یک تریلر سیاسی ملتهب

فرهنگی/ نخستین تجربه بلند سینمایی سعید ملکان بعد از سال‌ها فعالیت در حوزه چهره‌پردازی و تهیه‌کنندگی، یک فیلم امنیتی اما محبوب است. در این فیلم ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی (ساعد سهیلی) توسط نیروهای امنیتی به سرپرستی علی/ سیاوش (امیر جدیدی) روایت می‌شود. فیلمنامه را ملکان به‌صورت مشترک با بهرام توکلی نوشته که پیش از این در فیلم‌های «غلامرضا تختی»، «آسمان زرد کم‌عمق»، «تنگه ابوقریب» و «بیگانه» با یکدیگر همکاری داشتند. نمایش عمومی این فیلم از 15 اسفندماه و در ترکیب اکران نوروزی آغاز شد. «روز صفر» فروش متوسط رو به رشدی داشته، در رده چهارم فهرست پرفروش‌های امسال قرار دارد و در هفته اخیر با افزایش تعداد مخاطبان، در رتبه سوم فروش هفتگی قرار گرفته است. تعدادی از منتقدان در گفت‌وگو با «ایران» از این فیلم گفته‌اند.

هوشنگ گلمکانی



آرش خوشخو

برترین مزیت «روز صفر» سوژه خارق‌العاده آن است که در میان تمام پرونده‌های جاسوسی امنیتی مربوط به ایران جایگاه ویژه‌ای دارد و همه مشخصات و مصالح لازم برای ساخت یک درام حادثه‌ای پرجاذبه را فراهم کرده است. نکته اینجاست که نویسنده و کارگردان فیلم تلقی کهنه‌ای درباره سینمای جاسوسی دارند و نوعی حال و هوای جیمز باند گونه را به فیلم بخشیده‌اند، آن هم از نوع جیمزباندهای دهه 60 که برای تماشاگری که فیلم‌های حادثه‌ای معاصر جهان را دیده است کمی دمده و کهنه به نظر می‌رسد.

علیرضا نراقی

به طور قطع در صحنه‌پردازی و کارگردانی یک تریلر جاسوسی- سیاسی، «روز صفر» یک اتفاق مهم در سینمای ایران است، فیلمی است استاندارد و تر و تمیز در  اجرا. اما در بطن این اجرای موفق، فیلم در شخصیت‌پردازی- بخصوص در مورد شخصیت مرکزی- ناموفق و عقیم است. همچنین از مصالح و مواد اولیه لازم برای ایجاد تعلیق‌های خاص یک درام جاسوسی تهی است. «روز صفر» در عین پوسته‌ای جذاب و پرکشش و با وجود موضوع تنش‌آلود و جالب توجهی که دارد، از درون خالی است.

سحر عصر آزاد

فیلمی خوش ساخت و استاندارد که از وجه مهمی به نام اتمسفر ایرانی و به تَبَع آن قصه‌گویی، روایت، شخصیت‌پردازی، چینش روابط، طراحی نقاط عطف و گره‌گشایی از جنس ایرانی و اینجایی غافل شده و تکرار محض الگوی جهانی تریلرهای سیاسی- جنایی است بدون آنکه هویت مخصوص به خود را پیدا کند.

کیوان کثیریان

«روز صفر» از فیلم‌های اکشن‌ خوش ساخت سینمای ایران در چندسال اخیر است. سوژه‌ای که انتخاب شده، هیجان‌انگیز، دارای تعقیب و گریز با یک بدمن با هوش و یک قهرمان قوی است. رویکرد فیلم سعید ملکان متفاوت از فیلم مشابه آن «شبی که ماه کامل شد» است. فیلم نرگس آبیار بستر عاشقانه هم دارد، برادران ریگی را در دوران قدرتشان نشان می‌دهد و تمرکزش روی عبدالحمید ریگی است. «روز صفر» اما روی واقعه مشخصی از تاریخ معاصر و نحوه دستگیری عبدالمالک ریگی تمرکز می‌کند. فیلم بخوبی از قابلیت اکشن و حادثه‌ای قصه استفاده کرده است. از وجوه مثبت فیلم تصویر بدمن باهوش و قدرتمندی است که روی پیروانش نفوذ دارد و به سادگی نمی‌توان او را به تله انداخت. در عین حال با ظرافت، اختلافات داخلی نیروهای امنیتی ایران را هم نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که تا حد زیادی به واقعیت وفادار است و بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیار سازندگان بوده فیلمنامه مبتنی بر واقعیت است. در سینمای ما که معمولاً هنوز بلد نیستند قهرمان بسازند، یک قهرمان پر قدرت و باهوش این شکلی کم داشته‌ایم. در دوره‌ای جمشید هاشم‌پور بخوبی چنین نقش‌هایی را ایفا می‌کرد، اما سال‌هاست که فیلم اکشن ساخته نمی‌شود و قهرمان اکشن با کیفیت نداریم. هر دو بازیگر نقش‌های اصلی روز صفر بازی‌های خوبی ارائه داده‌اند،اگر چه فیلمنامه حفره‌هایی دارد اما در مجموع «روز صفر» در سینمای حادثه‌ای فیلم قابل قبولی است و یک شروع خوب در کارگردانی برای ملکان است؛ بعد از سال‌ها فعالیت در حوزه چهره‌پردازی و تهیه‌کنندگی و با توجه به نقش و سهم فراوانِ سعید ملکان در ساخت فیلم‌های مختلف، می‌شد پیش‌بینی کرد که کار اول او به‌عنوان یک فیلمساز، با کیفیت خواهد بود. «روز صفر» فارغ از ایدئولوژی، علاقه‌مندان سینمای اکشن و حادثه‌ای را راضی می‌کند.

سیدآریا قریشی

باید به همان جمله طلایی آلفرد هیچکاک رجوع کنیم: «هر قدر شخصیت منفی فیلم بهتر باشد، خود فیلم بهتر است.» مشکل اصلی «روز صفر» را باید در فیلمنامه‌ای جست‌وجو کرد که در ساخت یک تقابل دراماتیک اساسی میان قطب‌های خیر و شر ناکام می‌ماند. شخصیت ریگی (ساعد سهیلی) در خودِ فیلم ساخته نمی‌شود. برای تأثیرپذیری از حضور این کاراکتر مدام باید به یاد بیاوریم که ریگی در دنیای واقعی چه شخصیت مخوفی بود. پس «روز صفر» از این جنبه بشدت به فرامتن وابسته است. فیلم در پرورش قهرمان هم چندان موفق نیست. باورپذیری نسبی شخصیت اصلی تا حد زیادی مدیون بازی امیر جدیدی است که توانایی قابل ‌تحسینی در ایفای نقش یک قهرمان مصمم به ‌شکلی بی‌اغراق و پذیرفتنی دارد. اما مشکلات فیلم محدود به شخصیت‌پردازی نمی‌شود. در طول فیلم با نریشنی روبه‌روییم که خیلی وقت‌ها زائد به‌نظر رسیده و توضیح واضحات می‌دهد. همچنین بار اصلی تعلیق و هیجان فیلم روی دوش احتمال وقوع حادثه‌ای تکان‌دهنده است که البته می‌دانیم در واقعیت هرگز رخ نداده است. همین‌جا با تعارضی روبه‌رو می‌شویم که نشان‌دهنده شکست فیلم است: برای تأثیر پذیرفتن از شخصیت منفی باید مدام واقعیت بیرونی را به یاد بیاوریم اما برای اینکه تحت تأثیر تعلیق فیلم قرار بگیریم باید هیچ اطلاعی از اتفاقات رخ ‌داده در واقعیت نداشته باشیم! فیلم البته خالی از نکات مثبت نیست. به‌عنوان مثال برخی از صحنه‌های تعقیب‌ وگریز از اجرایی حرفه‌ای برخوردارند و- به‌شکل مجرد- تأثیرگذار از کار درآمده‌اند اما این به ‌هیچ ‌وجه برای خلق یک اثر تماشایی و ماندگار کافی نیست.

حمیدرضا مدقق

پس از قریب به سه دهه فراموشی، «روز صفر»، ژانر اکشن و تقسیم صریح و روشن شخصیت‌ها به دو گروه قهرمانان مثبت و منفی را به یاد سینمای ایران آورد. بستر «جاسوسی» فیلم هم سبب شد که در نخستین نمایش فیلم در جشنواره سی و هشتم فجر برخی آن را نخستین فیلم جیمز باندی سینمای ایران بنامند. مأمور دستگاه اطلاعاتی ایران در این فیلم (با بازی امیر جدیدی) مثل جیمز باند، شخصیتی عملگرا، سمج، خونسرد، دارای سرعت عمل و یکه‌بزن است و مطابق قراردادهای ژانر اکشن (که فیلم‌های باند نمونه آشنا و اصلی آن محسوب می‌شوند). «روز صفر» نیز تولیدی عظیم داشته (البته در حد و اندازه معیارهای سینمای ایران) و  برخوردار از لوکیشن‌های گوناگون، ریتم تند،  تعقیب و گریز و زد و خوردهای متعدد است. جالب آنکه مثل غالب فیلم‌های باند بویژه نمونه‌های قدیمی‌تر، مهم‌ترین نقطه ضعف «روز صفر» فیلمنامه آن است. امری که سبب می‌شود بویژه قهرمان اصلی فیلم پرداخت مناسبی نیابد و از یک یکه بزن وطن دوست فراتر نرود. «روز صفر» اگر با تأخیر اکران نمی‌شد، احتمالاً می‌‌توانست با موفقیتش راهگشای حیات دوباره ژانر قدیمی اکشن در  سینمای ایران شود، امری که متأسفانه کرونا مانع آن شد.

شاهین امین

سازندگان «روز صفر» تلاش کرده‌اند اکشنی جذاب بسازند؛ نتیجه این تلاش در صحنه‌های درگیری و بخش حادثه‌ای ماجرا تا حد زیادی قابل قبول است اما اشکالاتی که در فیلمنامه وجود دارد، باعث می‌شود «روز صفر» از فیلمی متوسط فراتر نرود. همان طور که در نمونه‌های خارجی دیده‌ایم، نگارش فیلم‌های حادثه‌ای به دقت در جزئیات نیاز دارد و ریزه‌کاری‌ها مهم است اما «روز صفر» از آن غافل است و نتیجه اینکه مخاطب با علامت سؤال و چراهای بسیار مواجه می‌شود و از خود می‌پرسد چرا این اتفاق افتاد چرا این طور شد و... این چراها و علامت سؤال‌ها نشانه ضعف فیلمنامه است. برای اتفاقات،‌ بستر مناسب، زمینه چینی و روابط علت و معلولی وجود ندارد و بالطبع خیلی جاها باورپذیر نیست. نتیجه اینکه «روز صفر» در حد یک فیلم متوسط باقی می‌ماند که گرچه تماشاگر از اینکه برای دیدن آن به سینما آمده احساس غبن و زیان نمی‌کند و راضی از سالن سینما بیرون می‌آید اما همین که از سینما بیرون می‌آید، فراموشش می‌کند.

رضا صائمی
منتقد سینما

سعـــید ملــکان ســـال‌ها تجـــربه حــضــــــــــــورش در سیــــنـــما را چــــه در حــــوزه چهره‌پــردازی و چه (بویژه) در زمینه تهیه‌کنندگی در ساخت فیلم اولش به عنوان کارگردان به کار گرفته تا «روز صفر» نه نتها یک فیلم اولی به معنای آماتوری و تجربه‌گرایانه نباشد که پختگی در ساختار و روایت آن فراتر از یک فیلم اولی شود.
«روز صفر» فیلم چند لایه‌ای است که از یک سو می‌توان آن را اثری شخصیت‌محور، چهره‌نگارانه و پرتره دانست که به بازنمایی کاراکتر عبدالمالک ریگی می‌پردازد و از سوی دیگر فیلمی حادثه‌محور که چگونگی دستگیر شدن او را به مثابه یک رخداد تاریخی به تصویر می‌کشد و از سوی دیگر می‌توان آن را در ذیل ژانر اکشن قرار داد؛ یک اکشن ایرانی. اما خود همین اکشن بودن هم ضمن وفاداری ساختاری و فرمی به ژانر از حیث مضمون و درونمایه‌های معنایی واجد گزاره‌های فلسفی و روشنفکرانه است که کاملاً ردپای بهرام توکلی را به عنوان یکی از فیلمنامه‌نویسان در کنار سعید ملکان نشان می‌دهد. «روز صفر» البته یک تریلر سیاسی است که می‌تواند مخاطبان ایرانی را از تماشای یک فیلم ژانرمحور راضی کند.
سکانس افتتاحیه «روز صفر» با صحنه‌ای چشمگیر از جاسازی بمب و اسلحه در وسایل گوناگون از کتاب‌های توخالی تا عروسک‌های بچه‌ها آغاز می‌شود و در همان ابتدا مخاطب را با انبوهی از اطلاعات مواجه می‌کند. از کار اطلاعاتی در خارج از خاک ایران تا زندگی شخصی قهرمانش و تنهایی او و از دست رفتن خانواده، تا همدستی پلیس پاکستان با تروریست‌های تکفیری، استثمار کودکان پاکستان در مدارس دینی برای آموزش دادن کارهای نظامی و آماده‌کردنشان برای حمله‌های انتحاری و تروریستی و... اطلاعاتی که از همان ابتدا با شیوه روایت و ریتم تندی که دارد نفس مخاطب را می‌گیرد و در عین حال او را بشدت درگیر قصه می‌کند. آنچه که در این میان به تعلیق اصلی قصه بدل می‌شود، عملیات تروریستی گسترده‌ای است که قرار است ریگی به شکل همزمان در شهرهای بزرگ ایران انجام دهد. این تعلیق برساخته از ضد قهرمان با واکنش قهرمان قصه (امیر جدیدی) برای خنثی کردن نقشه عملیاتی ریگی، همراه می‌شود که در نهایت یک جدال جذاب و پرالتهاب را شکل می‌دهد که مخاطب را در فرازونشیب‌های ملتهب خود همراه می‌کند.
در این فضا و موقعیت دوقطبی البته وزن نقش‌آفرینان این دو نقش یکی نیست. ساعد سهیلی با اینکه بازیگر خوبی است اما هم از حیث فیزیکی و هم اجرایی به اندازه‌ای که انتظار می‌رفت نتوانست شمایلی باورپذیر از کاراکتر ریگی را به نمایش بگذارد و به همین اندازه امیر جدیدی چنان مستحکم و قدرتمند ظاهر شد که به عنوان یک قهرمان هم باورپذیر است و هم به دل می‌نشیند. گرچه می‌توان این نقد را وارد کرد که کاراکتر او به تیپ‌سازی نزدیک است تا شخصیت‌پردازی، اما می‌توان با توجه به ساختار ژانری فیلم آن را پذیرفت. واقعیت این است که ملکان برای ساخت فیلمی مطابق با قواعد ژانر که فضای آن را به فیلم‌های هالیوودی نزدیک می‌کند، سراغ یک سوژه واقعی و تاریخی رفته و ترکیب این دو که هر کدام مقتضیات فرمی و روایی خود را دارد باعث برخی تضادها و پارادوکس‌های دراماتیک در بازنمایی ساختاری اثر می‌شود.
واقعیت این است که فیلمنامه «روز صفر» حفره کم ندارد، اما قدرت تکنیکی و توان اجرایی فیلم آنها را می‌پوشاند و مخاطب بیشتر درگیر التهاب قصه و شیوه بازنمایی بصری و دراماتیک آن می‌شود.«روز صفر» را می‌توان با وجود کم‌و‌کاستی‌هایی که دارد نمونه خوبی از یک اکشن ایرانی قابل قبول دانست که ریتم و ضرب‌آهنگ خوبی دارد و با جلوه‌های ویژه بصری و میدانی چشمگیر، مخاطب را اقناع می‌کند. فیلمی که با آن می‌توان یک هیجان سینمایی را تجربه کرد و با چشم پوشیدن از ضعف‌های دراماتیکش از تماشای آن لذت برد. تماشای این فیلم را حتماً در سینما باید تجربه کرد. «روز صفر» فیلمی برای پرده سینماست.