كالسكه‌ها در دستِ زنان شهر

وقتي در خيابان‌هاي شهر قدم برمي‌داريم با تصاوير گوناگوني از حضور زنان روبه‌رو هستيم؛ يكي از اين تصاوير در دست داشتن كالسكه كودكان است و آن ديگري كالسكه خريد است كه آنان با حجم بزرگي از خريد روزانه به همراه مي‌برند!  كالسكه‌هايي كه با خود بخشي از مسووليت زنان را در خانواده همراهي مي‌كنند. مسير گذر اين كالسكه‌ها كه ابزاري براي تردد آسان در شهر براي زنان است، امروزه به معضلي جدي مبدل شده است! مسير تردد زنان كالسكه به دست به دليل نامناسب بودن فضاي تردد در شهر بستري براي بروز ناامني شده است. ناهمواري پياده‌روها، ناكافي بودن فضاي پياده‌روها، انقطاع مسير آنها و اتصال بي‌محاباي آنها به خيابان امنيت زنان كالسكه به دست را دچار چالش كرده است. اصولا ايجاد فضاي شهري مناسب براي تمامي گروه‌هاي اجتماعي، از طريق شناخت نيازهاي كيفي و فضايي آنها در شهر شكل مي‌گيرد. پذيرش جنسيت در شهر به معناي ايجاد ظرفيت‌هاي لازم براي بهره‌گيري همگان از شهر و فضاهاي عمومي است كه البته تفاوت‌هاي خاص خود را ايجاد مي‌كند! در واقع با پذيرش جنسيت در شهر هر نوع رفتاري كالبد مناسب خود را طلب مي‌كند. لذا پذيرش زنان (مادر) يا زنان به‌طور عام در جامعه به معناي گسترش امكانات لازم كالبدي براي بهره‌گيري آنها از فضاي شهري يك الزام جدي براي مديريت شهري است. بنابراين ايجاد فضاهاي شهري مناسب و پاسخگو به نيازهاي زنان و روابط بين محيط و فعاليت‌هاي آنها، امري جدي و اجتناب‌ناپذير است. نگاهي به پيرامون براي هر بينند‌ه‌اي در شهر ضرورت توجه به اين مهم را جدي مي‌سازد. در تحقيقي كه   در سال 1394 در محله گلستان در تهران در منطقه 22 صورت گرفته، پژوهشگران دريافته‌اند كه با افزايش ايمني و امنيت، زمان فعاليت و معاشرت‌پذيري در فضاهاي شهري، ميزان فعاليت زنان نيز افزايش مي‌يابد. اين مهم به اين معنا است كه براي مشاركت بيشتر زنان در شهر نيازمند تدارك ويژه جهت مناسب‌سازي حضور آنها هستيم. 
زنان كالسكه به دست بخشي از هويت اجتماعي شهر‌ها هستند و ناديده انگاشتن نيازهاي آنها به معناي عدم توجه به الزامات شهري براي همه است. اگر تقسيم‌بندي حضور در فضا را به دو صورت فعال و غير فعال در نظر بگيريم با توجه به حجم گسترده شهرنشين‌ها در شهر‌ها و ضرورت مشاركت مردان و زنان در انجام امور روزمره و خانواده الزام به ايجاد تسهيلات براي بهره‌گيري از فضا براي هردو جنس ضروري است. امروزه ديگر نمي‌توان مفهوم عدم فعاليت را براي زنان در شهر تعريف كرد چرا كه اين تعريف مدت‌هاست كه به حاشيه رفته است. رشد شهرنشيني و تحولات زندگي شهري منجر به فعاليت همه افراد جامعه شده و هركدام بنا به ضرورت و نياز جامعه بخشي از وظايف را برعهده دارند.
برخي از طراحان شهري معتقدند كه شهرها به دلايل تاريخي با توجه به گستردگي حضور مردان براي كار و اشتغال معمولا براي مردان بالغ طراحي شده است و اين مهم منجر به عدم توجه به نيازهاي ديگر شهروندان شده است. در واقع از منظر آنها شهر از سوي مردان و براي مردان طراحي شده است.
در واقع فضاي شهري كالبدي است عمومي و حضور و مشاركت همه شهروندان در آن به معناي ايجاد تسهيلات لازم است. كالبدي كه از نياز شهروندان به دور باشد و تنها براي گروهي خاص تدارك ديده شود قادر نيست به بستري براي تعامل و مشاركت مبدل شود. لذا بازنگري بر اصول طراحي‌هاي شهري و توجه به نياز شهروندان و پذيرش جنسيت به عنوان يك اصل گريزناپذير در زندگي ضرورتي انكارناپذير است.
از اين رو با توجه به نگاه برخي از كارشناسان از آنجا كه «فعاليت اساس ساختار يك فضا است، پس وقتي كاري براي انجام دادن وجود داشته باشد، افراد دليلي براي وارد شدن به فضا و خروج از آن دارند و اين يعني فعاليت و اين يعني الزام به حضور در فضاي شهري»!


بر اساس تحقيقي پنج عامل اساسي براي تردد زنان در شهر اثرگذار است كه عبارت است از: امنيت و ايمني، دسترسي و تحرك‌پذيري، معاشرت و جمعيت‌پذيري، شرايط كالبدي، آسودگي و زمان انجام فعاليت.
اين مهم به اين معنا است كه اگر مشاركت زنان در امر شهروندي الزامي جدي براي تداوم زندگي شهري است بستر‌سازي براي حضور آنها نيازمند تدارك ويژه است. كالسكه مثالي از نوعي كاركرد براي تداوم حضور زنان است. شهر بدون مادر و كالسكه و كودك و... شهري نيست كه بتوان نام شهر برايش ناميد چراكه با حذف بخشي از اساسي‌ترين مباني شهري يعني زنان سعي در كالبد‌سازي بدون هويت و بدون نياز يا حداقل تنها بخشي از آن مي‌شود.
در واقع از آنجا كه افزايش شهرنشيني باعث ايجاد تحول در جامعه و پيدايش نقش‌هاي جديدي براي زنان شده است و الگوهاي خريد را از مردانه به زنانه تغيير داده و زندگي و تعامل با شهر و شهروندان را دچار تغييرات چشمگيري كرده، توجه به نيازهاي آنان را نيز جدي كرده است. 
اين مهم در الگوهاي اوقات فراغت نيز اثر گذاشته و تغيير سبك زندگي به معناي باور پذير ساختن نقش زن در الگوهاي ساخته‌شده در تامين نياز خانوار، در اوقات فراغت كودكان، در اشتغال و حتي معاشرت شهري و... شده است.
لذا شهري كه فضاي كالبدي خود را بدون نياز زنان شكل دهد داراي اشكالات جدي است و تهران نيز با اين رويكرد دست به تغييراتي در مناسب‌سازي فضا زد. طرح شوراي پنجم شهرداري تهران در مناسب‌سازي 1000 كيلومتر پياده‌رو بستري چندگانه براي توسعه حضور همه شهروندان از جمله زنان كالسكه به دست بود كه ايمني لازم براي تردد را در اختيار بگيرند و قادر باشند شهر را نه دور از خود كه براي خود بدانند و فرصت تردد در شهر را اختصاصي نبينند. در اين طرح كه نقشه آن توسط مشاور تحت عنوان مناسب‌سازي فضاي شهري طراحي شده بود مقرر شد سالانه 1000 كيلومتر از پياده‌روهاي شهري مناسب‌سازي شود! اما متاسفانه اين طرح همچون ديگر طرح‌ها ظاهرا دستخوش حوادث تغيير مديريتي شده است. لزوم توجه دست‌اندركاران امور شهري به اين مهم چه از سوي مديران اجرايي شهر و چه از سوي مصوبه‌گذاران شهري جدي است. اميد است اين يادداشت بتواند نسبت به اين مهم توجه آنان را جلب كند.