رئیس جمهور و دایره اطرافیان وی داشته است که البته پرداختن مفصل به این موضوع، هدف یادداشت حاضر نیست. احتمالاً خود مخاطب بخوبی می تواند برای این موضوع مصداق یابی کند.
 ماهیت دولت ها را از مردمانشان باید شناخت


به نظر می‌رسد که برای درک دقیق‌تر از موقعیت دولت سیزدهم نسبت به شرایط اجتماعی، باید موقعیت آن را با موقعیت و شرایط اجتماعی دولت پیش از آن مقایسه کرد و این مقایسه نتایج بهتری از مقایسه با هر دولت دیگری را به دست می‌دهد، زیرا از جهت زمانی این دو دولت به هم نزدیک هستند و ترسیم روابط علّی میان اجزای نظرات بحث حاضر منطقی‌تر و روشن تر است. حافظه تاریخی نزدیک، مخاطب را درباره وقایع دولت قبل و عملکرد آن بخوبی یاری می کند تا  بتواند به مقایسه نسبی دولت‌های دوازدهم و سیزدهم بپردازد. درعنوان یادداشت، عبارت «آشتی ملت با نهاد دولت» آمده است، برای توضیح بهتر این عبارت باید این سؤال را طرح کرد که اساساً قهر و آشتی مردم با نهاد دولت به چه معناست؟ وقتی از قهر میان دو چیز صحبت می کنیم، یعنی قبلاً ارتباطی میان آنها وجود داشته و برای مدتی این ارتباط کمرنگ شده یا از بین رفته است. متقابلاً آشتی نیز بدان معناست که ارتباطی که قبلاً وجود داشته و در مقطعی کمرنگ شده یا از بین رفته است، دوباره ترمیم شده، به وجود آمده یا تقویت شده است. دولت   به واسطه ماهیت مردم سالاری در ایران و شیوه مشارکت مستقیم در انتخابات، همواره نهادی مردمی به حساب آمده است. اگرچه به شیوه مشارکت مستقیم در جای خود نقدهایی وارد است و از جنبه های مختلف در جای خود قابل بررسی است، اما یکی از مزایای این نوع مشارکت آن است که دولت برآمده از آن دولتی اصیل و کاملاً مردمی است. به این معنا که ماهیت دولت را ماهیت رأی دهندگان شکل می‌دهد و دولت، برآمده از دیدگاه‌های آنها است. دولت‌ها در ایران در مقاطع مختلف آیینه‌ای تمام و کمال از ماهیت جامعه و شرایط اجتماعی روز   بوده‌اند. هرگاه مردم از شعارهای نامزدی استقبال کرده اند و به او رأی داده اند تا دولت خود را روی کار بیاورد، این معنا را دارد که آن شعارها و اهداف مرتبط با آن، در دولت قبل مورد توجه قرار نداشته اند. اقبال و ادبار جامعه نسبت به دولت ها در مقاطع زمانی مختلف نشان می دهد که اولاً افکار عمومی درک درست و دقیقی از آنچه در گذر دوران اتفاق می افتد، دارد. ثانیاً نهاد دولت بیشتر از هر کشور دیگری نهادی مردمی است و حیات سیاسی خود را از حیات اجتماعی می گیرد. مردمی بودن نهاد دولت لزوماً به این معنا نیست که دولت ها توانسته اند انتظارات مردم را به طور کامل برآورده کنند، بلکه این معنا را می دهد که دولت نهادی کاملاً مستقل از جامعه نیست که در حصار رویه ها و چهارچوب ها محصور شده باشد و حوادث دوران و نگرش های اجتماعی بر آن تأثیر نگذارد.
 سوء تفاهم دولتِ قبل از واژه «رئیس»
با نگاهی به گذشته می توان دریافت که در دولت های یازدهم و دوازدهم که رئیس آن با شعار اعتدال روی کار آمد، ارتباط دوسویه نهاد دولت با مردم چندان پررنگ نبوده است و این موضوع به ویژه در دولت دوازدهم به اوج خود رسید. افزایش برخی نارضایتی ها و اعتراضات، افزایش مشکلات اقتصادی و سیاسی و ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر و درست با جامعه از جمله نشانه هایی هستند که می‌توانند این نتیجه‌گیری را پررنگ کنند. تا جایی که حتی رئیس جمهور وقت از برقراری ادبیات گفت وگویی که در شأن مردم باشد و کرامت و ولی نعمت بودن آنها را ارج نهد نیز ناتوان بود. اگرچه کارکرد اصلی دولت سیزدهم همانند تمام دولت های دیگر کارکرد حل مشکلات اصلی جامعه است، اما آیت الله رئیسی به عنوان رئیس جمهور، در ابتدای کار خود با چالشی بسیار بزرگتر روبه رو بود و آن ترمیم پیوندهای از هم گسسته میان نهاد دولت و جامعه بوده است. در حقیقت برای آنکه دولت بتواند زمینه ای برای حل مشکلات جامعه فراهم کند، لازم بود تا اعتماد بخش هایی از مردم به دولت را که طی فعالیت دولت گذشته در سالیان گذشته از دست رفته، بازگردانده و ترمیم سازد. پس از این مرحله است که حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی می‌تواند در چهارچوب مأموریت های کلی و اصلی تعریف شده برای نهاد دولت دنبال شود. در حالی که رئیس دولت های یازدهم و دوازدهم خود را چندان به جامعه پاسخگو نمی دانست و با مردم ارتباط نزدیکی نداشت، رئیس دولت سیزدهم در همین مدت زمان کمی که از آغاز کارش گذشته، دیدارها و سفرهای مردمی متعددی داشته است. رئیس دولت قبل که عمدتاً از جایگاه بالا به پایین به مردم می نگریست و آنها را خطاب قرار می داد، احتمالاً درک دقیقی از مفهوم ریاست جمهوری و شأنیت «رئیس» نداشته است و آن را در رأس بودن به معنای برتری بر مردم تلقی کرده است. اما شأنیت واقعی این کلمه متفاوت است. در رأس بودن به معنای مسئول مردم بودن است و این مسئولیت نه تنها چیزی بر برتری شخص رئیس جمهور نسبت به مردم اضافه نمی کند، بلکه بار گران‌تری را نیز بر دوش او می نهد. انعکاس این مفهوم و اعتقاد به آن در بدنه دولت سیزدهم و در مشی رئیس جمهور آن بسیار برجسته است.میزان گسست اجتماعی از دولت دوازدهم به قدری بوده که گاه حتی بخشی از جامعه صرفاً از دیدن یا شنیدن صحبت‌های رئیس جمهور وقت در رسانه‌ها عصبانی می شدند. به این دلیل که میان او و خود فاصله بسیاری می دیدند و دغدغه های دولت از دغدغه های مردم بسیار دور بود. گزاره رایج در دولت دوازدهم به ویژه در سال های پایانی آن در میان مردم آن بود که اگر این دولت کاری نمی کند، لااقل مدیران آن سکوت کنند و بیشتر به زخم ما نمک نپاشند.
دستاورد؛ بازگرداندن اعتماد از دست رفته
اگرچه کارآمدی و اثربخشی یک مسأله کلی و اصلی نهاد دولت در تمام زمان‌ها است، اما تا زمانی که دولتی نماینده واقعی مردمی نباشد، نمی تواند به این مسأله اصلی فکر کند و کاری را از پیش ببرد. با توجه به اینکه هنوز زمان زیادی از روی کار آمدن دولت جدید نگذشته، هنوز قضاوت درباره میزان کارآمدی کلی دولت کاری ساده و منطقی نیست. این نکته را باید مورد توجه قرار داد که مسأله اصلی که دولت سیزدهم در چند ماه گذشته با آن مواجه بوده، تقویت پیوندهای اجتماعی از هم گسسته میان مردم و نهاد دولت بوده است. درباره اقدامات سیاسی و اقتصادی صاحبنظران می توانند با در نظر گرفتن استدلال های منطقی و واقعیت های موجود، عملکرد دولت را ارزیابی کنند. این ارزیابی البته برای مردم که از نزدیک با مشکلات و مسائل در تماس هستند، بسیار ساده تر و محسوس‌تر است. اما احساسی که میان مردم و رئیس‌جمهور جدید وجود دارد، با احساسی که میان مردم و رئیس‌جمهور قبلی وجود داشته، بسیار متفاوت است. این موضوع آنقدر ملموس است که حتی برخی منتقدان و فعالان سیاسی ناهمسو با دولت و نظام هم در صحبت های خود گاه به آن اشاره می‌کنند. آیت الله رئیسی توانسته احساس خوبی را در مردم نسبت به نهاد دولت به وجود آورد و در چنین بزنگاه تاریخی برای کشور که با عقبه ای از مشکلات برجای مانده از قبل روبه رو است، چنین دستاوردی بسیار ارزشمند است و چیز کمی نیست. مردم دیگر از دیدن رئیس جمهور در تلویزیون عصبی نمی‌شوند و هر روز انتظار ندارند که دروغ ها و حرف های غیرواقعی جدیدی بشنوند و این خود می‌تواند مسکنی بر مشکلات باشد. این مسأله بسیار مهم است که بدانیم باید از هر دولتی در چه زمانی چه مطالبه ای داشته باشیم. مهم ترین دستاورد یک سالگی دولت که هنوز هم موعد آن سر نرسیده، نه اقدامات اقتصادی انجام شده است و نه میزان تورمی که کاهش یافته و نه ثباتی که به بازار برگشته، بلکه آشتی میان دولت و نهاد ملت مهم ترین دستاورد دولت سیزدهم در این مدت بوده است. دستاوردی که می‌تواند در سال‌های پیش رو پشتوانه خوبی برای آن محسوب شود.
 جمع بندی
صاحبنظران و دست‌اندرکاران می‌دانند که هنوز بسیار زود است که بتوان بر مبنای همین چند ماه که دولت سیزدهم روی کار بوده، نتایج کلی گرفت و قضاوت کلی ترتیب داد. اما روندی که از ابتدای روی کار آمدن رئیس جمهور این دولت وجود داشته و در رسانه‌ها نیز پررنگ بوده است، نوعی دولت هراسی و دولت ستیزی بوده است. بسیار مهم است که بدانیم در یکسالگی دولت باید از آن چه بخواهیم و چه نخواهیم. عدم حضور درصد قابل توجهی از افراد در انتخابات، نتیجه طبیعی ناکارآمدی ها و مشکلاتی بود که دولت قبل برای مردم باقی گذاشت. دولت دوازدهم با عملکرد غیرقابل دفاع خود نوعی بدبینی را در جامعه نه تنها نسبت به خودش که نسبت به ساخت کلی دولت به وجود آورد. این بدبینی و سرخوردگی به حدی شدید بود که به نظر نمی رسید قابل ترمیم باشد یا حداقل در این مدت زمان کم قابل ترمیم باشد. اما ترمیم پیوندهای میان جامعه و دولت که از سوی دولت سیزدهم مورد توجه قرار گرفته و تا حدی تحقق پیدا کرده است، به اندازه ای قابل توجه بوده که توانسته حتی دیدگاه بخش‌هایی از مخالفان دولت و کسانی را که در انتخابات شرکت نکرده بودند، تغییر دهد. این تغییر دیدگاه لزوماً به این معنا نیست که آنها به حامیان دولت تبدیل شدند که البته چنین انتظاری هم چندان منطقی نیست، بلکه ایجاد نوعی تعدیل در دیدگاه بدبینانه آنها نسبت به دولت بوده است. بدبینی که ریشه در ناکارآمدی های دولت قبل و واقعیت‌های آن مقطع داشت، اکنون تعدیل و تبدیل به نوعی کنجکاوی و انتظار برای نتایج بهتر شده است. به این معنا که این دسته افراد، حداقل قضاوت زودهنگامی درباره دولت ندارند و منتظرند ببینند که دولت جدید با مشکلات کهنه چگونه دست و پنجه نرم خواهد کرد. این کنجکاوی و این انتظار خود بهترین پاسخ برای این سؤال است که چرا و چگونه دولت جدید توانسته پیوندهای اجتماعی نهاد دولت با مردم را
ترمیم کند.