دولت سیزدهم دولت کادرساز

ایلیا داوودی
روزنامه‌نگار
دو الزام اساسی پیش روی عبور موفق از مرحله دولت‌سازی وجود دارد. مسأله اول، طراحی نظامات اداره جامعه بر اساس مبانی و اصول است و مسأله دوم تربیت کادر و کارگزار کارآمد است. در شرایط امروز ایران، نخبگان سیاسی بیش از هر گروه دیگری در کارآمدسازی نظام و پیشرفت در شاخص‌های توسعه تأثیرگذار تعیین کننده‌اند. نوع عمل نخبگان در این برهه تاریخی می‌تواند تأثیرات بسیار مثبت یا بسیار منفی بر روند توسعه در ایران بگذارد. بر این اساس، یکی از مهم‌ترین مسائل امروز ایران، طراحی و تدوین الگوی پرورش نخبگان سیاسی و حکومتی از میان نسل‌های جوان، دانشگاهی و حوزوی کشور است. با وجود گذشت چند دهه از استقرار نظام سیاسی جمهوری اسلامی، بررسی اساسنامه و مرامنامه و همچنین روند شکل‌گیری تشکل‌ها و احزاب مهمی چون مؤتلفه اسلامی، کارگزاران سازندگی، جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز، جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی و حزب اسلامی کار نشان می دهد که هیچ گونه نشانی از برنامه‌ریزی هدفمند قابل توجه در خصوص کم و کیف تربیت نخبگان سیاسی و آماده‌سازی آنان برای برعهده گرفتن مسئولیت‌های سیاسی و اجرایی آینده کشور وجود ندارد. موارد نام برده از آن جهت مورد اشاره قرار گرفته‌اند که عمدتاً جریان‌های فکری منتسب به آنها همواره در نقد عدم نهادسازی و عدم تحزب گفته و نوشته‌اند. تازه‌ترین نمونه این تحلیل‌ها تهی خواندن دولت در ایران از کادر است که به زعم مدعیان گزاره، دولت سیزدهم مصداق این موضوع است! در این نوشتار به بررسی این ادعا و دلایل نادرستی آن پرداخته خواهد شد.
 مفهوم کادرسازی و الزامات آن


منظور از کادر، کارگزاران حکومت هستند که صلاحیت‌های نظری و عملی برای کسب مسئولیت در مناصب حاکمیت را دارند. در ادبیات رایج، نزدیک ترین مفهوم به کادر و کارگزار، مفهوم نخبگان سیاسی است. نخبگان سیاسی به‌عنوان بخش اصلی قدرت حاکم‌اند که رفتار سیاسی آنان حوزه وسیعی از جامعه را تحت مدیریت خویش درمی‌آورد. هر نظام سیاسی تلاش می کند کارگزاران و نخبگان سیاسی خود را بر مبنای چهارچوب‌های نظری و مطلوب‌های علمی و عینی خود شناسایی کند و پرورش دهد. توجه به مقوله پرورش نخبگان یا کادرسازی از آن رو برای بسیاری از حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی مهم است که این افراد تأثیرگذارترین افراد در فرایند تصمیم‌گیری دولت‌ها به شمار می‌روند و سعادت مادی و معنوی را برای مردم رقم می‌زنند. مفهوم نخبه پروری نیز عبارت است از یک برنامه یا فرایند چند مرحله‌ای که طی آن افرادی از میان نخبگان شناسایی می‌شوند و بر اساس سوابق، تجربیات، توانمندی و شایستگی‌ها در فعالیت‌های سیاسی و تشکیلاتی پرورش می‌یابند تا بتوانند در مناصب مختلف اجرایی و سیاستگذاری نظام حکمرانی ایفای نقش کنند. لذا هدف نخبه پروری، کادرسازی برای حکومت است و به‌عنوان یک سیاست در پی پروراندن و تربیت کردن رجال گزینش شده برای تصدی مسئولیت‌های مدیریتی و تصمیم‌سازی کشور است. محیط تربیتی مناسب برای کادرسازی بایستی در گام اول، بیشترین اشراف را نسبت به کلیت مسائل حکمرانی ایجاد کرده و در عین نمایش مسائل و مشکلات، بتواند ظرافت‌های عملیاتی و محدودیت‌های اجرایی را نیز به نمایش بگذارد. تفاوت جدی یک کادر با پژوهشگر حوزه سیاستگذاری این است که کادر حکومت علاوه‌بر اشراف عمومی بر اهم مسائل سیاستگذاری، درک صحیحی از محدودیت‌های اجرایی میدان عمل دولت دارد. این امر آنقدر اهمیت دارد که می‌تواند مراحل سیاستگذاری را دستخوش تغییرات جدی نماید. از جمله پیش نیازهای محیط تربیتی مناسب برای کادرسازی، مسأله ارتباطات مستمر است. تربیت اساساً در بستر زمانی بلندمدت شکل گرفته و در ارتباط مداوم فرد با محیط و کسب تجربیات جدید، رقم می‌خورد. فرایند یادگیری امری انباشتی بوده و بهترین مدل یادگیری آموختن و تجربه کردن توأمان است. توأمان بودن یادگیری‌های نظری در کنار تجربیات نظری، ظرفیت‌های ذهنی و وجودی افراد را توسعه داده و زمینه‌ساز مناسبی برای ساخته شدن فراهم می‌کند. ایجاد یک ساخت پایدار تربیتی در ذهن و شاکله وجودی افراد و رسوخ ارزش‌های هر نظام سیاسی، امری بلندمدت و نیازمند استمرار است.
 تصویرسازی برای دولت هراسی
یکی از روندهایی که با روی کار آمدن دولت سیزدهم بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفته، آن است که برخی رسانه‌ها و فعالان سیاسی با ارائه روایت‌هایی به تصویرسازی از دولت کنونی برای افکار عمومی بپردازند و سعی داشته باشند برساخته‌هایی غیرواقعی و مطابق با دیدگاه و منافع خود ارائه دهند. روندهای رسانه‌ای علیه رئیس جمهور کنونی از انتخابات 96 با طرح مباحثی علیه آیت‌الله رئیسی که در آن زمان نامزد انتخابات بود، آغاز شده بود. با روی کار آمدن دولت دوازدهم این روند کمرنگ شد تا اینکه در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 1400 دوباره برجسته شد. این بار برخی نامزدها با طرح مباحثی غیراخلاقی و غیرواقعی سعی کردند از محبوبیت آیت‌الله رئیسی نزد طرفدارانش بکاهند و آرای قشر خاکستری را که قصد داشتند به وی رأی دهند، دفع کنند. با روی کارآمدن دولت سیزدهم این هجمه‌ها شکل دیگری به خود گرفت و علیه ماهیت دولت کنونی و مدیران آن تنظیم شد. این روند را می‌توان ذیل عنوان «دولت هراسی» تفسیر کرد. پیش برندگان این روند در ابتدای فعالیت دولت به مسائلی همچون تحلیل قوام و انسجام دولت براساس مشارکت کنندگان در انتخابات می‌پرداخت و با آغاز به کار کابینه و فرایندهای مربوط به رأی اعتماد، سوی هجمه خود را به سمت چینش کابینه و اعضای آن هدف گرفت. اکنون نیز در حالی که هنوز تازه چند ماه از آغاز به کار دولت گذشته، عده‌ای با تحلیل‌های کلی، غیردقیق و گمراه کننده سعی دارند قضاوتی کلی درباره دولت را ترتیب دهند. تازه‌ترین این تحلیل‌ها تحلیلی است که با اشاره با ساخت کلی دولت در ایران، دولت کنونی را در امتداد دولت‌های قبلی خالی از کادر قلمداد می‌کند و از این طریق سعی دارد آن را بی‌هویت و ناکارآمد جلوه دهد. چنین تحلیل‌هایی اولاً نظریه‌های مرتبط با موضوع را به طور ناقص مورد استناد قرار می‌دهند و ثانیاً با توجه به آنکه مقطعی و نوسانی طرح می‌شوند (بخوانید در زمان روی کار آمدن دولت‌های رقیب!) شائبه سیاسی کاری و سیاست زدگی در آنها پررنگ است.
روشن است که جوانگرایی قطعاً به معنای واگذاری همه امور به جوانان نیست، اما به باور ناظران توجه به تجربه افراد موفق نیز نباید به معنای آن باشد که عرصه بر ورود جوان‌ها به مناصب جدید بسته باشد. ظرفیت‌سازی و کادرسازی در واگذاری مسئولیت‌ها از اولویت بالایی برخوردار است. بر این مبنا باید جوانان متخصص و توانمند را با برنامه‌ریزی، بتدریج وارد عرصه مدیریتی در سطوح مختلف کرد. رئیس جمهور نیز که در زمان رقابت‌های انتخاباتی به طور پررنگ جوانگرایی را مورد توجه قرار داده بود و استفاده از جوانان و نخبگان را رویکرد جدی دولت آینده خوانده بود، پس از پیروزی در انتخابات بارها به مناسبت‌های مختلف از جوانگرایی صحبت کرده و ترکیب مدیریتی در بدنه دولت نیز نشان دهنده صدق عملی همین صحبت‌ها است. اگر بخواهیم با اندکی مسامحه تعینی به نام کادر و مقوله‌ای به نام کادرسازی را بپذیریم، آن گاه باید گفت که اتفاقاً دولت سیزدهم مظهر کادرسازی و استفاده از نیروهای کادر است. نگاهی به آرایش نیروهای مدیریتی در ساختار و بدنه دولت نشان می‌دهد که از یک سو استفاده از مدیران با تجربه‌ای که سال‌ها به دلیل نگاه سیاسی دولت‌ها کنار گذاشته بودند، پررنگ است و از سوی دیگر به کارگیری مدیران جوانی که در آغاز راه قرار دارند و توانسته‌اند کارآمدی خود را در سطوح پایین‌تر قبلی که بوده‌اند، به اثبات برسانند، قابل توجه است. شاید بتوان پذیرفت که دولت فعلی دولت کادرها نیست، چرا که اساساً نه دولت‌های قبل و نه احزاب خودساخته و خودخوانده موجود کادری نساخته‌اند وعمده آنها جز به منافع گروهی و جناحی نیندیشیده اند. اما می‌توان دولت کنونی را دولتی کادرساز دانست که اتفاقاً سنگ بنای مسیری را نهاده که انتهای آن به کادرسازی موفق خواهد انجامید.
 نقض غرض!
دولت‌ها از کادر تهی نمی‌شوند و کادرها زدودنی نیستند، زیرا اساساً این دولت‌ها نیستند که خود را از کادرها می‌سازند، بلکه این کادرها هستند که باید دولت‌ها را به وجود آورند. کادرها از دل تشکیلات سیاسی منسجم به وجود می‌آیند که برجسته‌ترین آنها نظام حزبی است. اگر احزاب از فعالیت حزبی منسجم ناتوان باشند و درگیر شخصیت محوری، جناح بازی و سیاست‌زدگی شوند، روشن است که راه به جایی نمی‌برند و نمی‌توانند کادرهای مطلوب و مناسب بسازند. احزابی که در حال حاضر در ایران وجود دارند باید پاسخ دهند که تا چه اندازه توانسته‌اند در انتخابات‌ نقش‌آفرینی کنند و تا چه اندازه توانسته‌اند حضور مؤثر خود را در دولت‌ها به منصه ظهور برسانند؟ نکته قابل توجه آن است که حتی اگر با چشم پوشی از خطاهای فاحش تحلیلی موجود، فرض شود که صحبت‌های این افراد درست است، باید گفت که این دسته از تحلیل‌ها و کسانی که آنها را ارائه می‌دهند، هیچ گاه به چرایی‌ها نمی‌پردازند و تنها با ارائه توصیفاتی کلی نتایجی کلی را ترتیب می‌دهند. چشم بستن به روی واقعیات در تمام سال‌ها و دهه‌های گذشته و عدم توجه به ریشه‌های وضعیتی که اکنون در آن قرار داریم، اولاً باعث می‌شود تا مسائل به همان گونه‌ای که هستند بدرستی فهم نشوند یا اشتباه فهم شوند و ثانیاً فهم اشتباه خود مقدمه‌ای انحرافی بر نظام مسائل مرتبط به حساب آید. به نظر می‌رسد برخی نقدها تنها در زمانی و از سوی کسانی مطرح می‌شوند که دولتی ناهمسو با آنها روی کار می‌آید. در هرصورت نباید از نظر دور داشت که آنچه کشور را بدین نقطه کانونی رسانده در کنار ناکارآمدی‌های انباشتی دولت‌ها، نظرات ناصواب و ناقص و گمراه‌کننده برخی کسانی است که ذیل عنوان نخبگان سیاسی، در طول این سال‌ها هیچ خروجی مشخصی نداشته‌اند و جز اینکه روی به ساده‌ترین کار یعنی ترجمه صرف آنچه در کشورهای دیگر گفته و نوشته و انجام شده، نتوانسته‌اند نسخه اجرایی مشخصی را برای حاکمیت و ارتقای سطح کیفی عملکرد دولت پیشنهاد دهند.