بزها، خرج قبض‌های برق‌ می‌شوند!/ چرا اهالی این شهرستان محروم باید میلیونی پول برق بدهند؟

لیلا مهداد- بازه مصرف: 9/11/1400 تا 17/01/1401

بدهی قبلی: 310

مبلغ دوره: 9878000.



صفرها و اعداد قبض‌های برق‌شان از درآمدشان بزرگ‌تر است.

در شناسنامه‌های داشته‌شان جزو اهالی بنت‌اند از توابع شهرستان نیکشهر. منطقه‌ای نیمه‌کوهستانی که از غرب و شمال، خودش را سپرده به تپه‌های زرد. چشم که باز کرده‌اند، اخت شده‌اند با آب و هوای گرم و خشک. بارها شاهد وزش بادهای «هوشاگ» بودند؛ بادهای محلی که تابستان را داغ و زمستان‌ها را خشن می‌کند.

اهالی که چشم دوخته‌اند به جمع شدن یارانه‌های خانواده چندنفری‌شان. تعداد انگشت‌شماری هم کارمندند. حقوق کارمندی که حتی از پس مخارج زندگی عادی بنت هم برنمی‌آید. عده‌ای هم امیدشان به گله‌ای است که سرهم شده از چند بز لاغر استخوانی و شاید یکی، دو گوسفند.

گرمای طاقت‌فرسا، خشکسالی و نداری سال‌هاست زخم زده بر تن رنجور اهالی بنت و نیکشهر. مردمانی نجیب که تسلیم سرنوشت‌اند و رضا دارند با داشته‌ها و نداشته‌هایشان. اما کابوس تکراری هرساله خلق‌شان را تنگ کرده. کابوس قبض‌های برق که پایان هر دوره لرز می‌اندازد به تن اهالی که اغلب نان شب ندارند.پایان هر دوره کابوس قبوض برای اهالی تکرار می‌شود. قبض‌هایی که از 300هزار تومان شروع می‌شوند و همین‌طور به صفرهایشان می‌افزایند. بنت قبض‌های میلیونی هم به خود دیده؛ پرمصرف‌ها.

کاهش قیمت‌های نجومی قبض‌ها گره خورده به پیگیری از نمایندگان بهارستان‌نشین. «برای اینکه جداول محاسبه بهای برق مصرفی با الگوی مصرف برق در این مناطق گرم سازگار باشد نیاز به مصوبه مجلس است.»

گوش شنوایی نیست! متاسفانه

«بهمن» که پاورچین پاورچین به شهرستان نیکشهر می‌رسد، گرما طاقت اهالی را طاق می‌کند. بهمن که از راه می‌رسد کولرها توانشان را جمع می‌کنند برای کمی خنک کردن اهالی.

اسفند و فروردین هم مسئولیت کولرها بالاست برای درامان ماندن از گرمایی که گاهی تا نقطه جوش می‌رسد. پرویز کدخدایی، عضو شورای شهر بنت از ابتر ماندن  پیگیری‌ها می‌گوید. از توپی که مدیران صنعت برق استان به زمین مردم می‌اندازند و رقم‌های درشت قبوض را پای مصرف‌ اهالی می‌گذارند. «مدیران برق استان می‌گویند نیاز به مصوبه مجلس است.»

کاهش قیمت‌های نجومی قبض‌ها گره خورده به پیگیری از نمایندگان بهارستان‌نشین. «برای اینکه جداول محاسبه بهای برق مصرفی با الگوی مصرف برق در این مناطق گرم سازگار باشد نیاز به مصوبه مجلس است.» سناریوی تکراری قبض‌های نجومی احول اهالی بنت را آشفته کرده. «نه چشمی هست ما را ببیند و نه گوشی که ما را بشنود.»

کدخدایی در قامت شورای شهر بنت و نیکشهر بارها به رسانه‌ها متوسل شده برای گفتن از درد اهالی. مکاتباتی هم با مسئولان داشته برای مطالبه و پیگیری. «بارها پیگیری کردیم تا فکری به حال این مردم کنند، ولی متاسفانه گوش شنوایی نیست!»

در گرم‌ترین نقطه کشور ساکن شده‌اند. منطقه‌ای شرجی که باد گرم بیداد می‌کند. «باید تفاوتی میان ما و دیگر مناطق باشد یا نه!»

خانه‌ای که قبض برق یک دوره‌اش حدود یک میلیون و 200هزار تومان شده رکوردشکنی قبض‌ها

تعرفه انرژی تنوع اقلیم و آب و هوا را در نظر می‌گیرد برای محاسبه شدن. تعرفه‌ای که استان به استان و شهر به شهر تفاوت‌هایی در میزان و مقیاس به خود می‌بیند. ساکن شهرهای جنوبی که باشید یعنی تجربه فصل گرمای طولانی‌تر، یعنی استفاده از سیستم سرمایشی بیشتر اما با هزینه کمتر.  جزو آمار ساکنان استان سیستان و بلوچستان هم که شوید فصل گرمای طولانی را از سر خواهید گذراند. زمستان این مناطق یعنی فصل خلاصه شده در یک ماه. «گرما در این استان آغاز شده. گرمایی که در برخی از مناطق هم بیش از سایر نقاط، امان مردم را بریده است.» به گرما سال‌هاست عادت کرده‌اند اما هنوز با تعرفه‌های چندصدهزار تومانی انس نگرفته‌اند.

سالی که گذشت تعرفه‌های 200 تا 600هزار تومانی اهالی را شوکه کرد. «امسال رقم قبض‌ها دوباره افزایشی بوده.

بازه مصرف: از 03/11/1401 تا 08/01/1401

بدهی قبلی: 600

مبلغ دوره: 7999000

این قبض‌ای است که به در خانه یکی از اهالی آمده. خانه‌ای که اهالی‌اش برای نان شب چشم دوخته‌اند به یارانه ماهانه.» خانه‌ای که چند لامپ به خود می‌بیند و تنها یک کولر گازی برای هلاک نشدن از گرما نزدیک 50درجه. «خیلی از اهالی گوسفند می‌فروشند برای خریدن کولر گازی چون گرما طاقت‌فرساست.» قبض‌های سال گذشته به 600هزار تومان می‌رسیدند و اهالی در شوک بودند. اما امسال با شروع گرمای بنت و نیکشهر قبض‌ها رکوردشکنی کردند برای رسیدن به یک‌میلیون تومان.

استاندار محترم، اداره برق و فرماندار لطفا کاری کنید

قبوض نجومی؛ مشکلی قدیمی که هنوز راهکاری به خود نمی‌بیند. «ابوبکر» همه عمرش را در روستای «وفا» گذراند؛ روستایی زیرمجموعه شهر بنت.« در یکی از گرم‌ترین نقاط کشور زندگی می‌کنیم و هر سال این مشکل را داریم البته بدون راه‌حل.»

صدایش می‌لرزد و با شرمی که در کلامش مشهود است از استاندار و نماینده بهارستان‌نشین‌ می‌گوید. «از استاندار محترم، اداره برق و فرماندار خواهش می‌کنم فکری به حال این مشکل کنند.»

6 بچه قد و نیم قد خانه «ابوبکر» را شلوغ کرده. «بیشترین درآمد ما از یارانه‌هاست. اینجا وضع کاروکاسبی خوب نیست.» کشاورزی و دامداری هم چشم دوخته به سبزی دشت و آبی که امید است لَبی را تَر کند. «خشکسالی هم همه‌چیز را برای ما سخت‌تر کرده است.»

«مراد» بزرگ‌شده روستای مهمدان است؛ روستایی چسبیده به شهر بنت. «ما با انواع مشکلات دست ‌به گریبانیم.» مردمانی که بارها به عزای کودکانی نشسته‌اند که در هوتک‌ها غرق می‌شوند. کودکانی که به وقت بازی یا همراه مادر به هوتک‌ها سر می‌زنند برای شستن رخت و ظرف‌ها. جاده‌های خاکی و غیراستاندارد هم دردسر دیگر اهالی این روستاهاست. جاده‌هایی که هنوز با آسفالت آشتی نکرده‌اند تا هربار اهالی را برای رفت‌وآمد به دردسر بیندازند. یا کشاورزند یا دامدار هرچند امیدشان هنوز به یارانه ماهانه دولتی است برای چرخیدن چرخ زندگی. حالا در میانه این همه مشکل و دردسر تعرفه‌های میلیونی بر دوش‌شان سنگینی می‌کند.

خرید کولرگازی هم آرزوست برایشان با این نوسانات نرخ که هر روز به بالا رفتن تمایل دارند. «از برج 10 هوا به قدری گرم می‌شود که نیاز به وسایل سرمایشی‌ است. اما تعرفه‌ها را سردسیری محاسبه می‌کنند. هرسال هم همین مسأله را داریم.»

تعرفه‌ها را سردسیری محاسبه می‌کنند

جاده‌‌‌های باریک، مشکل آب، قبض‌هایی که در مقایسه با درآمد اهالی نجومی‌اند. اینها گلایه اهالی سرباز‌اند. اهالی که گاهی برای یک یخچال، چند لامپ و یک پنکه باید قبض یک‌میلیونی پرداخت کنند. مشکلی که گویی قرار نیست به راه‌حل برسد و اهالی نفس راحتی بکشند.

«بلوچ‌نژاد» دهیار سرباز است و دستش کوتاه برای راه‌حل پیدا کردن برای مشکل اهالی. «کاری از دست ما برنمی‌آید جز نامه نوشتن به مسئولان و کمک خواستن از آنها.» سرباز 6پارچه آبادی به خود می‌بیند یعنی چیزی حدود 300خانوار. «شاید حدود 100خانوار کولر گازی داشته باشند که از خیلی قدیم‌ها خریدند.»

خرید کولرگازی هم آرزوست برایشان با این نوسانات نرخ که هر روز به بالا رفتن تمایل دارند. «از برج 10 هوا به قدری گرم می‌شود که نیاز به وسایل سرمایشی‌ است. اما تعرفه‌ها را سردسیری محاسبه می‌کنند. هرسال هم همین مسأله را داریم.»

صرف قبض‌های برق هم بالا برود اهالی چاره‌ای ندارند جز پرداخت. «قبض‌ها پرداخت نشود، برق را قطع می‌کنند.» برق که نباشد اهالی می‌مانند و یخچال خاموشی که نمی‌تواند آبی را خُنک کند یا پنکه‌ای که از کار می‌افتد. «یکی از اهالی گوشی هوشمند دانش‌آموز خانه‌اش را فروخت تا قبض برق را بدهد.»

نوسانات برقی که نرخش سرسام‌آور است شده بلای جان وسایل برقی. «در همین نوسانات برق کولرم سوخت.» اداره برق از افت ولتاژ می‌گوید از اینکه مسأله را پیگیری می‌کند اما هنوز بی‌نتیجه. «خیلی از اهالی یا یارانه‌بگیرند یا تحت پوشش کمیته.»

قبض‌های نجومی در غیاب تعرفه گرمسیری

هر دوره قبض برق بزی را از گله جدا می‌کند برای نقد شدن قبض و قطع نشدن برق خانه. «سال گذشته شوراها نامه نوشتند و فرستادند مجلس اما هنوز جوابی نگرفته‌ایم.» گلایه‌ها به اداره برق هم بی‌نتیجه مانده. «اداره برق می‌گوید دست ما نیست.»

تاریخ پرداخت قبض‌ها کمی پس و پیش که شود اختیاریه اداره برق می‌رسد به دست اهل خانه. «سعی می‌کنیم اهالی را آرام کنیم تا درگیری پیش نیاید. می‌گوییم آبروی روستاست و در شخصیت بلوچ نیست.» نوسانات برقی که نرخش سرسام‌آور است شده بلای جان وسایل برقی. «در همین نوسانات برق کولرم سوخت.» اداره برق از افت ولتاژ می‌گوید از اینکه مسأله را پیگیری می‌کند اما هنوز بی‌نتیجه. «خیلی از اهالی یا یارانه‌بگیرند یا تحت پوشش کمیته.»

اهالی گلایه‌هایشان را پیش دهیار می‌برند و دهیار خجل از روی اهالی. «می‌گویند دهیار شدید برای چه. اما کاری از دست ما بر نمی‌آید جز نامه نوشتن.» در میانه هُرم گرما و قبض‌های چندصدهزاری برق بی‌آبی هم بلای جانشان است. «سمسور 16 خانوار دارد اما برق ندارد حتی در حد روشنایی.»

بی‌برقی در سمسور خلاصه نشده و خیلی از روستاها با بی‌برقی روزگار می‌گذرانند. «سال 95با هزینه اهالی چاه حفر کردیم. ترانس برق هم خریدیم. اتاقک هم زدیم اما همچنان لوله‌کشی نشده.» 6-5سال از آن روزها می‌گذرد اما سازمان آب همچنان از نبود بودجه می‌گوید برای لوله‌کشی آب به روستایی که بی‌آبی آزارش می‌دهد. «همان سال‌ها یکی از نمایندگان مجلس را بردیم بازدید. قول دادند در مجلس پیگیری می‌کنند اما هنوز خبری نیست بعد از همین سال.»